آشتی ملی و بخشش

رسيدن به آشتی ملی بدون ايجاد روند خشونت زدايی غير ممکن است


Share/Save/Bookmark

آشتی ملی و بخشش
by Ramin Jahanbegloo
17-Jul-2011
 

تاريخ ايران تاريخ فجايع بسياری است و ايرانيان به طور کلی ملتی فاجعه زده هستند که به دلايل زخم های گذشته هنوز موفق به ايجاد روحيه مشارکت سياسی و آشتی ملی در چهارچوب جامعه خود نشده اند. ولی به قول آلن پيتون نويسنده کتاب معروف بنال وطن، "وقتی انسان درگير زخم عميقی است که به او وارد شده، تنها راه التيام بخشش است، وگرنه هيچگاه از اين زخم رهايی نخواهد داشت."

جوامعی که درگير خشونت های سياسی بوده اند برای درمان زخم های خود از مکانيسم های حقوقی و صلح آميز گوناگونی در سطوح ملی و بين المللی استفاده کرده اند. مهمترين اين مکانيسم ها قانون مداری و همکاری های حقوقی در زمينه های بين المللی با تاکيد هرچه بيشتر بر اعلاميه جهانی حقوق بشر و کنوانسيون های سازمان ملل متحد است.

طبيعتا بدون قانون مداری و تاکيد بر اعلاميه جهانی حقوق بشر گذار به دموکراسی از حد شعار فراتر نخواهد رفت و سياست مداران و حاکمان به شهروندان خود پاسخگو نخواهند بود.

ولی شايد برای هر ملتی بالاترين درجه پاسخگويی بازنگری حافظه سياسی خود باشد از طريق سرپوش برداشتن از نکات کدر تاريخ معاصرش و عيان کردن لحظات بی مسئوليت مدنی شهروندان آن کشور. در ممالکی چون ايران که تاريخ استبداد طولانی تر از دوران آزادی های سياسی بوده است، شهروندان ايرانی بيشتر به فرار از مسئوليت مدنی خود و عدم قبول نقش خود در ايجاد و ابقا ديکتاتور ها و ديکتاتوری ها گرايش داشته اند. به همين جهت، همانطور که تاريخ معاصرايران به ما نشان می دهد خواست جابجايی قدرت و طرح سياست قهرمان پرستی و ناجی پروری بدون توجه به عواقب شوم اجتماعی و سياسی آن ، تاکنون جايگزين حس مسئوليت پذيری در ميان شهروندان ايرانی شده است.

به عبارت ديگر هر يک از ما می کوشيم تا حد امکان اشتباهات سياسی خود را به فراموشی بسپاريم و مسووليت اعتلای خشونت در جامعه ايران را به گردن حکومت های داخلی و خارجی بياندازيم. حال آنکه مساله ی اصلی آينده ايران تغيير حکومت و جابجايی قدرت نيست، بلکه بحث درباره ی گذار به جامعه ای است که قابليت مهار خشونت سياسی و رويارويی عادلانه با بی عدالتی ها، تعصّب ها و کوته انديشی ها را دارد.

بدين گونه، مساله ی ما فقط اين است که چه چيزی را به ياد آوريم، اينکه چگونه بر گذشته نگاه کنيم و چه درس جديدی از آن حاصل کنيم. طرح مساله بخشش و آشتی ملی در ايران در اين پرسش خلاصه می شود:
"قابليت سياسی و فرهنگی ملت ايران برای رويارويی با حافظه ی تاريخی خود و زخم های گذشته چيست؟"

شکی نيست که هر ملتی برای انديشيدن حافظه تاريخی خود دارای استراتژی حافظه سازی خاص خود است که به طور معمول حفظ بخشی از حقايق تاريخی را تبديل به شواهد سياسی می کند و بخشی را در تاريکی تاريخ مدفون می کند.

