DESIRE

تقصیر دامن قرمز تنگ تو بود!

چه کسی گفته باید هوای عشق بازی را با تمایلات جنسی قاطی نکنیم؟

18-Jan-2009 (7 comments)
یک وقت فکر نکنی دارم هزل می گویم. کمی سرت را بالا نگه دار تا خوب نگاهت کنم. اصلن اجازه بده چانه ی قشنگت زیر دو انگشت دست راستم باشد تا صورتت را بهتر نگه دارم و دیوانه وار نگاهت کنم. خب اگر تو دامن قرمز با بلوز یقه هفت قهوه ای ات را نپوشیده بودی و آنقدر تنگ نبود دامن ات که باسن ات چسبان و هوس ناک باشد هرگز شاید با هم سکس نمی کردیم. چه کسی گفته باید هوای عشق بازی را با تمایلات جنسی قاطی نکنیم؟ مگر می شود عاشق روح بود و بس. تکلیف بدن زن و مرد در این وسط چیست. باید تا به وقت عقد کردن صبر کنیم تا همه چیز شرعی و عرفی باشد؟ این حرف ها ی ابلهانه حالم را به هم می زند. کافی ست از خانه بیرون بروی تا ببینی چند درصد زوج ها قبل از خواندن خطبه عقد با هم سکس کرده اند.>>>

EXPERIMENTAL

جنده های اسب سوار

سکس و هوا دریده گی

18-Dec-2008 (43 comments)
جنده های اسب سوار از راه رسیدند و بی آنکه به اسب هایشان آب و یونجه ای بدهند در انباری بزرگ را باز کردند و با موهای سیاه و قهوه ای و طلایی شان لباس از تن کندند و در رختخواب بزرگ کف انباری با لودگی و عشوه با بزرگ ترهای دهکده شروع به عشق بازی کردند. این سکس و تن فروشی از روی عادت نبود - مسابقه ای برای بهترین عشق بازی بود. پیر و جوان دهکده کار خودشان را می کردند و کاری هم به هیچ صدا و حرکت و نگاهی نداشتد. عشق بازی بود و بس! بی هیچ عشق واقعی .>>>

HEJAB

شاپرکم برگشته!

به جرم خوش تیپی توقیف شدی؟

08-Nov-2008 (3 comments)

شاپرک تازه از ایران برگشته و تلفن زده تا خبر بازگشتش را بدهد. صدایش که مثل صدای زندگیست شادم کرد. پرسیدم: چه خبر؟.... باز از گرانی گفت و این که همه اش توی خانه بوده و در گرما جایی نمی رفته و آهان! که در اولین روز ورودش به ایران، توسط گشت توقیف شده!....
پرسیدم: چی؟ آخه واسه چی؟....
- به جرم بدحجابی دیگه!....
- مگه حجاب نداشتی؟....
- چرا! ولی ما فرق داریم!....
- یعنی چی؟....

>>>

TOUCHED

Goli's Story

Kisses, kisses, and kisses landing everywhere

27-Oct-2008 (95 comments)
“Hey, hot date tonight?!” Her co-worker asked her in the mirror, as she washed her hands in the office bathroom sink, while Goli finished putting on her makeup at 5:30. “Heeh, no, not really. He’s just a friend.” She said. Her co-worker asked “Anyone special?” She said “Well, yes.” checking her reflection in the mirror. “I think he’s very special. He is a guy I have known for a while. He is a friend I met through a group of my sister’s friends. Later I started working with him on some volunteer projects having to do with ‘No War On Iran.’ I have been really attracted to him for a while and we have so much in common, but I’m not sure he’s interested in me. He has never said or done anything, always friendly and polite>>>

SEX

«هیچ‌ چیز خطرناک‌تر از زنی نیست که می‌‌نویسد»

مردم می‌گویند این‌که نوشتی کس، بی‌ادبی است. می‌گویم چرا بی‌ادبی است؟

15-Oct-2008 (17 comments)
اگر به زبان من دقت کرده باشی، می‌بینی چیزی که می‌نویسم، جنسی یا اروتیک نیست. کلمات جنسی که استفاده می‌کنم به‌هیچ‌وجه اروتیک نیست. قصد من از استفاده کس، کون، کیر، کونی، بارونی و کلمه‌هایی از این دست، واژگون کردن معنای منفی و کارکردهای تاریخی این واژه‌ها و آوردن آن‌ها در یک سطح متفاوت است. وقتی این‌ها را می‌نویسم یک اجراگری کلاسیک زنانه نیست. یعنی قصد نوشته‌ من تحریک امیال جنسی مرد دگرجنس‌گرا نیست. بنابراین خطرناک است. این در بالاترین می‌آید. مردم می‌گویند این‌که نوشتی کس، بی‌ادبی است. می‌گویم چرا بی‌ادبی است؟ دارم کلمه را در معنای کاملاً متفاوتی استفاده‌ می‌کنم. دیدن این تفاوت‌ها برای کسی که ذهنش به مردسالاری در زبان، عادت کرده، سخت است. >>>

LOVE

Mi vida es como un Tango

Where the fuck am I supposed to find the energy to go on for another half a century?

