گپی با رئیس جمهور آینده


Share/Save/Bookmark

گپی با رئیس جمهور آینده
by Ali Tizghadam
05-Jun-2009
 

یکی از بزرگترین مشکلات اندیشمندان ما این است که اصولا معضل اصلی اجتماع ایران را نفهمیده اند و یا اینکه فهمیده اند ولی ترجیح میدهند چشم خود را به روی آن ببندند و همچنان بر طبلی که سالها است کوبیده اند باز هم مصرانه بکوبند! حرفها و استدلالهای نخ نما شده ای که از فرط تکرار به شدت مبتذل شده اند از هر سو بیرحمانه بر سر مردم آوار می شوند. اپوزیسیون به غایت روشنفکر ما! تمام درد را در وجود پدیدهء شومی به نام جمهوری اسلامی می بیند و بدون اینکه هیچ آلترناتیوی برای آن ارائه دهد فقط آن را و انتخاباتش را بایکوت می کند. ریشهء همهء مشکلات در نظام ولایت فقیه جستجو شده و تنها راه رهایی در سرکوبی سلطهء فقیه خلاصه می شود. در داخل کشور هم اصلاح طلبان نوک تیز پیکان حمله را به سمت اصول گرایان می گیرند و بر عکس اصول گرایان نیر همهء فتنه ها را زیر سر اصلاح طلبان می دانند. خلاصه آش شوله قلمکاری شده که نگو و نپرس.

سوال: فرض کنیم نظام ولایت فقیه در ایران از بيخ و بن ويران شد و اصلا جمهوری اسلامی جای خود را به یک نظام دموکراتیک مردمی (و یا هر نظام دیگری که شما می پسندید) داد. آیا واقعا فکر می کنید فرق قابل ملاحظه ای ایجاد می شود؟

آیا مردم ما بخاطر جمهوری اسلامی است که قوانین راهنمایی و رانندگی را زیر پا می گذارند؟

آیا با عوض شدن حکومت مردم ما حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت خواهند کرد؟

مهمتر از همه: آیا با رفتن این رژیم مردم دیگر دروغ نخواهند گفت؟

گپ کوتاه خود با رئیس جمهور آینده را بر همبن موضوع سامان می دهم. یکی از کاندیدهای محترم دهمین دورهء ریاست جمهوری اخیرا اعلام کرد: "به مردم دروغ نمی گویم". این بسیار خوب است ولی کافی نیست.

آقای رئیس جمهور:

واقعیت این است که دروغ گویی (بطور کلیتر می توان گفت زیر پا گذاشتن اصول اولیهء اخلاقی) در ایران به یک عادت روزمره بدل شده است به گونه ای که فرد آن را کاملا عادی و بلکه لازم می انگارد. این عادت مخرب در تمام دستگاههای دولتی و خصوصی و تمام نهادهای اجتماعی رخنه کرده است و پالایش آن نیازمند عزمی جزم و اراده ای آهنین است. یک برنامه ریزی دقیق و التزام عملی به آن لازم است تا فرهنگ راستگویی در کشور نهادینه شود. من به عنوان یک ایرانی از شما فقط یک تقاضا دارم: ریشهء دروغ را بزنید. میدانم که این کار بسیار سختی است ولی این را هم میدانم که:

عندلیبی که به هر غنچه دلش می لرزد
بهتر آنست که در صحن گلستان نرود

آقای رئیس جمهور:

شما حتی با وجود محدودیتهای حوزهء کار یک رئیس جمهور در ایران هنوز هم قدرت زیادی دارید. تمامی وزارت خانه ها مانند آمورش و پرورش، دادگستری، آموزش عالی، وزارت کشور در دست شما ست. از شما تقاضا دارم لطفا مسائل بالادهی پایین دهی (اصلاح طلبی و اصول گرایی) را کنار بگذارید، کاری به ولی‌ فقیه نداشته باشید، جامعه مدنی را هم فعلا فراموش کنید. فقط و فقط پروژهٔ "دروغ زدایی" از ارگان‌های زیر نظر خود را در دستور کار قرار دهید. من مطمئن هستم که با جاری شدن اصول اخلاقی در اجتماع آن مدنیتی را که آقای خاتمی آرزوی حصولش را در سر می پروراند با کمترین هزینه خواهیم داشت:

آنکه کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندر تبع می آیدش
قصد کعبه کن چو وقت حج بُوَد
چون که رفتی مکه هم دیده شود
قصد، در معراج، دیـد دوست بود
در تبـع عـرش و ملائک هم نمود

آقای رئیس جمهور:

بگذارید خاطره کوچکی نقل کنم. سالها پیش برای یک ماموریت کاری به ایتالیا رفته بودم. در یکی‌ از روزها میخواستم با قطار از اودینه به ونیز بروم. بلیط تهیه کردم و سوار قطار شدم، کسی‌ بلیط را چک نمیکرد. در اواسط سفر یک مامور وارد کابین ما شد و تقاضای دیدن بلیطها را داشت، یکی‌ از افرادی که نزدیک من بود بلیط خریداری نکرده بود و به همین خاطر جریمه شد. می‌‌دانید این جریمه چقدر بود؟ ۴۰ برابر پول بلیت قطار. در آنجا همیشه بلیطها چک نمیشوند و فقط به صورت اتفاقی ممکن است از شما طلب بلیط شود، ولی‌ اگر این اتفاق بیفتد و شما بلیط نداشته باشید چنان جریمهٔ سنگینی‌ میشوید که مسلما دفعات بعد این عمل خلاف را تکرار نخواهید کرد.

همین خاطره کوچک نشان میدهد که حتی در کشورهای پیشرفته نیز قوانین به گونه ایٔ وضع شده ا‌ند که احتمال خلاف کردن را بسیار کاهش میدهند. آنها منشور اخلاقی‌ درست نکرده ا‌ند، امر به معروف و نهی از منکر نیز ندارند ولی‌ با وضع قوانین درست شهروندانشان را آموزش داده ا‌ند و مجبور به پذیرش برخی‌ از نرم‌های اخلاقی‌ کرده ا‌ند. لطفا شما هم همین کار را بکنید.

آقای رئیس جمهور:

اجازه دهید یک خاطرهء دیگرهم نقل کنم. در یکی‌ از روزهای تابستان ۲۰۰۳ میلادی، برق قسمتهای زیادی از آمریکای شمالی‌ به یکباره قطع شد که امری کاملا بیسابقه بود و طبیعتا آمادگی لازم برای مقابله با آن وجود نداشت. من در آن زمان در تورنتو کانادا بودم، و مجبور شدم از محل دانشگاه پیاده به سمت منزل (که بالغ بر ۳۰ کیلومتر تا محل کار من فاصله داشت) بروم. با توجه به اینکه تمامی چراغ‌های راهنمایی‌ به یکباره خاموش شده بودند، من انتظار داشتم که ترافیک وحشتناکی را در خیابانها ببینم (در آن موقع من تازه به کانادا آماده بودم و همچنان در حال و هوای ترافیک تهران و معضلات آن بودم)، ولی‌ آن چیزی که شاهد بودم درسی‌ بسیار بزرگ برای من بود. رانندگان ماشینها سر چهارراهها به صورت منظم و بر حسب تقدم رفتار میکردند، یعنی‌ از هر ضلع خیابان یک ماشین که زودتر به چهارراه رسیده بود حرکت میکرد و تمام ماشینهای دیگر می‌‌ایستادند تا او برود سپس از ضلع دیگری ماشین دیگری (که زورتر به معبر رسیده بود) از چهارراه می‌گذشت. توجه کنید که هیچ پلیسی‌ در خیابان نبود و مردم خود چنین رفتار میکردند. همانجا من به این فکر افتادم که اگر این اتفاق در تهران افتاده بود ترافیکی ایجاد میشد که کنترل آن غیر ممکن بود.