شايد مهم ترين دستاورد فرايند آشتی ملی کم کردن فاصله ی ميان زخم های تاريخی و حقايق تأويل و تفسير شده است. از اين جهت طرح ايده آشتی ملی نه تنها پرسش حافظه تحميل شده به ملتی را به بحث می گذارد، بلکه پرسش مهم تری يعنی بازشناسی و پذيرش اشتباهات آن ملت را هم مطرح می کند. از اين رو، تنها راه برای رسيدن به بحث آشتی ملی تغيير دستور زبان سياسی معمول است که با تأييد خشونت و تأکيد بر جابجايی قدرت همراه است. در واقع دو رسالت مهم دستور زبان سياسی جديدی که با فکر آشتی ملی و بخشش همراه است مشروعيت زدايی از فرهنگ خشونت و مبارزه با فرهنگ دروغ و دروغگويی در جامعه امروز ايران است.

مبارزه با دروغ و کوشش مستمر برای حقيقت يابی، تعليمی است که شهروندان ايرانی به خود و نسل های آتی جامعه خود می دهند.

بی شک اين بزرگترين چالشی است که امروز در مقابل فعالان مدنی جامعه ی ايران قرار گرفته است. روزنه ی ايجاد شبکه های شهروندی خشونت پرهيز در ايران امروز ايجاد بستر اخلاقی و مدنی مناسبی برای طرح دو موضوع حقيقت يابی و آشتی ملی است. بنابراين طرح پرسش آشتی ملی در جامعه ايران عرفاً کوششی سياسی نيست، بلکه تمرينی مدنی است برای پيشبرد اخلاق مدارا، مسووليت پذيری و حقيقت گويی همراه با مبارزه با فرهنگ کينه و نفرت.

به طور مسلم تنها راه دگرگون ساختن قوانين ناعادلانه و افکار و رفتار غيرانسانی در قبال زنان، کودکان، اقليت های دينی، قومی و جنسی ايجاد مکانيسم های خشونت پرهيز شهروندی و طرح بحث آشتی ملی برای آينده ای نزديک در ايران است. شايد به همين دليل در ايران امروز شعار مبارزه برای آزادی و عليه استبداد لازم ولی کافی نيست، زيرا هيچ چيز ضامن اين نيست که برخی از گروه ها و ائتلاف های سياسی در ايران و در خارج از ايران که خود را از مشروع ترين مخالفان استبداد در ايران می دانند، فردای پيروزی تبديل به حکومت های استبدادی جديدی نشوند.

هم چنين يکی از خطراتی که آينده سياسی جامعه ی ايران را تهديد می کند اين است که روحيه خستگی اجتماعی و اقتصادی و بلاتکليفی سياسی که بر جامعه حکمفرماست خيلی زود تبديل به فرهنگ قهر و خشونت و نفاق ملی شود و خيلی ها به اين نتيجه برسند که برای مرهم گذاشتن بر زخم های چند دهه گذشته بايد زخم های جديدی را به وجود آورد ولی در حقيقت مکانيسم آشتی ملی برای ايجاد زخم های جديدی ميان شهروندان ايرانی نيست بلکه جايگزين کردن سياست ترس و فرهنگ خشونت و قهر با همزيستی خشونت پرهيز و حس همدلی و اعتماد ميان شهروندان ايرانی است.

همچنين بحث آشتی ملی در جهت ايجاد حرکت پاسخگويی تدريجی قدرت و قدرتمندان به شهروندان، شهروندان به يکديگر و رابطه گفتگويی و انتقادی جامعه ايران با گذشته و آينده خود است. در اين جا می توانيم از وفاداری به گذشته همراه با نگرش سنجش گرايانه به آن سخن بگوييم.

بی شک بازنمايی ايرانيان از گذشته سياسی خود همراه با شکلی از گواه و شهادت تاريخی است که بدون امر بخشش تبديل به کينه و نفرت از گذشته و تکرار زخم های آن می شود. ولی بخشش به معنای فراموشی نيست، بلکه همواره همراه با يادآوری اشتباهات گذشته و امکان عبور از جراحت های آن است.

به عبارت ديگر، بخشش به معنای زير پا گذاشتن عدالت نيست، بلکه به منظور جلوگيری از بی عدالتی های آتی است چون اگر منظور از عدالت قصاص باشد، عدالت خواهان هيچگاه قابليت ترسيم آسيب های وارد شده به حافظه ی تاريخی ملت ايران را نخواهند داشت.

