رضا فرمند : شاعر واژه ی زیبا و الهام بخش واژن


Share/Save/Bookmark

All-Iranians
by All-Iranians
11-Jun-2012
 

 

رضا فرمند شاعر ایرانی مقیم دانمارک است. شعری از او را در توصیف مهبل یا واژن زنانه قبلا در همین وبلاگ منتشر کردیم. اخیرا، او شعر دیگری تحت عنوان خطابه‌ی واژن سروده و تقدیم دوستداران کرده است که بنظر بسیار جالب و خواندنی است. با این شعر، شاید باید او را شاعر واژه ی زیبا و الهام بخش واژن نامید که هر چند وقت به چند وقت برگی جدید به دفتر شعرهای  واژن می افزاید.

رضا فرمند کیست؟
 
زندگینامه ی رضا فرمند بنا به نوشته ی خود ش چنین است : " در سال ۱۳۳۴ در تبریز زاده شدم. دوره‌ی ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراندم. سه سال در هندوستان بوده‌ام و از سال ۱۹۸۵ در دانمارک زندگی می کنم. در این میان یک سال در لندن و و یک سال در سرزمین باستانی اینوئیت ها، در گرینلند بوده‌ام. چند سالی روی نیمکت های دانشگاههای هند و دانمارک نشستم.  در هند، علوم اجتماعی خواندم و در دانمارک، انگلیسی. کار اصلی‌ام شعر است. نخستین دفتر شعرم «رقص جاودانه»، پس از چاپ در سال  ۱۳۶۳ در تهران، به خاطر واژه‌هایی چون «پستان»، «ران» و چند شعر اجتماعیِ بی تاریخ، در محاق سانسور ماند".
//www.rezafarmand.com/Farsi.biography.htm

١ - وصف واژن
واژن، شاهراهِ تنگِ زندگی‌ست!
واژن، کانون برهنگی‌ست!
 
در واژن،‌ راه‌ها آب می‌شوند؛
شتاب‌ها آب می‌شوند؛
و هوس‌ها سیراب.
از گره‌ای کوچک، آنجا هزاران خوشی باز می‌شود
 
واژن، زادگاهِ گرم و نرم همه‌ی انسان‌هاست؛
پیامبران و خدایان نیز از شکاف واژن پا به جهان گذاشته‌اند
ما همه اهل واژن‌ایم!
 
تارهای نازک واژن از آب و شتاب است
تارهای نازک واژن از هوش خیس و خوش ا‌‌ست
دین‌باوران هیچگاه نتوانستند آن را دُرُست بنوازند
عرفانیان هیچگاه نتوانستند به آهنگ آن دست ببَرند
 
واژن که سخن می‌گوید پیامبران سکوت می‌کنند
واژن که سخن می‌گوید پیامبران می‌نویسند
 
واژن را درست معنا کنیم
واژن، کانون زندگی‌ست؛
و هر جنگی را شکست داده است!
//www.akhbar-rooz.com/printfriendly.jsp?essayId=41829

٢ - خطابه‌ی واژن
من خدای جهان کهربایی خود هستم
و همیشه بی‌واسطه با خون شما مردان سخن گفته‌ام

من همیشه چندین بال از پرواز شما جلوترم
من همیشه چندین گام از شتاب شما جلوترم
من آفتاب ناگزیر خواهش شما هستم

گردش‌های شما همیشه در مدار من است
شما مردان
کدامیک از آرزوهاتان به بوی من نیاغشته‌ است؟

من کارگاهِ آفرینش‌ام
و خون هشیارم هر دیواری را فرو می‌ریزد

من سفارش هیچ خدایی را در پروراندن نطفه‌ای نپذیرفته‌ام؛
و بند نافم به هیچ وهم و پنداری در آسمان‌ها وصل نبوده است

من با کیش و فرهنگ هیچ مردمی نیامیخته‌ام
و ستاره‌ای نبوده‌ام که سالکان بتوانند از آسمان زندگی به زیر کشند

من نیستم آن خورشید پنهانی که به تلاش‌هاتان می‌تابد؟
من نیستم آن خورشید پنهانی که به آرزوهاتان می‌تابد؟
جان برکف در میدان‌های جنگ به جستجوی من نبوده‌اید؟

از کهربای نیرومند من کدامیک از شما بیرون‌اید؟
درژرفای همه‌ی نیایش‌ها‌تان جاری نبوده‌ام؟
در آینه‌ی راستی خوب بنگرید!
در خون و خلوت‌تان من نیستم که می‌پرستید؟
//asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=21426

 ٣ - زن ‌نامه ی  رضا فرمند
//www.rezafarmand.com/ZanNameh.htm

٤ - شعر بلند مادرم زیبا نشد
مادرم زیبا نشد
مادرم نتوانست
دریچه ی زندگی اش را
رو به عشق بگشاید
به زیبایی اش مالک نبود ...
ترجمه ی فارسی به انگلیسی را بخوانید
 

۵ - بخشی از پیکره ی " زن " در اثر هنری مورد علاقه ی رضا فرمند

 

نظر شما چیست؟

 


Share/Save/Bookmark

more from All-Iranians
All-Iranians

Jenab-e Azarbanoo

by All-Iranians on

Thank you for your visit and for your input. On your interesting request, we should admit that you are our very learned Professor (Shoma Ostaad-e Daneshmand-e Maa Hastid), and what if you do it yourself? Or may be MPD or Mehrban? Why not?   


Azarbanoo

AI, Thanks. I have a request

by Azarbanoo on

From you.  Please translate these two Poems to English.