خدمتگزاران فرهنگ ایران : ١٧ - عبدالرحمن فرامرزی


Share/Save/Bookmark

All-Iranians
by All-Iranians
17-Nov-2012
 

 

در این قسمت به معرفی عبدالرحمن فرامرزی روزنامه ‌نگار ، نویسنده ، استاد دانشگاه ، و سردبیر سابق روزنامه ی کیهان می پردازیم

عبدالرحمن فرامرزی در ۲۱ مرداد ۱۲۷۶ خورشیدی در گچویه یکی از دهستانهای بزرگ منطقهٔ فرامرزان از توابع بخش جناح شهرستان بستک هرمزگان به دنیا آمد. در سنین جوانی عازم کشور بحرین شد و در مدارس آن کشور به تحصیل علم پرداخت. پس از مدتی دوباره به زادگاه خود برگشت. سپس به تهران کوچ کرد و در این شهر به مراتب بالا رسید و از مشاهیر روزنامه نگاران آن دوران شد.
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2%DB%8C

عبدالرحمن فرامرزی در روستای گچویه مركز بلوك فرامرزان در شمال غرب بندرلنگه به دنیا آمد. تحصیلات مكتبی و مقدماتی را در محضر پدر بزرگوارش فرا گرفت و آن گاه به علت بروز ناآرامی هایی در محل و دشمنی بین عشیره به بحرین رفت و پس از مدتی به (احساء) در عربستان سعودی كه فاصله زیادی تا بحرین نداشت عزیمت كرد و فقه و صرف و نحو عربی را در محضر «شیخ ابوبكر ملا» مفتی بزرگ منطقه شرق عربی سعودی فرا گرفت.
در چهارده سالگی از «احساء» بازگشت و مدت كوتاهی به عنوان معلم زبان فارسی و عربی در مدارس خصوصی مشغول شد. اما هوای وطن او را بار دیگر به «فرامرزان» كشانید و چون عشق تحصیل و علم داشت، با اجازه پدرش به روستای «چاه بنار» از توابع دهستان «گوده» كه تا فرامرزان حدود شانزده فرسنگ فاصله داشت رفت و تحصیلات خود را ادامه داد.
//www.beayan.net/192-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2%DB%8C

عبدالرحمن فرامرزي كوچكترين فرزند شيخ عبدالواحد فرامرزی بود. شيخ عبدالواحد، روحاني ، سخنور ، مرد سياست و بزرگ خاندان فرامرزي ، دانشمند ، آينده نگر و روشنفكر بود. وي در محيط جهل و ناداني آن زمان، با وجود ناامني در منطقه و هرج و مرج، در جايي كه علم و دانش، ارزش و اهميتي نداشت، به تربيت فرزندانش همت گماشت.
عبدالرحمن فرامرزي، تلاوت قرآن را با تجويد نزد پدر و الفبا را در سن كودكي آموخت. با شروع جنگ جهاني اول و هجوم انگليسيها به منطقه، شيخ عبدالواحد، فرزند پنج ساله خود، عبدالرحمن را همراه برادرش احمد كه چند سالي بزرگتر از او بود، براي تحصيل به بحرين فرستاد. عبدالرحمن تحصيلات مقدماتي خود را در بحرين به پايان رساند و از همان جا، مقاله نویسی را شروع كرد. در اين دوران به دليل ظلم و ستم انگليسيها نسبت به ايرانيان و ديگر اقداماتشان، عبدالرحمن همراه با شيخ حافظ وهبه مدير مدرسه كه بعدها سفير سعودي در انگليس شد، به همكاري با نشریات استخر و عصرآزادی چاپ شیراز پرداخت.
وي همچنين براي نشریات «الاهرام» و «المقطم» مصر، به زبان عربی مقاله می فرستاد و به شدت به سياست ضدملي و ضداسلامي انگليس مي تاخت. از آنجا كه پيشنهاد عبدالرحمن و پدر و برادرش اين بود كه بحرين مال ايران است و همه ايرانيها و اعراب نيز آنها را دوست داشتند، انگليسيها طبق عادت قديمي خود درصدد تبعيد «عبدالرحمن» و برادرش «احمد» به «سري لانكا» يا «ميلبار» بر آمدند.
اين دو برادر با وجود فشار و تعقيب، شبانه از شهر به روستا و از آنجا با كشتي گچ كشي به سمت قطر فرار كردند و تحت حمايت «خليفه بن قاسم»، برادر شيخ قطر، با لباس مبدل خود را به بنادر حرمي جنوب ايران رساندند. پس از شش ماه اقامت در «چا كوتاه» و يك سال بيابانگردي، به بوشهر رفته و با احترام و محبت بوشهري ها روبرو شدند. سپس به شيراز رفتند، اما در شيراز، وجود افراد بانفوذ محلي به انگليسيها قدرت مي داد؛ از اين رو به سمت تهران حركت كردند.
در تهران، «احمد» به استخدام «كتابخانه مجلس شوراي ملي» در آمد و «عبدالرحمن» با استخدام در وزارت آموزش و پرورش، مشغول تدريس زبان فارسي و ادبيات عرب در «دارالمعلمين» و «دار الفنون» شد. وي تنها دبير عربي آن دوره بود كه به فنون تازه و تعليم و تربيت جديد آشنايي داشت و حقوق او ساعتي پنج قران بود.
عبدالرحمن در اين دوران مقالاتي براي روزنامه هاي «اقدام»، « شفق سرخ» و « ستاره ايران» نوشت. در سال ١٣٠٦، برادران فرامرزي اقدام به نشر مجله ادبي- اجتماعي «تقدم» كردند كه طي يك سال و نيم، يازده شماره از آن منتشر و سپس، تعطيل شد.
//www.rahpoo.com/?spkPath=Faramarzi