در اينجا هدف عدالت ترميمی است که همراه با ارتقاء آشتی ملی فرضی برای قربانيان جنايت، شکنجه و کشتار برای بازگويی حقوق نقض شده آنان فراهم می آورد ولی در عين حال تدابير لازم برای جلوگيری از تکرار چنين مواردی را از طريق اشاعه فرهنگ عدم خشونت و ايجاد کميسيون های حقيقت يابی اتخاذ می کند. بايد بر اين نکته توجه داشت که دستيابی و رسيدن به آشتی ملی در ايران بدون ايجاد روند خشونت زدايی در اين جامعه غير ممکن است. از اين رو احيای فکر آشتی ملی در ايران فقط مستلزم مبارزه با مسوولان قتل و شکنجه و کشتار نيست ولی همزمان با لغو مجازات اعدام و انديشه انتقام جويی و جنايت همراه است.

از اين رو تا زمانيکه خواست عدالت و مجازات عاملان و آمران نقض حقوق بشر در ايران با انديشه و عمل جنايت های جديدی همراه است جامعه آتی ايران از فرهنگ خشونت خلاصی نخواهد داشت.

به قول مارتين لوترکينگ: "تاريکی نمی تواند بر تاريکی غلبه کند. تنها روشنی می تواند آن را انجام دهد، نفرت، نمی تواند بر نفرت غلبه کند، تنها عشق می تواند آن را انجام دهد... بخشش عملی يکباره نيست، بخشش روشی است برای زندگی."

رامین جهانبگلو
منبع: رادیو فردا


Share/Save/Bookmark

 
default

It's easy to say when you are not living there

by rain bow movment on

When there was a chance for reform in iranian politic in 1978 and people still were ce\ivilized and less opressed ,the so called nobel and educated didn't bothrt to advocate it, they are all like a sheep follow khomani and nehzat azadi.

from day one this regim start war ,killing iranian,tourturing rapeing,embazeling national wealth,wide spred selling opium to depressed youth,32 years on.now some people advocating reform and coopration with these evil,forget it man.

go and play takhteh nard by NIAC and hashemi's family in canada.

after overtrown of this eveil regim,all the mollas and reformistt,toudeh ee ha va cherik fadaee aksareyat,mMEK,colabrator of jebhe melli,head of sepah pasdaran,and police,basiji must be arrested handcalffed and transferd to damaged war zone area to clean up mine,chemical soil,building new city for themselv and start working and pay their debt to the socity andthis is I call it reform. 

There is no limit to stupidity & ignorance who wants to fool people


Parham

Exactly

by Parham on

If things were done and there was a period of reconciliation, this would make sense. As it is, it only echoes too much of Khatami.

Something about all these people who have been imprisoned and left the country on "bakhshesh" like him, Maziar Bahari, Behnoud, Nabavi, etc. Seems they all have this agenda to promote the so-called "reformist" line. I wonder...


Ari Siletz

Good thoughts, but speech delivered too early.

by Ari Siletz on

The advice would be seasonal in a period during an uprising (or reform) where there is a good chance of success, or after the task has been accomplished. At this time it could appear as "the wisdom of the weak."

Perhaps the sentiment is more directed at out-of-power rivals where forgiveness would stop the hate fests and help unite us as a single opposition.


Shazde Asdola Mirza

God bless Ramin Jahanbegloo

by Shazde Asdola Mirza on


David ET

مسائل انحرافی

David ET


اصلاح طلبان خارجی‌، هنوز از خاتمی کلّاش الهام میگیرند؟ خاتمی حرف از بخشش مردم توسط رهبری و بل‌ عکس میزند ، و از این طرف دنیا هم این حرفها به شکل دیگری مطرح میشود.

الان وقت این حرفها نیست که از ملت دربند جلادان و زیر شلاق و طناب اعدام خواهان بخشش باشیم! 

ریشه این مسائل انحرافی زیر سر آنانیست که سی‌ سال است این رژیم را هر روز جوری توجیه میکنند. 