15-Oct-2008 (3 comments)
I surrender to my destiny like the way I surrender to her, and let her decide the next move . Just as in life, when it only seems that we are in charge, in Tango it is the woman deciding the next step … not the man. The man is merely executing those moves … despite its reputation of being so macho - both the man and the dance itself. And so I let my destiny to carve out my path and if I encounter adversaries on that journey, I now know how to dance them away … instead of grabbing them by their hair flooring them, putting my foot on their throat as I used to do>>>

GOODMAN

نوعی تحقیر ملی

نمایش "جادوگران شهر سیلم" و به خطر افتادن امنیت ملی

30-Sep-2008 (2 comments)
فردای دستگیری آيمی گودمن و زنان چپ فمینیست در آمریکا، ما در فرانسه به علت توفان، نه تلفن داریم و نه اینترنت، سر کار هستم و هنگام تنفس، به سالن استراحت کارمندان می روم و در حالی که سیبی گاز می زنم در سکوت به ایرن نگاه می کنم که مثل همیشه دارد روزنامه لوموند را از اول تا آخر می خواند. ازش می پرسم: "خبرای جالب داری برامون؟" و ایرن داستان "آنا گلدی" را به طور خلاصه برایمان تعریف می کند. سرگذشت آنا گلدی، ساحره ای سرانجام محبوب را در روزنامه لوموند ببینید. آنا گلدی، زنی که روزی به جرم جادوگری محکوم شد و سرش را با گیوتین از تنش جدا کردند حالا پس از دویست و بیست و شش سال پارلمان سوئیس به بیگناهی او رأی می دهد!>>>

NOT FUNNY

لطیفه ای که دیگر ما را نمی خنداند

حکایت خبر بهایی شدن هادی خرسندی و جان شیرین و جان مهناز و بقیه

24-Aug-2008 (3 comments)
در گویا نیوز خبری دیدم مبنی بر بهایی بودن هادی خرسندی، کلیک کردم و سر از اصغرآقا در آوردم. رفتن به اصغرآقا آسان است ولی بیرون آمدن از سایت خرسندی، که همواره با خرسندی همراه است، مکافات دارد. سخت است از آن همه مطالب دلچسب و طبع روان و قلم شیرین و بانمک دل بکنی! به هر حال، شایعه برای ایرانی جماعت صنار خرج برنمی دارد. هر کسی بنابه نحوه ی تفکر خود، به دیگری تهمت می زند و در سایت اینترنتی و یا در روزنامه و یا مجله ای منتشر می کند و قانون هم در آن کشور گل و بلبل، فقط جیب وکلا را پر می کند و لطیفه ایست که دیگر ما را نمی خنداند.>>>

SEX

Zohreh & Manoochehr (11)

12 part documentary about sex in Iran

23-Jun-2008
Part 11>>>

SEX

Zohreh & Manoochehr (10)

12 part documentary about sex in Iran

23-Jun-2008
Part 10>>>

SEX

Zohreh & Manoochehr (9)

12 part documentary about sex in Iran

23-Jun-2008
Part 9>>>

WORD

…و

آنچه در زیر می‌‌‌‌‌آید "شعر" نیست

24-Apr-2008 (10 comments)
"من شعر نمی‌نویسم: واقعیت‌ها را می‌نویسم". روژه‌ویچ می گفت. روژه‌ویچ آزرده و عاصی. ۱۹۶۹. تقریبن چهل سال گذشته است و این حرف او هنوز طنین سنگینی دارد. در جهان مصنوع ما، جایی که هر چیزی بر صحنه‌‌ای آراسته می‌شود تا "واقعی" جلوه کند، مردم به ناظران بی‌تفاوت و ناتوان واقعیت فروکاسته‌اند. بمباران اطلاعاتی و تسلط تکنولوژی بر بیشترعرصه‌های زندگی اجتماعی (ماشین مَجاز‌سازی) کمتر رمقی برای درگیری رگی و خونی با واقعیت باقی گذاشته است. در این جهان بازگشت به واقعیت شرط اساسی بازگشت به خویشتن و در نهایت کشف دوباره‌ی شعر است. >>>

POETRY

لرزه های تن تو

تمام تنت را طی می کنم

15-Apr-2008 (9 comments)
می دانی وقتی به تو فکر می کنم
پیراهن روحم را از تنم بیرون می کنم
تا به تو بیاویزم من
لبان صورتی ات را به دهانم می دوزم
ودر جسم تو حل می شوم
تا تنمانمان در هم دوخته شود
>>>

TOUCH

The Presence

My desire is not a fantasy to begin with or to be parted from

08-Apr-2008
God has no desires. I do. I, who makes love with her flesh and writes by hand so that you read me and recount the neon lights alongside Vakil Bazaar: the courtyards, old shops, and late night summer breeze through the mosquito nets. After all what is life but a wretched mirror if I don't write for you and you don't read me? Beloved! Your presence may be a swelled pulse, a modern consumption, or a collectible antique to possessive souls but to me it is the manifestation and the revealing compassion>>>

ORGASM

قدرت و شوق

تکنولوژی ارگاسم

21-Feb-2008 (3 comments)
چه ارتباطی میان حقوق زنان و ارگاسم وجود دارد؟ از نظر فیلمساز و فمینیست های کارکشته و موفقی مثل وندی اسلیک و امیکو امری، همه جور ارتباطی! داستان از کتاب "تکنولوژی ارگاسم" نوشته دکترریچل مینز شروع شد . این کتاب به تاریخ اختراع وایبریتورهای الکترو مغناطیسی می پردازد که از دهه 1880 برای درمان هیستری زنان به کار گرفته می شدند. این فیلم مستند Power and Passion در واقع داستان این کتاب را پی می گیرد که تاریخ این اختراع ساده و ارتباط آن با یکی از رفتارهای پیچیده انسان یعنی ارگاسم را بررسی می کند. دکتر مینز مسیر گاه شهوت انگیز و گاه خنده دار زنان "هیستریک" و تلاششان برای آرامش جنسی را از روزهای ریاکاری ویکتوریایی تا امروز نشان می دهد>>>