مجله تقدم از شهریور ١٣٠٦ تا فروردین ١٣٠٨ در یازده شماره و ٦٨٨ صفحه انتشار یافت، یکی از مجلات جدی زبان فارسی است. این مجله روزی به انتشار پرداخت که ایرانشهر و آینده دست از انتشار کشیده بودند و هنوز مجله ای مانند مهر در افق مطبوعالت طلوع نکرده بود که جانشین کاوه و ایرانشهر و دانشکده باشد. ظهور "تقدم" ناشی از بیداری و هشیاری دو برادر ایراندوست – احمد و عبدالرحمن فرامرزی – بود که به تاریخ و فرهنگ ایران علاقه مندی بسیار داشتند و ضمنا در جستجوی آن بودند که راههای تجدد و ترقی و اصطلاحات اجتماعی را برای ایران بنمایانند.
//fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2%DB%8C

خدمات دولتی عبدالرحمن فرامرزی تا سال های آخر عمرش ادامه یافت. پس از شهریور ١٣٢٠ كه ارتش های بیگانه خاك ایران را اشغال كردند، تحول تازه ای در زندگی وی پیدا شد. در سال مذكور فضای باز سیاسی در ایران با خروج رضاه شاه از كشور به وجود آمد، دو برادر – احمد و عبدالرحمن فرامرزی – با همكاری دكتر مصطفی مصباح زاده در صدد بر آمدند تا روزنامه ای در جهت حفظ و حمایت از حدود و ثغور كشور و حمایت نظام سیاسی در ایران كه بر اثر خلا سیاسی در معرض تهدید قرار گرفته بود انتشار دهند. در آن زمان، اذهان سه گرداننده و روزنامه نویس متوجه «عادل خلعتبری» صاحب امتیاز روزنامه «آینده ایران» شد و ضمن امضای قرار دادی با وی روزنامه در مدت كوتاهی انتشار یافت. عنوان دارندگان روزنامه چنین بود: صاحب امتیاز: عادل خلعتبری. زیر نظر: احمد و عبدالرحمن فرامرزی. این روزنامه در مدت زمان كوتاهی جای خود را در میان مطبوعات و افكار عمومی ایران باز كرد، اما دیری نپایید كه به علت نفوذ روزافزون روزنامه در میان مردم و كم شدن تیراژ سایر مطبوعات، خاصه كه این روزنامه رقیب روزنامه اطلاعات، تنها روزنامه عصر، به شمار می رفت؛ گردانندگان سیاست روز مملكت را به تكاپو واداشت و روزنامه آینده ایران به بهانه هایی توقیف شد. سید محمد تدین وزیر كشور وقت به فرامرزی توصیه كرد امتیاز جدیدی به نام خود بگیرد. تلاش وی برای گرفتن امتیاز آغاز شد و سرانجام امتیاز روزنامه «كیهان» به نام عبدالرحمن فرامرزی و مدیریت دكتر مصطفی مصباح زاده به ثبت رسید و صادر شد.
//www.beayan.net/192-%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2%DB%8C