 


rashid

به طبیعت نگاه کنیم

rashid



 میتوان تا بینهایت از مزایای صلح و آشتی برشمرد و آنرا شیوه رفتار شخصی خود ساخت
ولی در شخصیت جامعه وعالم طبیعت جنگ و صلح متناوبا عمل میکنند .
انسان هم یکی از موجودات طبیعت است و نمیتواند از قاعده عمومی آن سرپیچی کند .
فردوسی قانون طبیعی تکرار دوره های خشونت و صلح را چنین بیان میکند


چنین بود  تا بود گردون سپهر
گهی جنگ و زهر است و گه نوش و مهر

داشتن باور شخص در توان و اختیار ما هست و لی انتظار اینکه جامعه به آن عمل کند آب
در هاون کوفتن است .
تنها راه ممکن اینست که دوستداران همیشگی صلح و صفا خود پرهیز کنند از میدان های جنگ

و انتقام  .

به مقابله با موج سرکش خشونت هم نروند تا نوبت آشتی و دوستی فرا رسد .


Anahid Hojjati

Thanks Dear Literary Critic for your comment

by Anahid Hojjati on

I agree with you. I like the paragraph where you write about trend of using newly devised terms.


Literary Critic

Dear Anahid

by Literary Critic on

 

Thank you for your question. Before some of our friends accuse me of arrogance I must add that in such type of writing, the essence is to get the message communicated to the reader. This essay should not be judged for its literary value but for its political and moral content. Therefore, I can only judge Dr Jahanbgloo's article from a personal point of view and leave the opinion on its political and moral merits to our many better qualified friends on this site.

There has been a trend among our political writers of the last three decades to fill in their essays with newly devised terms and wording that are not so familiar to the eye of an old fashioned person like me. Depending on which side of the political devide one may be, their writings range from being rich in pure Persian to being replete with Arabic terms. The present article appears to be somewhere in the middle though there are passges that are rich in one or the other class of words.

It reads reletively well but it is not what I would describe as "saadeh nevisi".  I can see that some of our readers ho have not been reading Persian articles frequently may have difficulty in understanding some of the paragraphs. Again personally I would have rephrased quite a few of its sentences and even paragraphs but this is purely a matter of taste.

To give you a clue, I feel more comfortable when I read a Persian article by Dr Abbas Milani than  when I read an article by Dr Abdolkarim Soroush, regardless of their political or philosophical contents.

In summary I would regard the present article, literarily, as a quality article but with a small 'q'.

I hope I have managed to answer your question.

 

Regards

 

LC


MM

Aynak is right

by MM on

National reconciliation can only happen in a bona fide atmosphere of mutual compromise, and not when one side (IRI) is on the offensive while all others are retreating, in jail or being tortured.


Anahid Hojjati

Dear LC,

by Anahid Hojjati on

Recently we have been discussing quality blogs. I am curious to ask your opinion about language used in this article and quality of it.


Literary Critic

آشتی‌ از دیدگاه حکیم طوس

Literary Critic


 فردوسی‌ در شاهنامه همیشه تاکید بر آشتی‌ جستن دارد مگر به هنگامیکه دشمن سر جنگ داشته باشد و آنوقت است که حکیم طوس آشتی‌ را خطا میداند. در مجموعهٔ زیر  ابیاتی که پر رنگ می‌‌باشند ابیات آشتی‌ ناپذیر هستد.

پدر کشتی و تخم کین کاشتی
پدرکشته کی می کند آشتی ؟
 

ز جنگ آشتی بی گمان بهتر است
نگه کن که گاوت بچرم اندر است .


ترا آشتی بهتر آید ز جنگ
فراخی مکن بر دل خویش تنگ .


کسی نیست بی آز و بی نام و ننگ
همان آشتی بهتر آید ز جنگ .


بجنگ آنگهی شو که دشمن ز جنگ
بپرهیزد و سست گرددْش چنگ
وگر آشتی جوید و راستی
نبینی بدلْش اندرون کاستی
از او باژ بستان و کینه مجوی
نگه دار او را همی آبروی .