نکتهٔ دیگری که دیدم این بود که مغازه دارها و ساکنین بطری‌های آب را مجانی‌ بیرون گذاشته بودند که پیاده‌ها از آن استفاده کنند و کمی‌ عطش خود را کم نمایند. متاسفانه چند روز پیش که این اتفاق را برای دوستی‌ شرح دادم او خاطره دیگری از همان روز به من گفت که بدنم را لرزاند. او میگفت در همان روزی که این اتفاق در تورنتو حادث شده بود مغازه دارن ایرانی‌، آب را به چند برابر قیمت به مردم میفروختند. تفاوت اخلاق اجتماعی ما ایرانیان و آن کاناداییها از زمین تا آسمان است. این بر شما است که راهی بیابید تا زمین ما به آسمان آنها یرسد.

آقای رئیس جمهور:

من از شما انتظار نمرهء ۲۰ ندارم. همان ۱۵ مرا بس است. حتی به ۱۲ هم راضیم، فقط به این شرط که شما فاصلهء قول و عمل را(که در جامعهء ما بسیار زیاد شده است) کم کنید. کسانی را وزیر خود کنید که وعدهء سر خرمن به مردم ندهند. قول کم دهند ولی به آن عمل کنند. دقت کنید که من توقعاتم را بالا نبرده ام. اگر وزیران شما دروغ نگویند اتوماتیک وار وعده های غیر کارشناسانه و حساب نشده هم نخواهند داد.
همین جا خوب است یک سنگ دیگر را هم واکنیم. یکی از دلایل مهمی که باعث قولهای بی عمل بسیاری در گذشته شده است این است که کار به کاردان سپرده نشده است. این آفت بزرگ باعث سرخوردگی و بی اعتمادی قشر عظیمی از مردم شده است. شما را به خدا برای یکبار هم که شده این قصهء تقابل تعهد و تخصص را به کناری نهید و از کارشناسان واقعی (و صد البته در جای درست) در ارگانهای مختلف تحت امر خود استفاده کنید. باز هم مجبورم خاطره ای بگویم. زمانیکه از دانشگاه فارغ التحصیل شدم به مرکز تحقیقات مخابرات ایران مراجعه کردم تا درخواست کار کنم. بعد از پر کردن فرم استخدامی به اتاق دیگری راهنمایی شدم. پس از مدتی یک روحانی وارد اتاق شد و شروع کرد به مصاحبه. انواع و اقسام سوالات مذهبی-اجتماعی را پرسید تا بدین جا رسید که: "کفنت چند متر است؟" در اینجا من دیگر نتوانستم طاقت بیاورم. از جا بلند شده با عصبانیت گفتم: "فعلا قصد مردن ندارم" وبیرون آمدم. این اولین و آخرین باری بود که جهت یافتن کار به ارگانی دولتی مراجعه کردم. تفاضای من از شما این است که با استفادهء درست از متخصصان جلوی این نوع مسائل را بگیرید. یک حسن دیگر این کار این است که اگر خیل عظیم کارشناسان ایرانی که در اقصا نقاط دنیا کار می کنند چنین شرایطی را ببینند مسلما جهت بازگشت ترغیب می شوند.

آقای رئیس جمهور:

فساد و رشوه حواری در دادگستری ها (که قاعدتا باید محل گستردن عدل و داد باشند) بیداد می کند. قضات به سادگی در اذای پول دروغ میگویند و حقی را ناحق می کنند. باز هم همان آفت دروغ. دوستی که در کانادا درس وکالت خوانده است به من می گفت که در آنجا نتایج کلیهء پرونده های قضائی به همراه گزارش کامل قاضی که در آن مشخص شده که قاضی چگونه به رای نهایی رسیده است بصورت آنلاین روی وب موجود است و همه به آن دسترسی دارند. به این ترتیب هم جلوی تقلب گرفته شده است و هم یک منبع آموزشی بسیار قوی برای دانشجویان رشته های قضایی ایجاد شده است. چرا ما نمی توانیم در ایران چنین قوانین ساده ولی کارآمدی را اجرا کنیم؟ از شما توقع دارم پاسخ این سوال را بیابید.