بامداد روز شنبه ٢٠ تير ۱۳۵۱ براي چندمين بار عبدالرحمن فرامرزی دچارسكته قلبي شد.طبع لطيف وروح حساس،نيز نيم قرن روزنامه نگاري اورا خسته وناتوان كرده بود. سكته مغزي نيز سابقه داشت. مداوا در ايران و فرانسه تاثير نبخشيده بود. با آمبولانس او را به بيمارستان بردند اندكي بعد حالش خوب شد و با پرستارها شوخي نمود. ساعت ٤ چشم برهم نهاد وآخرين نفس را كشيد.
فرامرزي ادبيات فارسي و عرب را به كمال مي دانست. به فرانسه هم آشنايي داشت. شاعر بود اما كم ولي سنجيده مي سرود. معلم واستاد دانشگاه و وكيل  دادگستري نيز بود بارها از طرف وكلا سفارش دفتر به او شد هر كس ميخواست از نفوذ او جهت شهرت خود بهره ببرد اما او نپذيرفت.يكي از جزوات درسي اش در كتابي بنام «زبان مطبوعات»نشر يافت يك دوره كتاب درسي فارسي و عربي و نيز رمان «سرگذشت يك بدبخت» را نوشت. علاوه بر كيهان امتياز دو روزنامه ی «بهرام» و «جهان» را نیز گرفت.
بعد از مرداد ٣٢ با وزير دربار-علم-در افتاد،نزاعي قلمي و جنگي سخت درگرفت و درين گير و دار فرامرزي بار ديگر ممنوع القلم شد و اينرا بارها تجربه كرد... در دوره های  ١۵  و ١٦ نماينده لار، ١٧و١٨ از خوار و ايوانكي ورامين در دوره ٢٠ از بندر لنگه نماينده مجلس بود. بارها از او خواسته شد خاطرات خود را بنويسد، به دو دليل ننوشت، اول اينكه مي گفت فصل نشر بعضي از آنها گذشته اما قلم او مي توانست در حد اعجاز گذشته ها را تجربه راه حال و آينده نماييد. ديگر مي گفت از بس دروغ نوشته اند از كجا معلوم بمن هم با همان ديد نگاه نكنند و بدينگونه تاريخ معاصر ايران از منبعي مؤثق و متني معتبرمحروم ماند. وي در سال ١٣٢٤نوشته بود: «من خودم پرونده ی زنده و تاريخ مفصلي از روز انقلاب مشروطيت ايران تا امروز هستم. من تمام اين رجال را بهتر از خودشان مي شناسم، زيرا اگر آنها از اعمال خودشان مطلع هستند،از عقيده ی مردم درباره خود بي خبرند. ولي من هم از اعمال ايشان مطلعم و هم از عقيده مردم درباره ايشان». بعدها نيز نوشت : «اگر بخواهم تمام جريانات عمده ی زندگي پارلماني خود را بنويسم،چون من چندين دوره وكيل بودم وهميشه هم در مبارزه و جريان حوادث بودم بايدكتاب قطوري بنويسم».
فرامرزي نثري روان وشيرين، قلمي دلچسب و دلنشين داشت. خوش ذوق و بذله گو، خوش برخورد و خنده رو، بي باك و بي ريا، دلير و بي پروا، صاحب قلم سحرگونه و معجزه گر بود. حضورگرم و استعداد خلاق و سجاياي اخلاق به تمام داشت.آزادفكر و فروتن و متواضع و حاضر جواب و زيرك بود در عين سادگي نوشته هايش تاثير برانگيز و شاهكار ادبي بود.
//haji-a-kork.samenblog.com/441/

تصاویر

//upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/5/5e/Abdullrahman_F.jpg/200px-Abdullrahman_F.jpg

//www.yadegaran.com/imgDetail/artists/18806.jpg


خدمتگزاران فرهنگ ایران : محمد حسین فروغی ذکاءالملک اول - محمد علی فروغی ذکاءالملک دوم -  استاد حبیب یغمایی - ادیب الممالک فراهانی - حسن وثوق معروف به وثوق‌الدوله - شاعره ی توانا فروغ فرخزاد - ملک‌الشعرای بهار - رضا ارحام صدر - علی‌اکبر سعیدی سیرجانی - هایده - علی ‌اصغر حکمت - ایرج میرزا - حسن رشدیه و خاندان او - خاندان اعتصامی - دکتر پرویز ناتل خانلری - امیر هوشنگ ابتهاج
 

نظر شما چیست؟

xxxxxxxxxx

 


