عشق عمومی

زمانه برای من خاطره ای شیرین باقی خواهد ماند


Share/Save/Bookmark

عشق عمومی
by Mehdi Jami
30-Oct-2008
 

[Mehdi Jami has resigned from his post as Director of the popular and forward-looking Radio Zamaneh. The Amsterdam-based station was set up with a grant from the Dutch governmened and under the supervision of Press Now. See statement from the radio's board of directors.]

طبیعی است که متاسف باشم از آنچه اتفاق افتاده است. هرگز فکر نمی کردم به این زودی ها از زمانه جدا شوم. برای خودم یک زمان 5 ساله قائل شده بودم. زندگی ام به 5 ساله ها تقسیم شده است. این بار قرار این بود که این دوره کوتاهتر شود. به اجبار. انتخاب من نبود. از کانادا که برگشتم با طرحی نو آمده بودم تا زمانه را در کانادا پایه گذاری کنم. هیات نظارت زمانه بدون اینکه این طرح را باز کند یک هفته بعد بدون حضور من تصمیم گرفت که ساختار زمانه را دگرگون کند. پیام آن از همان روز اول روشن بود. اما من عمدا نخواستم آن پیام را عمده کنم. من دلایل متعدد داشتم که تصمیم هیات نظارت یا بورد زمانه کارشناسی نشده و شتابزده است. دلایل قاتع کننده نیست و روش اجرا نیز مناسب نیست. خواستم تا طرح کتبی شود. شد. اما ایرادها کمتر نشد. تمام این ماجرا 20 روز طول کشید. آنها در 9 اکتبر جلسه گذاشتند در 10 اکتبر ضمن دیداری برای قهوه خوردن از سوی رئیس بورد و مدیر پرس نو به من شفاها ابلاغ شد.

با همکاران ام صحبت کردم. سپس همکاران ام بدون حضور من - به دلیل عدم دعوت بورد از من - دو جلسه طولانی دو سه ساعته با اعضای ایرانی و بعد هلندی بورد داشتند. نامه نوشتند و امضا کردند. هزاران کلمه ایمیل رد و بدل کردند تا هماهنگ و یکصدا عمل کنند و بین من و بورد به تفاهمی حرفه ای برسند. دوباره روز جمعه با رئیس پرس نو دیداری خصوصی داشتم. روز شنبه پیشنهاد خودم را که در اساس، طرح دگرگونی ساختار را می پذیرفت و به تایید بیش از 20 تن از همکاران رسیده بود ارائه کردم اما با شیوه اجرا و تعاریف متفاوت. بورد آن را به منزله پذیرش نظر خود دانست و من در ایمیلی توضیح دادم که من تنها ایده را پذیرفته ام و در روش کار پیشنهاد خود را برای مذاکره و تفاهم دارم و سه هفته وقت خواستم تا به جای اول نوامبر از نیمه نوامبر طرح را با روشن ساختن جزئیات اجرایی کنیم. امشب دو نفر از بورد (رئیس و منشی) و دو نفر از پرس نو (رئیس و مدیر موقت بعدی) آمدند و گفتند که این پایان کار ما با توست. مذاکره بی مذاکره.

من یکبار پس از جلسه اول بورد با همکاران به دلیل رنجشی که در لحن و بیان اعضای ایرانی بورد دیدم درویشانه عذرخواهی و استعفا کردم. به طور نیمه رسمی رد شد. ولی فضا بهتر نشد. این دوره برای من اصلا آسان نبوده است. اما به خاطر زمانه و همکاران ام و برای بالیدن زمانه که اینهمه پایش عشق و کار ریختم و ریختیم تا جایی که می شد کوتاه آمدم. طرح پیشنهادی من بخوبی می توانست مسائل را حل کند. اما بورد و پرس نو حاضر نبودند بیش از این با من راه بیایند. در واقع اصلا راه نیامدند. نه حرف و نقد مرا قبول کردند و نه نقد و اعتراض همکاران ام را. امشب در جلسه کوتاهی که داشتیم آرام و با رد دلایل آنها خاتمه کار را پذیرفتم و به دوستان ام ایمیلی نوشتم و پایان کار خود را با زمانه اعلام کردم.

همه می پرسند چه اتفاقی افتاده است. این سوال من هم هست. بورد زمانه دلایل قانع کننده ای برای تصمیم خود ندارد و روش تصمیم گیری اش هم نه با موازین اداری سازگاری دارد و نه با اصول دموکراتیک. این را به آنها هم گفتم. گفتم که نامه وکیل پرس نو بر پایه اطلاعات ناقص و بی سند و یکطرفه نوشته شده است. اما من می توانم با دلیل و سند نشان دهم که بورد جدید که یک سالی از عمرش می گذرد از مدیر خود حمایت کافی نکرده است سهل است در طول ده ماه گذشته در کار اجرا مداخله کرده و شئونات مدیر را نادیده گرفته یا زیرپا گذاشته است. به همین دلیل هم سه جلسه آخر بورد با من با تنش همراه بوده است. البته به دلیل اینکه روند حقوقی جدا شدن من از زمانه از فردا شروع می شود و احتمالا چندماهی به طول خواهد انجامید نمی توانم شرح تفصیلی تری از مسائل و مشکلات مدیر با بورد ارائه کنم زیرا مایل نیستم بر روند فیصله قضایی کار تاثیر منفی بگذارم.

