در اوایل سال 2001 که جرج دبلیو بوش تازه دوران ریاست جمهوری خود را شروع کرده بود، تونی بلر نخست وزیر بریتانیا جزو اولین کسانی بود که به دیدار وی رفت. وقتی خبرنگاران در پایان ملاقات در باره موضوعات مورد بحث از آنها سئوال کردند، تونی بلر با طنز ویژه انگلیسی ها اینگونه توضیح داد که برای جرج بوش در باره ورزش مورد علاقه انگلیسی ها (یعنی فوتبال و به قول آمریکائی ها ساکر) صحبت کرده و بوش هم شرح مبسوطی در باره بیس بال آمریکایی به همتای بریتانیایی خود ارائه کرده است. شاید این موضوع نشان دهنده این حقیقت باشد که برای شناخت سریع ملل مختلف بهترین وسیله بررسی ورزش ها و بازی های بومی و مورد علاقه آنهاست. بازی هایی که سالیان دراز در بین مردم محبوبیت پیدا می کنند، معمولاً نشانه هایی از طرز فکر و فلسفه اعتقادی آن مردم را نیز به همراه دارند.
اثبات این ادعا که با مطالعه بازی های سنتی هر ملتی میتوان به روحیات آنها پی برد، شاید نیاز به زمان و منابع زیادی داشته باشد و چه بسا هم نتوان وجود چنین رابطه ای را اثبات کرد. با اینحال برخی اواقات بازی های سنتی رایج در ایران و شرایط اجتماعی حاکم، شباهتهای فوق العاده زیاد دارند و زمین بازی انگار شکل فشرده و کوچک شده ای از صحنه اجتماع است.
"گرگم و گله میبرم" از بازیهای قدیمی رایج در نقاط مختلف ایران است . گواینکه در جزئیات اجرا از محلی به محل دیگر تفاوتهایی دارد با اینحال اصول کلی و قوانین ثابت آن به شرح زیر است:
1. از بین بازیکنان دو نفر به عنوان "گرگ" و "چوپان" "انتخاب" می شوند. بقیه افراد در نقش بره پشت سر چوپان قرار می گیرند و بازی از این لحظه به بعد وارد مرحله جدی خود می شود.
2. گرگ بازی را شروع میکند و می گوید: گرگم و گله می برم. بره ها تحت رهبری چوپان داد می زنند: چوپون دارم نمیزاره!گرگ در پاسخ می گوید: دندون من تیزتره و گروه بره ها داد می زنند: دنبه من لذیذتره! با این شعار ها تلاش گرگ برای جدا کردن بره ها از صف پشت سر چوپان تشدید شده و بره ها سعی دارند تحت رهبری چوپان و با جا خالی دادن های مناسب به دست گرگ نیفتند. بره ها در صورت وخیم تر شدن اوضاع و افزایش احتمال پیروزی گرگ به دنبال مفری میگردند و داد میزنند: خونه خاله از کدوم وره؟ بعد خودشون پاسخ را میدهند: از این وره و از اون وره. به نظر میرسد این شعار ها بیشتر خالی کردن دل گرگ است که اگر به حملاتش ادامه بدهد، بره ها مهاجرت به خونه خاله رامورد توجه قرار خواهند داد. داستان از این به بعد جالب تر می شود. یعنی اتفاقی که در زندگی عادی هم روی میدهد و عده زیادی به جای مشارکت در اینگونه جلف بازی ها (گرگ و گله) خیلی راحت میروند خونه خاله (آمریکا، اروپا، شینگن و لاتین و لاپلند وسلسله جبال آند و ونکوور ایرلند و ایسلند و.....)
3. بازی وارد مرحله هیجانی می شود. گرگ به حملاتش می افزاید و تلاش دارد در این شلوغی بره ای را از صف چوپان جدا کند. سرانجام گرگ موفق می شود اولین بره را از صف پشت سر گرگ بیرون بیاورد. این بره می شود جزو یاران گرگ و می آید در پشت سر گرگ قرار میگیرد و به جدا کردن بره های دیگر از صف چوپان کمک میکند متوجه شدید که چه اتفاقی افتاد.