Share/Save/Bookmark

more from All-Iranians
 
All-Iranians

بخشی ازسخنان عبدالرحمن فرامرزي

All-Iranians


"اجنبی وقتی در مملکتی نظر استعماری دارد چه می‌خواهد؟ می‌خواهد آن مملکت خراب و بایر و مردم آن فقیر و بیچاره بمانند می‌خواهد بهم اعتماد و اتفاق نداشته باشند تا نتوانند با هم همکاری بکنند. ببینید در مملکت ما هر کس هر کاری بکند می‌گویند بدستور انگلیس است. آنکه با انگلیس دشمنی می‌کند می‌گویند بدستور خود ایشان است و آنکه می‌گوید تند نرویم و عقل و منطق را در زندگی راهنمای خود قراردهیم می‌گویند نوکر انگلیس است و یک سوء ظنی در تمام مردم بهم ایجاد شده که همه درباره یکدیگر اینطور تصورمی‌کنند و مادامیکه فکر اینطور است محال است که جماعتی بتوانند با هم کارکنند یا کسی حاضرشود که یک قدم مثبت برای مملکت بردارد برای اینکه آنکسی که عمل می‌کند عمل مثبت است. منفی که کاری نمی‌کند و در یک مملکتی تا عمل مثبت نشود محال است آن مملکت ترقی کند و ملتش روی سعادت ببیند": عبدالرحمن فرامرزی


All-Iranians

مصاحبه ی عبدالرحمن فرامرزی با یک جویای کاردرکیهان

All-Iranians


Jenab-e Friendly   Thank you for your visit and for your input. You may also like to view this

 مصاحبه ی عبدالرحمن فرامرزی با محمد دهقانی آرانی

//ghodsiye.blogfa.com/post-21.aspx


Friendly Notes

عبدالرحمن فرامرزی و مرگ قمرالملوک وزیری

Friendly Notes


عبدالرحمن فرامرزی در سرمقاله­ی روزنامه کیهان هجدهم مرداد ١٣٣٨ چنین نوشت:

"مرگ قمر؛ در روزنامه­ها تفصیل مرگ و نقل جنازه او و ممانعت پاسبان از رسیدن جنازه­ی او به قبرستان ظهیرالدوله را خواندید. قمر مرد، کسی بالای سر او نبود.اداره­ی رادیو بسیار کوشید که تجلیل مصنوعی برای او درست کند و موفق نشد. از این همه خواننده، نوازنده، هنردوست، یک نفر به خود زحمت نداد که قدم رنجه دارد و نیم ساعت بر سر جنازه یا مزار قمر بیاید، پس هنردوستی ما دورغ است و این حرف­هایی که راجع به تشویق هنر و هنرمندان می زنیم؛خود، آن­ها را باور نداریم. بعد از قمر مادر دهر هنرمندی از او والاتر کجا خواهد زایید که دیگر کسی با تشویق او، هنر دوستی خود را ثابت کند. شما نوزادان باغ  وجود، نمی دانید قمر که بود. از آن­هایی که روزگار عزت و جلال او را دریافته بودند بپرسید...، ولی آن قمر با آن حشمت و جلال در نهایت عسرت و آخرین حد گمنامی و بی چارگی مرد و نشان داد در این مملکت، هیچ برای انسان ذخیره نمی شود، غیر از پول و یا طایفه و جماعت نیرومندی که برای آدم، حشمت و جلال مصنوعی راه بیاندازند."
//neekshad.blogfa.com/post/22


All-Iranians

Jenab-e Shazde

by All-Iranians on

   Thank you for your visit and for your input. You may also like to view this

هر ملتي كه آزادي فكر او زياد باشد استعداد او براي ترقي بيشتر است. بهترين علامت ترقي يك ملت آزادي گفتار است. جهانگيري آنقدرها مشكل نيست مسئاه مشكل جهانداري است عبدالرحمن فرامرزی //www.parset.com/gwords/ShowWords/?Authors=%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D9%86%20%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%B1%D8%B2%D9%8A

Shazde Asdola Mirza

بهترين نشانه ترقي يك ملت، آزادي گفتار است

Shazde Asdola Mirza


Thanks for posting this bio of a valuable Iranian author.


All-Iranians

فهرست مقالات عبدالرحمن فرامرزی

All-Iranians


Jenab-e P_J    Thank you for your visit and for your thoughtful notes. You may also like to view this

فهرست مقالات عبدالرحمن فرامرزی

//www.noormags.com/view/fa/creator/76745


P_J

Thanks! All-Iranians for another GREAT introduction

by P_J on

At first glance, one might wrongfully think or be under the impression that Iran does not have NOW or has not produced exemplary personalities in the past.   Notions that can't be further from the truth and proven wrong, in the light of what we just read; this great man is/was a great example of that; especially when speaking about FREE speech that was quite impressive!