آقای رئیس جمهور:

نمونه های فوق الذکر فقط مشتی از خروار هستتند که حل آنها با رمل و اسطرلاب و استخاره عملی نیست و همت بلند می خواهد. از شما توقع دارم آستینها را بالا بزنید و بجای اینکه در مدت ۴ سال ۶۰ بار به سفرهای استانی بروید و همچنان عاجز از فهمیدن مسئلهء اصلی مردم باشید رو به سوی متخصصان آورید و سعی کنید اخلاق اجتماعی را که در هر صنفی مظهری دارد در مملکت جاری سازید. بطور خاص دروغ گویی را ریشه کن کنید. نتایج آن را خیلی سریع خواهید دید.


Share/Save/Bookmark

more from Ali Tizghadam
 
Abarmard

Excellent piece

by Abarmard on

Civil society is more important than the form of government.

I enjoyed reading your letter, thank you.


default

Doos te aziz....The US

by NYC (not verified) on

Doos te aziz....The US policy has been changed not because of Ahmaghi nejad...this is complicated process that has changed in US....if u want think like that u could say Obam won b/o Ahmaghi nejad!!


default

Got it wrong

by pop12 (not verified) on

Comments are talking about Ahmadinejad and his works or anti-works but the spirit of this article seems to be more general and concerned about presidency not just Ahmadinejad or Mousavi, etc. We need to discuss what we expect from next president as the article tries to pose.


default

How you can say these about

by Bahar (not verified) on

How you can say these about most of the poeple? There was a time that there was not a basket(if you remember 30 years ago and even 15 years ago) in the streets, and the culture had some problems so people do not keep their small pockets of garbages until they arrive home. They just throw it wherever tey were walking.. But now, it is getting better and better. The population is so high in the capital so if just 2% of people throw their garbage wherever they want it will be a mess, so it is even less than that. Another point, having a knife is a crime. Though it is not restricted but during whole my life I have seen just 2 buddies that had it. And I should say at that time it was a fashion that girls have a knife just to feel more safe. Now it has passed. If there are very few people who have that do not exaggerate it. Those exist in any society.


default

I agree with the writer Mr.

by Dariush (not verified) on

I agree with the writer Mr. Ali Tizghadam

I also agree with dariush45. Nicely said, Fair and balanced.

just to say one of the things Ahmadinejad tried to do and backfired is that he tried to reduce the bank loans to rich and tried to expose them. They saw him as a danger to their interest and they do whatever they can to bring him down. Then his trying to reduce the interest rates paid on bank account savings.


default

People in Tehran don't look normal

by Hakim (not verified) on

What I have seen in Iran is that many people just simply don't trust their government. In fact they believe in opposite of what the government says.
People throw their garbage in sidewalk or in "Joobs" where there are plenty of garbage baskets in sidewalks.
Most young kids have a knife for personal protection. They fight for anything, from a car accident to looking at their sister.
I think most people in Iran are not normal. I mean they just don’t act normal.
It will take years to change their behavior. And this will not even start until a good government be in place. Then it would take generations to see the result.


default

you need to remeber the atmosphere in 2005 time frame....

by darius45 (not verified) on

Anonymous-11234,

President of Iran makes decisions, things happen, some are by design some most are not. There are many faults one can find with his handling of economy. But in foreign policy, fact is that when he came to power there was the 'axis of evil" and a very serious threat of invasion of Iran by Bush administration. We went from that to Obama's policy.

Ahamdinejad had a policy of taking fight to the enemy. Khatami on the other hand wanted to make deals with the west. The deals all failed, the end result of the axis of evil label.

Is it direct result of the Ahmadinejad's policy? I don't know. But one had to acknowledge the success, intentional or not. Just as we criticize his economic policies eventhough he may have had the best of intentions.

In my view, the world has to see Iran as capable of having a peaceful and confrontational attitude. Ahmadinejad showed the later, he did his thing.