4. این بازی تا جدا شدن همه بره ها از صف چوپان ادامه می یابد تا اینکه تنها یک بره زرنگ در پشت سر چوپان باقی میماند. این بره زرنگ در دور بعدی بازی می شود گرگ.
سوالات زیادی مطرح است از جمله:
1. هیچگونه رابطه تشکیلاتی بین بره ها وجود ندارد. آنها تنها به امید رهبر خود یعنی چوپان نشسته اند تا برای نجاتشان از دست گرگ کاری بکند. انگار رابطه رهبر و رعیت در طول بازی ادامه پیدا میکند. افراد بانفوذی با درجه اهمیتی کمتر از رهبر و بیشتر از رعیت(تو بگو بره) که ساختار منسجم تشکیلاتی داشته باشند وجود ندارد.
2. در اول بازی گرگ و چوپان چگونه انتخاب می شوند. آیا رای گیری علنی بوده و یا مخفی صورت میگیرد. آیا نقش های گرگ و چوپان تحمیلی هستند. به هر حال فقدان نهاد داوری از همان اول بازی مشخص است. یعنی عدالت و مرجعی که اعتراض کنندگان احتمالی می توانند در صورت لزوم به آن مراجعه کنند از همان اول وجود ندارد. انگار این بازی نوعی تمرین و تلاش برای نهادیه کردن بی عدالتی است. یاد کلمه Court می افتم که در انگلیسی هم به معنای دربار است و هم به مفهوم دادگاه. یعنی اغلب دربارهای اروپائی در حقیقت نوعی دادگاه هم محسوب میشدند در حالیکه در فارسی واژه های دادگاه و دربار دو لفظ کاملاً جدا هستند. در عربی به دادگاه محکمه می گویند که محلی است برای صدور حکم از ریشه حاکم. تضمینی وجود ندارد که در محاکم به ادله مراجعه کنندگان گوش داده شود. به هر حال این بارزترین وجه بازی است که در زندگی عادی مشرق زمین نیز نمود کاملی داشته و از دستگاه داوری مورد قبول دو طرف خبری نیست. ظاهراً گفتمانی برای انتخاب گرگ و چوپان در بین نیست. اینجا هم شاید واژه ها تا حدودی رسا باشند. در حالیکه کلمه Parliament از ریشه Parlerفرانسه به مفهوه گفتگو و تبادل نظر است، در فارسی و عربی از واژه مجلس که معنی محلی برای نشستن میدهد، استفاده می شود. مجلس، یعنی محلی لزوماً نه برای گفتگو بلکه نشستن و گوش کردن به صحبتهای خطباء و شنیدن دستورات پادشاه است، نه محلی برای ارائه فرصت گفتگو برای همه شرکت کنندگان. بگذریم از این بحث و اختلاف فرهنگی و بر گردیم به گرگ و گله. خلاصه اینکه به نظر نمیرسد انتخاب گرگ و بره نتیجه نوعی گفتگو باشد و بیشتر به نظر میرسد اجرای اراده برتر گرگ است.
اینکه بره های آسیب پذیر، داد می زنند و می گویند: "دنبه من لذیذ تره" برای کسانی که سعی و تلاش در حفظ زندگی خود را دارند، قدری عجیب می نماید. به ویژه آنکه این جمله در برابر رجز خوانی های گرگ یعنی "دندون من تیزتره" عنوان می شود. در حالی که گرگ به نقطه قوتش تکیه دارد بره ها نقطه ضعفشان را تبلیغ میکنند. البته با توجه به واقعیت های صحنه سیاسی این گفته ها دور از واقعیت هم نیستند. همیشه جناح ضعیف (تو بگو بره) بیشتر از آنکه در جهت تقویت مواضع قوتشان باشند، به تبلیغ نقاط ضعف یکدیگر پرداخته و کار گرگ را تسهیل می کنند. متوجه عرایضم که هستید. مثلاً اگر به سایت ها و روزنامه های افرادی که بر ضد جمهوری اسلامی مبارزه می کنند مراجعه کنید، از بس این فراز "دنبه من لذیذ تره" را می بینید که از خنده روده بر می شوید. هر گروهی نه تنها نقاط ضعف خود بلکه کج روی های گروه های دیگر را به سخره میگیرند.