The same feeling came thorough witnessing Iranian heroism in Iran/Iraq war.

All that and more is convincing enough, leading to the existence and reality of our great empires, and the fact that they were not a fluke or fantasy, but reality; and were all result of our highly motivated, capable population.

Don’t forget the song that said: If you can make it here you can make it anywhere!   And we, the Iranians, have done just that, faster than any other nationality in American history!

Thank you All-Iranians!  

All-Iranians

بخشی از مقاله ی عبدالرحمن فرامرزی

All-Iranians


Jenab-e Friendly    Thank you for your revisit and for your quotation. You may also like to view this

بخشی از مقاله ی "ایران را فرهنگ ایرانی زنده کرد" به قلم عبدالرحمن فرامرزی 

ما اگر در واقع بخواهیم از کسانیکه ایرانیت را زنده کردند تشکر کنیم باید اول از سامانی‌ها تشکر کنیم که به تشویق و تربیت شعرائی مانند رودکی و دیگر شاعران معاصر یا قبل از او پرداختند و ایشان به جای اینکه شعر عربی بگویند شعر فارسی گفتند بعد تجلیل‌ کنیم سلطان محمود غزنوی را که آنهمه شاعر بلندپایه را پروراند و با کشیدن به غرب ایران‌ زبان و ادبیات فارسی را در غرب ایران نیز جانشین ادبیات عربی ساخت البته این غیر از خدمت او در هنر است که زبان و ادبیات فارسی را در آنجا گسترش داد و دیگر از سلجوقیها که به واسطهء وسعت خاک خود زبان فارسی را در سرتاسر خاور میانه گسترش داده‌اند به‌ طوری که بعد از آنها تا مدتها زبان رسمی تمام این نقاط فارسی بود. سلاطین عثمانی نیز شعر به زبان فارسی می گفتند و دفتر رسائل ایشان تا مدتها به‌ زبان فارسی بود. و تمام اینها بواسطهء قدرت شعر عظمت فرهنگ ایران بود که باز قسمت عظیمش را باید شعر شمرد که سلاطین را تحت تأثیر خود گرفت و به ادبیات فارسی علاقمند ساخت.
این فرهنگ ایران بود که قبایل وحشی یغماگر ترک را در بوته افکار عالی قریحه‌های‌ افروختهء ایران ذوب کرد و به مردمی متمدن و علم‌دوست و ادب‌پرور مبدل ساخت. من غزنوی‌ها را ترک نمی دانم برای اینکه در ایران متولد و در دربار سامانی ها تربیت‌ شده بودند ولی ایران ، سلجوقی ها را و خوارزمشاهیان را در این کوره ذوب کرد.و ایشان را ایرانی و پرچم‌دار شعر و فرهنگ ایران ساخت و همین کوره بود که نسل مغولان وحشی را ذوب و در ایران مستحیل کرد و همین کوره بود که زادگاه تیمور خونخوار را ایرانی علم‌ دوست و ادب‌پرور ساخت و این زادگاه مدتها در خطه ایران و یک شاخهء دیگرشان در هند مثل ایرانیان شعر و ادب و فرهنگ فارسی را رواج دادند.
پس ای ایرانی بدان که آن چیزی که ملیت تو را زنده کرد و زنده نگه داشت این زبان‌ شیرین و ادبیات عالی و اشعار بی‌نظیری است که بزرگانی مثل رودکی-دقیقی-فردوسی‌ عنصری-فرخی-عسجدی-مسعودسعد-نظامی و خاقانی و سعدی و حافظ و سلمان و جامی‌ و ظهیر فاریابی و انوری و امیر معزی به وجود آورده‌اند. اگر خواستی ملیّت زنده بماند،این ادبیات عالی را زنده نگه‌دار و با گفتن پرت و پلا خرابش مکن. اگر سواد نداری،برو سواد یادبگیر و اگر حوصله‌اش را نداری،دهانت‌ را از هرزه‌لائی ببند و بدان که هیچ زیوری بر آدم جاهل بهتر از سکوت نیست.
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/207045