چنین گفت لشکر که فرمان تراست
بدین آشتی رای و پیمان تراست
فرستاده را نغز پاسخ دهیم
بر این آشتی رای فرخ نهیم .


نبد آشتی پیش از آوردشان
بدین روز گرز من آوردشان .


گر ایدون که با شهریار جهان
همی آشتی جوئی اندر نهان
ترا اندرین مرز مهمان کنم
بچیزی که جوئی تو پیمان کنم .


گر او جنگ را خواهد آراستن
هزیمت بود آشتی خواستن .


سران یک بیک پاسخ آراستند
همه خوبی و آشتی خواستند.


دگر آنکه جستی همه آشتی
بسی روز با پند بگذاشتی .


چو آیم مرا با شما نیست رزم
بدل آشتی دارم و رای بزم .

 ترا جنگ با آشتی گر یکیست
خرد بی گمان نزد تو اندکیست .


همه آشتی گردد این جنگ ما
بدین رزمگه کردن آهنگ ما.


بدو گفت خاقان برو پیش اوی
سخن هرچه باید همه نرم گوی
اگر آشتی خواهد و دستگاه
چه بایدبر این دشت رنج سپاه ؟


بدو گفت رستم که ای شهریار
مجوی آشتی در گه کارزار
.


از این آشتی جنگ بهر من است
همه نوش تو درد و زهر من است .


بسی آشتی خواستم پیش جنگ
نکرد آشتی چون نبودش .درنگ


بپرسید از آن پس که با ساوه شاه
کنم آشتی یا فرستم سپاه
چنین داد پاسخ بدو جنگجوی
که با ساوه شاه آشتی نیست روی .

فردوسی .

//www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-86a3673773e14ee2b60bc1c6fb36dde1-fa.html


Kooshan

Just remember that the

by Kooshan on

Just remember that the freedom fighter for one side is the terrorist to the opposing side. This is the ugly face of human legacy!

 

People who will have power to overthrow the current establishment, will have to kill. Once they kill in the name of freedom and justice, the victims will make them look like murderes....and the cycle goes on and on and on.......

 

My solution to all this is: we all become part of the establishment and work from within. Then there is no one to kill or be killed.....is this the message o fthis article? 

 

If so, I think it will work....


aynak

چند نکته در مورد آشتی ملی

aynak


 


چند نکته در مورد این نوشته:

با تشکر از شما آقای جهانبگلو- چند نکته در مورد نوشته شما به نظرم رسید که
امیدوارم اگر به سایت ایرانیان.کام مراجعه میکنید، یک تبادل نظر را آغاز
کنیم.
نوشته خود را پس از مقدمه اینگونه آغاز نمودید:
"به عبارت ديگر هر يک از ما می کوشيم تا حد امکان اشتباهات سياسی خود را به
فراموشی بسپاريم و مسووليت اعتلای خشونت در جامعه ايران را به گردن حکومت
های داخلی و خارجی بياندازيم. حال آنکه مساله ی اصلی آينده ايران تغيير
حکومت و جابجايی قدرت نيست، بلکه بحث درباره ی گذار به جامعه ای است که
قابليت مهار خشونت سياسی و رويارويی عادلانه با بی عدالتی ها، تعصّب ها و
کوته انديشی ها را دارد."
سپس در ادامه نوشته اید:   "قابليت سياسی و فرهنگی ملت ايران برای رويارويی
با حافظه ی تاريخی خود و زخم های گذشته چيست؟" و همچنین : "بی شک اين
بزرگترين چالشی است که امروز در مقابل فعالان مدنی جامعه ی ايران
قرار گرفته است. روزنه ی ايجاد شبکه های شهروندی خشونت پرهيز در ايران
امروز ايجاد بستر اخلاقی و مدنی مناسبی برای طرح دو موضوع حقيقت يابی و
آشتی ملی است. بنابراين طرح پرسش آشتی ملی در جامعه ايران عرفاً کوششی
سياسی نيست، بلکه تمرينی مدنی است برای پيشبرد اخلاق مدارا، مسووليت پذيری و
حقيقت گويی همراه با مبارزه با فرهنگ کينه و نفرت."
نکاتی که به نظرمن رسید:
۱: بر خلاف بخش پایانی  دوران شاه که مبارزه مسلحانه به عنوان یکی از طرق
اصلی مبارزه با حکومت شاه مطرح شد، ومدتی  پس از  تاسیس حکومت اسلامی-
سازمان مجاهدین خلق و برخی از گروه ها در کردستان  روش مبارزه مسلحانه را
بر ضدیت با حکومت مطرح کرند ، در دوران کنونی -- هیچ گروه و سازمانی --
شناخته شده  یا  لااقل پذیرفته شده توسط  جامعه  یا   نخبگان، در پی مبارزه
مسلحانه علیه رژیم نیست. پس تنها نیروی خشونت طلب - در سطح ایران نیروی
خود حکومت بوده. ۲:در کشمکش پس از انتخابات ۱۳۸۸ -- این تدوام خشونت،
که از بدو تاسیس حکومت، از طرف حکومت بر دسته جات و گروه های مختلف "غیر
خودی" اعمال شده۰  شامل  "خودی ها" نیزگشته.  برای مثال چون به  مارتین
لوتر کینگ و مبارزه صلح  آمیز اشاره کردید،  فراموش نکنید که ایشان خواهان تغییر و انقضای قوانین نا عادلانه  Jim Crow بود. در مورد اصلاح طلبان ایران، ایشان خواهان هیچ تغییری در قوانین نیستند، بلکه از اجرا نشدن
همان قوانین تبعیض گرا و ناعادلانه نیز  به ستوه آمده اند.   برای مثال
اصلا معلوم نیست به چه مجوزی، و طبق کدام قانون، و بنا به حکم کدام دادگاه
-- آقایان موسوی و کروبی به گفته خود حکومت در بازداشت خانگی بسر می برند؟  