Now going forward, with Obama as US president, Ahmadinejad's approach would isolate Iran. Iran needs a, non controversial, calm calculating president to give talks another chance.

Ahmadinjead needs to take a break for 4 years, and see where things would go from here. Threat of return of Ahmadinejad may be the ace that Iran needs right now.

It is all about marketing future rather than trying to just market failure of Ahmadinjed.


default

Darius45

by Anonymous-11234 (not verified) on

would you please let us know what did exactly do Ahmadi-Nejad in his presidency? What benefits did we get out of his works?


default

عيب مي جمله چو گفتي هنرش نيز بگو!

dairus45 (not verified)


It basically boils down to what hafez said:

عيب مي جمله چو گفتي هنرش نيز بگو

It is true that Ahmadinejad has done many wrongs. If you want to fault him for it, you also have to credit him for the intended (or unintended) positive consequences of his presidency. For example, he screwed up the economy, but then may be he is partly responsible for the change of US policy in the middle east. Or for connecting with the rural areas of Iran, etc.

It all boils down to whether you want to market the past, or market the future.

Obama did this masterfully in the last US election. Instead of arguing against Bush administration Iraq policy, he came out and said that the surge did work. Even though, in reality, the extra troops didn't have much do to with the changes in Iraq. There were many other possible explanation that he could have argued such as change in US policy to start paying the insurgents rather than fighting them, or the resolution of the ethnic separation of Iraqis along religious lines.... He could have argued, and lost the election about the validity of the surge, he accepted it as success but asked the question where do we want to go from now?

The candidate in Iran need to do the same. Give Ahamdinejad credit where it is due and criticize him where his mistakes were. At the end market their own vision of future while fully respecting Ahmadinjead as the President of Iran.

Ahmadinejad clearly has mindset of taking the fight to the other side. This may be exactly what you have to do at some point. But sometimes may be you need to take peace to the enemy. Mousavi showed that Ahmadinejad has problem working with the system. That was an asset when Bush was trying to Bully everyone, but when there is opportunity for discussion then you want to put the right person in that can discuss the future reasonably and rationally.

I am glad there is the current debates and like its format. I think any one that is going to be the next Iranian president must be able to at least debate his case in Farsi among Iranians. I am confident the collective wisdom would produce the right result. It has so far, when you think about Hashemi, Khatami, and Ahmadinjed showed up exactly when there was a real need for their vision.


Ali Tizghadam

Re:Lack of a Sense of Belonging

by Ali Tizghadam on

Dear Mamane-Omid;

 

I certainly agree with you on the issue you drew. Yes, sense of belonging does not exist in our society and this is a major concern. The part that I may disagree with you is in that you condition it to the existence of a domocratc government. I believe even in a non-democratic government still we may be able to generate a good sense of belonging by being honest to the people and by doing our job to the best we can. If a government (even a very limited one like what we have in Iran) proposes a program and regularly reports to its nation about the progress of the program then people feel that this program is theirs and can easily get a sense of belonging. This is doable even now.


default

Mamane-Omid

by Ghorbati (not verified) on

"Sense of belonging" may be related to some of these social behaviors, but definitely not all of them. Sense of belonging has nothing to do with our crazy driving and disobeying the rules. Actually, Iranians even in USA, Canada, etc drive crazy whenever possible.
I agree with many points of this article, but we need to find appropriate tactics to deal with them. As article points out "Dorough-Zodaaee" is something very necessary but at the same time really hard to deal with.


Mamane-Omid

Lack of a Sense of Belonging

by Mamane-Omid on

All of the national traits you attribute to Iranian behavior, from overcharging for water in Toronto to the way Iranians drive, seem to be caused by a lack of a sense of belonging. In other words, IMHO, it is due to feeling inconsequential in the affairs and future of the country (beh-man-chech attitude), which results from the absence of a democratic government to give the citizenry a sense of collective ownership of the country and responsibility towards one another. TIs like Wild-Wild-West where every man was for himself.

Mamane-Omid