1. با توجه به اینکه گرگ دراول بازی تنهاست و یاری ندارد. ناچار همه شرکت کنندگان بازی بره محسوب شده و جزو یاران چوپان می شوند. این نشان دهنده آن است که گرگ از اولش هم زرنگ و دریده است و آنقدر از خودش مطمئن است که می تواند همه بره ها را مطیع خود کند، دیگر نیازی به یارگیری در اول بازی ندارد و به نظر میرسد همان شروع بازی قوی ترین بازیکن به عنوان گرگ انتخاب شده است.
2. از سرنوشت گرگ در دوره بعدی خبری در دست نیست. زرنگ ترین بره، گرگ مرحله بعد می شود ولی این که گرگ چه سرنوشتی در آینده پیدا میکند و اینکه مجاز است در دور جدید نقشی بر عده گیرد، اطلاعی در دست نیست. گرگ قدیمی به طور کلی فراموش می شود و گرگ جدید همانگونه که گفته شد، زرنگترین بره دوره قبلی است.
3. بره ها به صورت بالفطره و تا ابد، بره باقی نمی مانند. هر بره ای را که گرگ موفق می شود از صف گرگ جدا کند، نهایتاً جزو همراهان گرگ می شوند. یعنی کسی که تا چند لحظه پیش بره بوده، الان رفیق گرگ به حساب می آید. اینکه برخی از بره ها از ترس گرگ به خانه خاله پناه برده باشند، کسی چیزی نمیداند. اینکه خانه خاله کجاست و تا چه میزان آمادگی پذیرایی از بره های ناراضی و فراری را دارد، اطلاعات موثقی دردست نیست.
با توجه به شرحی که در خصوص بازی گرگ و چوپان داده شد، به نظر میرسد صحنه سیاسی ایران در چند هزار سال گذشته از مقررات این بازی پیروی کرده است. به عنوان مثال، در اواخر دوران قاجار، همه شاهان قجر، گرگ بودند و ایران بر باد ده. احتمالاً ضیاء الدین طباطبائی چوپان بود با تعداد زیادی بره پشت سرش. در دور بعدی زرنگ ترین بره پشت سر چوپان به اسم رضا خان پهلوی می شود گرگ دور بعدی بازی. این مرحله از بازی تا سوم شهریور سال 1320 ادامه پیدا میکند و ناگهان، دور جدیدی از بازی شروع می شود. فرزند ارشد گرگ سابق (محمد رضا) تا سال 1332 عملاً نقش چوپان و بره را بازی میکند. در این دوره سیاستمداران لیبرال و در راس آنها دکتر محمد مصدق و احمد قوام السلطنه نقش گرگی را بازی میکنند که هدف نهایی آنها در هم شکستن صف چوپان و کشتن و یا به دام انداختن و اسارت همه بره هاست. در دور جدید که بعد از 28 مرداد سال 1332 شروع می شود. محمد رضا شاه می شود گرگ و مصدق می شود چوپان و همه طرفدارانش می شوند بره. نکته جالب اینکه گرگ فعلی(محمد رضا شاه) موفق میشود تعداد زیادی از بره های سابق را به طرف خود بکشد. اگر فهرست وزرای دولت زاهدی و مصدق را مقایسه کنید افراد زیادی را خواهید یافت که در هردو دولت عضو بودند. حزب توده ایران قبل از 28 مرداد، با داشتن زندانهای ویژه و محاکمه و اعدام خودسر ناراضیان حزبی و غیر حزبی، گرگ محسوب میشد، بلافاصله بعد از 28 مرداد و اعدام افسران سازمان نظامی در سالهای 1333 و 34 ، به ناگهان تبدیل به بره می شود و .... مرا ببوس! مرا ببوس!! برای آخرین بار! خدا تورا نگهدار! که میروم به سوی سرنوشت!! آتش ها در کوهستانها
نکته جالب در این بین، پیوستن خیل عظیم بره ها به صف گرگ است. از حاج ابراهیم کلانتر، معتمد نزدیک کریم خان زند که به صف گرگ (آقا محمد خان) پیوست تا خیل عظیم اعضاء حزب توده ایران که بعد از 28 مرداد به محمد رضا شاه (ایفاگر نقش گرگ در فاصله 32 تا 57) پیوستند.