۳:پس به جز مدتی کوتاه در تاریخ حکومت اسلامی، که بخشی از نیروها در مبارزه
مسلحانه بر علیه حکومت فعال بودند، یکسره خشونت گرایی از طرف حکومت، و
بدون استناد به حتی قانون خود حکومت، و بطور اختیاری بر شهروندان اعمال
گشته.  پرسشی که مطرح میشود این است که، این خشونت گرایی یک طرفه تا کی
باید ادامه یابد؟
۴:در رفتار حاکمیت نه تنها کوچکترین تعدیل در اعمال خشونت صورت نگرفته،
بلکه بسیاری از مرزها  نیز شکسته شده، و شکنجه و تجاوز به زندانیان این
روزها  امری  عادی تلقی میگردد.  حمله به خانه مردم و حریم خصوصی برای
تفتیش و به بهانه گرفتن ماهواره نه تنها بیشتر شده، بلکه رییس نیروی
انتظامی با وقاحت هر چه بیشتر به شهروندان که از بازنمودن در خانه خود بروی
مامورین متجاوز خودداری می نمایند، وعده حمله هوایی با هلیکوپتر بر سقف
خانه شهروندان را میدهد  و تصاویر این عملیات نیروهای هرج و مرج را که با
طناب و بند از هوا به حریم خانه مردم از طریق پشت بام تجاوز کرده اند را از
صدا و سیما پخش مینماید.
۵.در مورد حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی (پروتاریا) فراموش نکنیم که صحبت
از آشتی ملی زمانی مطرح شد که این حکومت در حال عقب نشینی بود، و خواهان
دریافت امتیازاتی، (امان خواهی) برای جنایاتی که مرتکب شده بود.   آقای
جهانبگلو آیا شما از حرکات حکومت ایران شاهد چه حرکتی بوده اید، که تصور
میفرمایید این حکومت آماده یک سازش و عقب نشینی  است- و حالا خوستار آشتی
ملی است؟  آیا از تعداد زندانیان سیاسی کاسته شده؟   آیا مطبوعات آزاد شده
اند؟    آیا انتخابات آزاد شده؟   آیا شورای استصوابی منحل شده؟ ....؟
۶:آنچه در ایران شاهد ان هستیم، و هروز با کشتار پنهانی و نیمه پنهان عده
ای در زندان ها و برخی بصورت قتل مخالفین ولی در لباس اتفاقات روزمره مانند
تصادف ... دستگیری دانشجویان ، اساتید .... ابراز خشونت یک جانبه  حکومت بر علیه مردم، و تحمل مردم بدون هر گونه عکس عملی است.
۷ پس به نظر میرود، نوشته شما باید به سران حکومت ابلاغ می شد، نه به رسانه
های خارج از کشور، چه در اساس تاکنون همانطور که یاد آوری شد، جهت  خشونت
یک طرفه از حکومت بر مردم بوده.