زمانه برای من خاطره ای شیرین باقی خواهد ماند. از سر شب ایمیل های همکاران ام از سراسر دنیا می رسد و من خود را در آینه پیامهای آنان باز می شناسم. بیشتر آنها می خواهند بمانم. اما نمی دانند که اگر ماندن ممکن بود هرگز جدایی نمی شد. زمانه بزرگترین کار حرفه ای من بوده است. خیلی کارهای دیگر هم کرده ام که آنها را هم دوست دارم و مثل همین کار دیوانه وار بر سر انجام دادن آنها کار کرده ام. اما به قول فروغ آدم همیشه به ان شعر آخری که می گوید دلبستگی بیشتری دارد. زمانه تازه ترین شعر من بود. طبعا دوست ترش می دارم. هنوز گرم است. هنوز از من جدا نشده و دور و سرد نشده است. بچه سرتق و اعصاب خراب کنی بود. جانم را می مکید. اما شیرینی اش جبران می کرد. هر قدمی که بر می داشت هر دندانی که در می آورد هر همسایه ای را که به حسودی وا می داشت می دانستم که این نوباوه پیشانی اش بلند است و آینده اش درخشان است. هر چه خوبی بود از دیگران گرفته و جمع کرده بود. کوچک و کم سن و سال بود اما دلبر و دلاور شده بود. دیگر کمتر نگران حال اش بودم. داشتم برای آینده اش نقشه می ریختم. عمید نائینی بزرگوار می گفت آقا شما از معدود ایرانی هایی هستی که می بینم برنامه ریزی بلند مدت می کنید. دقیقه نودی نیستند. شبی دراز در تورنتو به همراه نیکان و محمد آقا در محضرش بودم و آنقدر سرمان به حرف و سخن از پیام امروز و صنعت حمل و نقل و زمانه و بی بی سی و آیندگان و کجا و کجا گرم شد که شب دیرکشید و با سری پرشور و غوغا برگشتم.

وقتی به آمستردام رسیدم زمانه را در سال 2009 گسترده تر و بزرگتر و پرطرفدارتر می دیدم. زمانه در کانادا می توانست خوب ببالد. زمانه ای که ظرف دو سال و در پایان پروژه می توانست روی پای خودش بایستد. اینکه در غیاب من چه گذشت در این شهر من هم نمی دانم. شاید چیزی خیلی کوچک. شاید چیزی بزرگ. اما زمانه من روی دستان ام پرپر شد. بیگانه شد. سخت شد. ناشنوا شد. دیگر مرا نمی شناخت. نمی دید. همه چیز در بیست روز اتفاق افتاد. حتما ریشه ای جایی داشته است. حتما. اما همیشه فکر می کنی این سرماخوردگی عادی است. رفع می شود. به سینه پهلو و سیاه سرفه کشید. حالا زیر سرم است. نجات پیدا می کند؟ بچه عشق می خواهد. دایه های مهربانتر از مادر چه می توانند کرد؟ من به کنار. اصلا مادر بد. امروز زمانه به نیروی عشق همه زمانه سازان نیاز دارد. همه را از من نخواهید. زمانه دیگر عشق عمومی است. اگر می خواهیدش باید نجات اش دهید.

First published in Sibestan


Share/Save/Bookmark

Recently by Mehdi JamiCommentsDate
Collage: A Day in the Life of Iranians
4
Aug 09, 2011
Tatlises Shot
8
Mar 14, 2011
Gheysar
9
Dec 31, 2010
more from Mehdi Jami
 
default

Says Who

by بی طرفی (not verified) on

ابتدا همه ی حرفها را بخوانید و بعد قضاوت کنید:
//zamaneh.eu/majlessi.htm

//fa.shahrvand.com/2008-07-14-20-52-51/2008-0...