به نظر میرسد که بره های تحت فرماندهی چوپان برنامه مدونی برای مبارزه با گرگ ندارند و در دراز مدت اصلاً وی را تهدیدی برای زندگی خود محسوب نمیکنند. آنها معتقد به این فلسفه طبیعی هستند که به جای جنگیدن با گرگ بهتر است به گرگ ملحق شده و جزء یاران گرگ شوند. یادش به خیر مرحوم مهدی بازرگان. ایشان تعریف میکردند که در دهه 1340 که نهضت ملی ایران تحت فشار بود و زندان و شکنجه و داغ و درفش و ....... (یعنی اینها جزوی از بره و چوپان بودند) هرگاه کسی را ملاقات میکرد، طرف یواشکی به وی میگفت که طرفدار نهضت مقاومت ملی و مصدق و ... است. به قول بازرگان ایشان هم دلگرم میشدند که ملت طرفدار حق (چوپان و بره ها) ولی واقعیت چیز دیگری را نشان میداد. در تمام گردهم آئی های دولتی مردم با طیب خاطر شرکت کرده و فریاد جاوید شاه سر میدادند. یعنی ایرانیها ضمن اینکه برای روز مبادا پشت سر چوپان جایی برای خود رزرو می کنند ولی عملاً جزو قوای گرگ هستند.
بعد از حوادث 22 خرداد سال 1388، تعداد زیادی از بره هایی که در این بازی شرکت داشتند در این مدت به صف گرگ پیوسته اند. میگوئید نه! به قول مش قاسم تا قبر آه! آه! آه یعنی فقط چهار انگشت فاصله است و نباید دروغ گفت. در این بازی هم مثل تمام بازی هایی که تاکنون در ایران صورت گرفته، زرنگترین بره پشت سر چوپان بدون برو برگرد در دور بعدی بازی گرگ خواهد شد. شک نکنید. این را تجربه چند هزار ساله زندگی اجتماعی ایرانیها میگوید. انگار همه ایرانیها مستقل از اینکه در چه مختصات جغرافیایی و اجتماعی و فرهنگی زندگی می کنند در برزخ بین گرگ و چوپان مردد و در رفت و آمدند. در طول زندگی بارها نقش عوض میکنند. گرگم و گله میبرم! چوپون دارم نمیذاره.
Recently by cyrous moradi | Comments | Date |
---|---|---|
به صندوق رای ایمان آوریم | 3 | Nov 04, 2012 |
چه باید کرد؟ | 9 | Oct 02, 2012 |
سازش تاریخی | 2 | Sep 03, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
ممنون
cyrous moradiFri Aug 12, 2011 11:43 AM PDT
از دوستانی که اظهار نظر کرده اند، متشکرم. انشاء ا.. ادامه پیدا کند.