با توجه به آنچه گفته شد، یعنی نه تنها  عدم عقب نشینی حکومت از سرکوب بلکه
استمرار و تقویت آن، صحبت از آشتی ملی چه مفهومی دارد؟   از نظر نگارنده، اگر 
همین امروز حکومت ایران صحبت از آشتی ملی نماید و این گفتار را در عمل با
حداقل  آزاد نمودن بی قید و شرط زندانیان سیاسی و  آزاد نمودن مطبوعات
دنبال نماید ،  آنگاه می توان سخن از بخشش و آشتی  ... نمود.   در غیاب
چنین حرکتی  از جانب حاکمیت، صحبت از آشتی ملی به چه منظور صورت خواهد
گرفت؟   طرف مقابل که در عمل تاکنون نشان داده خواهان هیچ گونه مصالحه
نیست، آیا شما آقای  جهانبگلو با چنین پیشنهادی در واقع یک چک سفید امضاء
شده را به حاکمیت نمی دهید که هرچه خواست و توانست به سرکوب و کشتار ادامه
دهد، چون هر زمان که خواست میتواند از چک آشتی ملی و بخشش شما که بدون
هرگونه قید و شرطی تسلیم حاکمیت شده استفاده نماید؟

 

 

 

ایران برای همه ایرانیان
رای ایرانیان - دولت ایرانیان
نه ولایت وقیح نه پادشاه سفیه

 

 

 

 


Red Wine

...

by Red Wine on

راه دیگری نیز موجود است که بِدین حال باشد که مُسّبِبینِ  اَعمالِ  زشت را به فَلک بَندند و سپس موهای سرِ  ایشان را از تَه کوتاه کرده..کچل کنند و کلاهِ  بوقی بر سَرِ اینان گُذارند و در شهر بِچرخانَندِشان و این چنین درسِ  عِبرتی برایِ  دیگران باشند و در آخر رویِ  مَلکوتیِ  ایشان را غرقِ  بوسه کرده و بساطِ  رَزم را بَرچیده و شورِ  بَزم برقرار گشته و این چنین آشتیِ  ملّی‌ را صورت دَهند.

و این چنین..صَدّقه سرِ  روشنفکرانِ  مُتشخّصِ  مملکتِمانْ،دِموکراسی در سرزمینِ  پارسیان مُهَیّا شود...این فرخنده وَصلَت،بینِ  پِدر سوختِه گانِ  خاّص و مردُمانِ عامْ،مبارکْ باشد .


divaneh

Agree with JJ

by divaneh on

Rage is blind and we end up in another hole. It is better to trade the satisfaction of revenge for a peaceful Iran in the future. Violence always plays in the hand of the opportunists just as it did last time. Rage always gets innocent victims alongside the guilty. We need more people like Ramin to remind everyone that only a calm and forgiving nation can sow the seeds of a peaceful future. Selecting a few poems from Saadi or any other poet cannot be the justification for violence.

 


rashid

خرابی چون که از حد بگذرد آباد میگردد

rashid


اندیشه آقای رامین جهانبگلو در تشریح  خشونت و انتقام  ، و بخشش و آشتی
ملی به لحاظ راه و رسم شخصی قابل احترام است ولی رفتار ملت ایران هم
از شعور و وجدان تاریخی خودش پیروی میکند ونه از الگوهای خود مصلحتی قدرتمندان جهان  .
حافظه تاریخی و ادبیات نوشته و شفاهی ملت ایران پر است از مصلحت اندیشی
و آشتی و بخشش ، ولی نه با دشمنان تسلیم نشده داخلی و خارجی که استقلال و
بزرگی این ملت را زیر پا میگذارند .
چند بیت از سعدی که قطره ای از دریای گهر بار فرهنگ ایران است را
میآورم تا بهتر بفهمیم به چه ملتی داریم درس حقوق بشر میدهیم و آنهم از منبع
دروغین  حقوق بشر سازمان مللی که همواره خود حقوق اساسی بشر را زیر پا
گذاشته و گاهی بقصد فریب یا تبلیغ مشغول مرهم گذاری میشود .
سعدی که خود سیراب از فرهنگ ایران میباشد اول میگوید :