Friendly Notes

از سخنان عبدالرحمن فرامرزي

Friendly Notes


بهترين نشانه ترقي يك ملت، آزادي گفتار است


All-Iranians

در رثای عبدالرحمن فرامرزی

All-Iranians


دوش،کیهان تو،هرکس که چو هر شام گرفت‌
چشم بسته،ورقی خونِ دل‌آشام گرفت‌
اول از دیدن آن معنی حیرت‌زده یافت
آخر از خواندن آن صورت ابهام گرفت
و ای از آن چهرهء شیرین و خداحافظ تلخ
که ز حسرت نَفَس خاص و دَم عام گرفت‌
من چه گویم که در آن حال چه بر من بگذشت‌
جان و تن یکسره بُغضی شد و در کام گرفت
خواستم ناله شوم،سینهء تنگم نگذاشت‌
خواستم مرگ شوم،عمرم در دام گرفت
پشت هر سطری در موج سرشکم بشکست
دیدنی‌ها؛همه را،رعشه بر اندام گرفت
هرچه ثابت،همگی پیکر لغزنده نمود
هرچه آغاز،همه چهرهء انجام گرفت
عاقبت جانِ بلب آمده،بر لب آمد
نار موسی شد و در سینهء ایّام گرفت‌
آه و اشک بهم آمیخته از هم پاشید
هیبت بانگِ بجان آمده ضرغام گرفت
هرکه در خانهء من بود ز وحشت بگریخت‌
زآنکه از سوز من آتش بدر و بام گرفت
تا سحر عکس تو در چشم تر من لغزید
آخرین غسل،بسرچشمهء سرسام گرفت‌
چهر تو خیره بچهر من و پیغامی داشت‌
دل از آن خیرگی،این غمزده پیغام گرفت:
"خلق گویند و نویسند فرامرزی مرد"
"سهل،چونانکه فرامرزی حمّام گرفت!"
آخر ای مرد گرانمایه!از این گفته مرنج‌
قطره خود کیست که از دریا الهام گرفت؟!
تو ز غم رَستی و از درد غم آرام شدی
غم هجران تو از مُلکی آرام،گرفت‌
هرکه دانست ترا دیشب تا بام گریست
و آنکه نشناخت ترا قدر،قَدَر خام گرفت
همه دانند تو آن مردی کز بینش تو
شهر تو شهره شد و کشور تو نام گرفت‌
گر شکست از قلمت پشتی،بر جای شکست‌
آتشی گر بگرفت از تو،بهنگام گرفت‌
کلک تو،آنچه به تزویر ز ما بگرفتند
گر به تحبیب ندادند،بدشنام گرفت
لفظ کوتاه تو بس معنی دشوار کشید
سدّ گفتار تو بس راه دد و دام گرفت‌
بس خطیبا و ادیبا و سخن‌پردازا
کاو بجنگ تو همان شیوهء رهّام گرفت‌
طبعم این بیت گرانمایه که از انوری است
وصف تو دید و به تحریفی از او وام گرفت:
"حرم کعبهء قَدْرَت چو بنا کرد قضا"
"شیر،لبّیک زد،آهوبره،احرام گرفت‌"
آه و دردا که تو در گوری و ما بر لب گور
غرق بیتی که خرد از لب خیّام گرفت‌
گور بگرفتن بهرام ندیدیم و دریغ‌
عاقبت دیدیم آن گور که بهرام گرفت : دکتر مهدی حمیدی‌ استاد دانشگاه تهران


//www.noormags.com/view/fa/articlepage/145870?sta=%d8%b9%d8%a8%d8%af%d8%a7%d9%84%d8%b1%d8%ad%d9%85%d9%86%20%d9%81%d8%b1%d8%a7%d9%85%d8%b1%d8%b2%db%8c


All-Iranians

Jenab-e Friendly

by All-Iranians on

Thank you for your visit and for your input. It seems that you are right and that author (Maryam Fodazee) most likely wrote as such to please Mullahs. You may also like to view this

//www.noormags.com/view/fa/articlepage/851471 


Friendly Notes

سياست ضد اسلامي انگليس

Friendly Notes


به نقل از مريم فودازي از لینک "ره پو" نوشته اید :
وي همچنين براي نشریات «الاهرام» و «المقطم» مصر، به زبان عربی مقاله می فرستاد و به شدت به سياست ضدملي و ضداسلامي انگليس مي تاخت.
بنظر می رسد این مريم خانم از مرحله پرت است. انگليس هیچ وقت سياست ضد اسلامي و ضد آخوندی نداشته است. مرحوم فرامرزی هم هیچ وقت از سياست ضد اسلامي انگليس سخنی نگفته است.