گرگ - فريدون مشيرى
Mash GhasemSat Aug 06, 2011 11:12 PM PDT
Fereydoon Moshiri -Gorg (Wolf)
//www.youtube.com/watch?v=cWWLMazFHCE
مردمان گر یک دگر را میدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست اینسان دردمند
گرگها فرمانروایی میکنند
آن ستمکاران که باهم محرمند
گرگهاشان آشنایان همند
گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب
Dialectic of Wolf and Sheep
by Mash Ghasem on Fri Aug 05, 2011 09:53 AM PDTNot exactly Hegel's Dialectic of Master and Slave, but close. Interesting anthropology, worth further discussion.
هیچگونه رابطه تشکیلاتی بین بره ها وجود ندارد. آنها تنها به امید رهبر خود
یعنی چوپان نشسته اند تا برای نجاتشان از دست گرگ کاری بکند. انگار رابطه
رهبر و رعیت در طول بازی ادامه پیدا میکند. افراد بانفوذی با درجه اهمیتی
کمتر از رهبر و بیشتر از رعیت(تو بگو بره) که ساختار منسجم تشکیلاتی داشته
باشند وجود ندارد.
This part reminded me of that Moshiri poem "Wolf" and how he mentions at the end, that all wolves are in contact with each other. I'll try to find it, cheers
Great analogy
by Maryam Hojjat on Fri Aug 05, 2011 01:23 AM PDTin sad history of IRAN.
..
by maziar 58 on Thu Aug 04, 2011 04:12 PM PDTthanks mr moradi.
I'll say: " BAA BAA" KONAN till th "ghatl gahe" democracy.
Maziar
گرگ های بعد از 22 خرداد 88
Majid ZahraiThu Aug 04, 2011 03:56 PM PDT
آقای مرادی،
دست شما درد نکند. خیلی خوب نوشتید. مرسی از مرور تاریخ که امیدوارم راهگشایی باشد برای آینده.
همین دو سال پیش از نئوکانها، تا مجاهدین خلق، تا لابی اسراییل، همگی طرفدار اعتراض کنندگان ایرانی بودند و چنان سنگ ندا و شیوا و نسرین و مجید و احمد را به سینه میزدند، ما پیش خودمان میگفتیم بابا اینها چه آدمهای خوبی بودند و ما نفهمیده بودیم. اینک همان نئوکانها و مجاهدین خلق و حتی بعضی سلطنت طلب ها هم به لابی اسراییل پیوسته و به همراه برخی افراد که بعضا روی سایت خودنویس می نویسند، همه در صف گرگان صف کشیده و به باقی بره ها حمله می کنند که "اَه اََه سبز، حالم به هم خورد" و "مرگ بر سبز" و "سبز مرد." این علمایِ اَه اَه گویان هم این طور که معلوم است، تا چند تن بمب به نام "دموکراسی" و "آزاد سازی" و "انتخاب اصلح" روی سر مردم (بخوانید بره های) بدبخت ایرانی نریزند، رضایت نخواهند داد.
آیا هرگز یاد خواهیم گرفت؟
Cyrus Moradi, 1. What
by Babak K. on Thu Aug 04, 2011 03:36 PM PDTCyrus Moradi,
1. What is the relation between what Tony B. said and your Gorg-Chpan story?
2. In your Gorg-Chopan story things are pretty simple with few factors involved, while Iranian society like other societies are too complex. Furthermore, animals have very little sense and understanding of death.
3. Your anology has very little space left for the hope. Plus, what do you suggest we should do?
Babak K.
I wholeheartedly agree with
by vildemose on Thu Aug 04, 2011 03:08 PM PDTI wholeheartedly agree with your analogy. We are perpetually stuck in this vicious cycle. How do we break the cycle? Who are the gorg and bareh in diaspora? How can bareha grow some spine and stand the gorg without needing the choopan?
I see a bit of learned helplness playing out here too as if our collective conciousness regardless of generation has been conditioned to play this game without any effort by the gorg or gorg(s).
Thank you for your Keen and thought-provoking insights; exquisite writing style.
"Politics is the art of looking for trouble, finding it everywhere, diagnosing it incorrectly and applying the wrong remedies." - Groucho Marx