کرم کن نه پرخاش و کین آوری
که  عالم  بزیر نگین  آوری

چو کاری برآید به لطف و خوشی
چه حاجت  بتندی  و گردنکشی

وگر می برآید  بنرمی و هوش
بتندی و خشم و درشتی مکوش

ودر حالت ناچاری و ضعف میفرماید :

همی تا برآید  به تدبیر کار
مدارای دشمن به از کارزار

عدو را بفرصت  توان  کند پوست
پس او را مدارا چنان کن که دوست

و اگر همه اینها اثر نکرد میگوید :

چو دست از همه حیلتی در گسست
حلالست  بردن به شمشیر  دست

و همه را خلاصه میکند در این بیت :

اگر صلح خواهد عدو سر مپیچ
وگر جنگ جوید عنان بر مپیچ

این اراده عمومی مردم ایران که معلوم میکند که کی و تا کجا خشونت به
خرج دهد و کجا آشتی و بخشش , به عبارتی این برآیند شعور عمومی عامه مردم است که شیوه مبارزه اش را در هر زمان مشخص میکند . هر سازمان یا گروه حقوق بشری و یا هر اندیشه ورز یا خیر خواهی حرف خود را میزند و برایش در بوغ و کرنا هم میکنند ولی در عمل نمیتواند اثر تعیین کننده ای برچگونگی رفتار ملت ایران داشته باشد .

اگر ما خود را اهل فکرو خیر اندیشی میدانیم بهتر است به اندیشه های بزرگان
کشور خود که به اعتراف دوست و دشمن همچون نگینی هستند بر تارک اندیشه
بشری مراجعه کنیم و نه نوشته های بی اعتباری مثل اعلامیه حقوق بشر که یکی

از ابزارهای تسلط استعماری قدرتهای بزرگ جهان است .


Roozbeh_Gilani

"مرگ بر دیکتاتور"

Roozbeh_Gilani


دکتر عزیز، به نظر این حقیر اینجور میاد که وقتی‌ که یک ملت، بدون ترس از گلوله، چماق و شکنجه، میریزه تو خیابون و  داد میزنه "مرگ بر دیکتاتور"، دیگه وقت از آشتی‌ و ماچ و بوسی و این حرف‌ها گذشته.

حالا از ما گفتن.....


Parham

آشتی ملی با کی؟ با یک عده قاتل و حامیانشان؟

Parham


...


Jahanshah Javid

Critical reminder

by Jahanshah Javid on

Thank you for this important reminder. If what replaces the Islamic Republic is going to be different only in form, with the same level of violence by and against citizens, then nothing is achieved. Again we'll have to sign petitions every day and witness the imprisonment and torture of a new set of "enemies of the state".

Still, when the state in question is the worst violator of human rights and resorts to violence against its citizens in a systematic manner, it would not come as a surprise if the citizens fight back.

In 1979 violence on the streets brought down the government. It was such a spectacular achievement that violence remained the primary way gaining and maintaining power and influence. If you don't have the thugs and militias on your side, if you're not willing to kill your opponents, you aren't going to go far in Iranian politics.


Maryam Hojjat

Sorry Dr. Ramin

by Maryam Hojjat on

 حال آنکه مساله ی اصلی آينده ايران تغيير حکومت و جابجايی قدرت نيست، بلکه بحث درباره ی گذار به جامعه ای است

After reading to the above sentence I thought you care about Iran & Iranianas.  But unfortunately I came across this sentece which doe not make sense after 32 years od this brutal regime.