//peiknet.com/1387/06MEHR/29/PAGE/ZAMANE.htm

//www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=17838

مهدی جامی مفسر سخنان احمدی نژاد داریوش مجلسی

عنوان : تحریم رادیو سایت زمانه باسلام این هم از رسواییهای دولت احمدی نژاد است. کسی در یکی از صفحات یک روزنامه ی دیواری دانشگاه تهران نوشته بود که سایت رادیو زمانه را اخته کرده اند این درست بود. و به همین خاطر ما در ایران این سایت که خوانندگان زیادی هم داشت را تحریم کرده ایم. می گویم ما، البته ما تنها چهل تا چهل و پنج دانشجو در تهران و شهرستان بیشتر نیستیم ولی خوشبختانه دوستان زیادی داریم که دوستان زیادی دارند. البته این ضدیت با رادیو زمانه اصلا شخصی نیست و نه ما و نه دوستان دیگر این خانمها و اقایان را حتا نمی شناسیم. اما از آنجا که با خبر شدیم با دخالت مستقیم حکومت اسلامی چه اصلاح طلب و چه اصولگرا خبرنگاران و نویسنده گان برای گنجاندن نظرات خوانندگان شدیدا دچار فشار و درد سر هستند ما دانشجویان دانشگاهای تهران و اصفهان و یزد و مشهد تصمیم گرفته ایم این سایت را تا اطلاعیه ی آینده تحریم کنیم. هم فشار آنها و هم دخالت جمهوری اسلامی و هم تحریم ما همه و همه به خاطر انتخابات تحت ولایت مطلقه ی فقیه است. این تحریم بسیار مهم است. زیرا جمهوری اسلامی با فشار بسیار سران این سایت را چه خارجی و چه ایرانی به ایران کشانده و آنها را بشدت زیر فشار قرار داده. خبر های دیگری در این رابطه هست که تا روشن شدن دقیق آن ما از انتشار آن خودداری می کنیم ولی به محض روشن شدن آنرا به اطلاع دوستان می رسانیم. خواهشمندیم دوستان این تحریم شدن را بدوستان خودشان در ایران و درجهان برسانند.
۴۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨۷


default

from hajiagha cartoonist

by hajiagha on

go back in Iran and forget about all this, you know I know canada is sucks  more as Iran, we just lies here you me JJ or others,

I am sick to do all this dirty job here for low pay, what you are fighting for freedom and democracy is hard to find in any country

www.canadaright.com

If you like you can write on my page as editorials or any one willing to run this page


default

مهدی جان،

Mokhlesse (not verified)


‫یک مثل چینی میگه: "به کس گرسنه ای ماهی نده، ماهیگیری یاد بده". شما با این علم روزنامه نگاری که دارید ( حقاً این حقیر از خواندن مقالات روی زمانه لذت میبردم، چه از بست دادن و مطالب جانبی که به خوبی عمق مسائل هلاجی میشدند )، نمتوانید در کانادا این پروژتونو ادامه بدهید؟ با این علمتون شما زمانه را زمانه کردید، باز خواهید توانست. اگر صندوقی بگذارید که این کار بتواند شروع شود، ما کمک میکنیم.


default

بنده با آقای

امیر کبیر در فین کاشان در حال نوشتن وصیت نامه (not verified)


بنده با آقای جامی آشنائی ندارم و هدف از عنوان این مطالب اشاره باین است که وقتی سانسور وارد شود آزادگویان باید بروند، و اکثرا هم داوطلبانه میروند.

اصولا همین پولی که دولت هلند به این رادیو میدهد کار را خراب کرده. بدون آن رادیو از کار میافتد و با بودن آن آزادی مطبوعات تحت سانسور قرار میگیرد و نتیجه آنکه قدرت بدست سانسورچی ها و هیئت امنا و مافیا میافتد.

بطور کلی من همیشه رادیو زمانه را یک رادیوی مرده میدیدم و میبینم چون مطالب بسیار محافظه کارانه و بیات شده هستند و شاید همان بیات بودنشان دلیل خوف و عدم وجود آزادی نشر در آن سازمان بود و هست.

احتمال آنکه نفوذ انگلستان در این رادیو شروع شده است را دست کم نگیرید. چون دولت انگلیس حاضر نخواهد شد که هیچ رادیو دیگری در ایران تیراژ بالاتر از خودش پیدا کند و برای شورشهای آینده بی.بی.سی باید هنوز کنترل امور را در دست داشته باشد. این مرکز رادیو در هلند بودن هم یکنوع رد گم کردن است، و دستورات اصلی از انگلیس میاید. این دوست عزیز شما نیز یک قربانی دیگر انگلستان است.

یادم است در جام جم در سال اول انقلاب یک بی ناموسی کار میکرد که تحصیل کرده انگلستان بود و آخوند مسلک و از دور روی مطالب خبری کنترل کامل داشت. به خبرنگاران دستور میداد که "آقایان شما در مقالاتی که مینویسید تا میتوانید از آمریکا بد بگوئید و کاری به انگلیس و غیره نداشته باشید، آنها دوست ما هستند!" چه بی ناموسی بود که مانندش را مادر گیتی نزائید (با قدری اغراق).

سانسور از سرطان بدتر است. موفق باشید.


Jahanshah Javid

Good luck

by Jahanshah Javid on

I cannot emphasize more the contribution Radio Zamaneh has made to Iranian civil society discourse in the past two years.

As director, Mehdi Jami was able to successfully marry the growing Iranian blogging movement with professional journalism. In its short 2-years Zamaneh was able gain a lot of popularity, mostly among the online community. It discussed issues about politics, religion, music and social taboos in a responsible and intelligent way.

Creating an environment for all this to happen is almost impossible, considering the sorry state of Iranian journalism. You can spend millions, but if you don't have the right people, it won't work.

Press Now and their Dutch backers will realize what a grave mistake they have made. They will have a hell of a time finding another Iranian like Jami: knowledgeable, balanced, sincere and forward-looking with a deep understanding of Iran, the West and modern journalism AND the ability to deal with other Iranians in a professional manner.