بهنود، کیهان، آوینی

کیهان برای ترور شخصیت بهنود اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعاتی بریتانیا به او می‌زند


Share/Save/Bookmark

بهنود، کیهان، آوینی
by hoder
18-Dec-2007
 

راستش نامردی است اگر درباره‌ی اتهاماتی که کهیان چند روز است با بی‌انصافی و بی‌احتیاطی محض به یک سری از آدم‌هایی که با آنها مخالف است می‌زند، سکوت کنم. نه تنها بخاطر اینکه با یک سری از این افراد نشست و برخاست یا دوستی داشته‌ام، بلکه بخاطر اینکه اصل نقدش را که در خیلی جاها هم موجه است منحرف می‌کند.

من مدتهاست آقای مسعود بهنود را ندیده‌ام و هر چه هم گذشته است و من از آن ذهنیت حزبی و ساده‌انگارانه‌ و غیر انتقادی خودم دور شده ام با او و همفکرانش اختلاف فکری‌ام زاویه‌ی بیشتری گرفته است. در نقد رفتار و گفتار او هم تا حالا هم در این وبلاگ نوشته‌ام و هم در «چلغوز». درباره‌ی علی افشاری و اکبر عطری هم که در مطلب اخیر کیهان از آنها نام برده شده حسابی و با قلمی صریح و بی‌تعارف نقد کرده‌ام. در نتیجه چیزی که می‌خواهم بگویم از موضع رفاقت با این آقایان یا منافع حزبی نیست، بلکه از سر انصاف و عدالت است.

کیهان هفته‌ی پیش در مطلبی کوتاه نوشت که مسعود بهنود مسوول سایت «روز» است و وابسته به سازمان اطلاعاتی انگلیس و علی افشاری هم به موساد و خبر از تلاش بی‌نتیجه‌ی بهنود داد برای تشویق وب‌سایت‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان به پوشش خبری درباره‌ی فعالیت‌های افشاری و عطری. حالا با چه سند و مدرکی، خدا می‌داند. (پاسخ بهنود را هم بخوانید.)

من به عنوان مسوول فنی سابق «روز» از کیهان خیلی بهتر می‌دانم که نقش مسعود بهنود در «روز» هرگز از یک نویسنده‌ی ثابت بالاتر نبوده است. بر اساس اسنادی که با جستجو در وب‌سایت موسسه‌ی هلندی هیفوس که «روز» را تامین مالی می‌کند پیدا کردم و در دسترس همگان هم بود (هرچند کیهان معمولا به خودش زحمت پیدا کردن سند و مدرک درباره‌ی آدمها را نمی‌دهد) مسوول «روز» موسسه‌ای به اسم ایران گویا است که توسط فردی به اسم حسین باستانی که قبلا در زمان خاتمی کارمند دفتر ریاست جمهوری بوده در فرانسه ثبت شده است.

درست است که محتوای «روز» در این مدت چیزی بیشتر از یک پروپاگاندانامه به نفع رفسنجانی و بر ضد احمدی‌نژاد بنوده است، ولی کمال بی‌انصافی است که کل مسوولیت آن را گردن مسعود بهنود انداخت. بهنود حداکثر مسوول نوشته‌های خودش است که بر خلاف بقیه‌ی نویسندگان ثابت «روز» که هر کدام یکی دو اسم مستعار دارند، معمولا با اسم خودش را می‌نویسد.

کیهان برای ترور شخصیت بهنود اتهام جاسوسی برای سازمان اطلاعاتی بریتانیا به او می‌زند، بی آنکه کوچکترین سند یا مدرک یا حتی سرنخی بدهد. اگر منظورش همکاری بهنود با بی.بی.سی است که باید گفت اولا بهنود هیچ نقش سازمانی یا اداری‌ای در بی.بی.سی ندارد و ثانیا درست است که تمام بودجه‌ی بخش‌های غیرانگلسی بی.بی.سی از وزارت خارجه‌ی انگلیس می‌آید، ولی به هر حال وزارت خارجه‌ی کشورها هرچقدر هم با سازمان‌های اطلاعاتی‌‌شان زابطه داشته باشند، یکی نیستد و معنی کار کردن مستقیم یا غیر مستقیم برای آنها زمین تا آسمان فرق دارد.

یا مثلا درباره‌ی علی افشاری هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد او با موساد همکاری می‌:ند. مطمئن باشید اگر سندی بود من با توجه به نقدی که بر امثال او دارم تا حالا پیدایش کرده بودم. بله، علی افشاری یک سال در موسسه‌ی صندوق ملی دموکراسی که ماموریتش بنابر منابع معتبری از جمله ماهنامه‌ی لوموند دیپلماتیک بی‌ثبات‌کردن دولت‌های مخالف آمریکا از طریق کمک به و انحراف جنبش‌های صنفی و مدنی است کار کرده است. همینطور الان به عنوان «کارشناس» ثابت در استخدام تلویزیون صدای آمریکا است که بودجه‌اش مستقیما از همان ۷۵ میلیون دلار وزارت خارجه‌ی آمریکا می‌آید. ولی هیچ سندی نشان نمی‌دهد که او هیچ ارتباطی با موساد داشته باشد.

بجای آن کیهان می‌تواند نوشته‌های بهنود را که پر از تحریف واقعیت و استدلال‌های سست است با بی‌رحمی تمام نقد کند، یا مثلا «تحلیل»های افشاری را که در صدای آمریکا به خورد مردم می‌دهد با استدلال و سند و مدرک لت و پار کند.

یاد حرف‌های خود بهنود افتادم درباره‌ی مرتضی آوینی که در فیلم «مرتضی و ما» به کیومرث پوراحمد گفته بود. چون کاری که آوینی در مجله‌ی سوره (که چقدر جایش در صحنه‌ی روشن‌فکری ایران در این ده سال خالی بوده است) کرده بود، دقیقا همین بود. یعنی ورداشته بود و یکی از نوشته‌های بهنود را در چند صفحه به تیغ کشیده بود، بدون اینکه لازم باشد به زندگی خصوص او یا حتی محل کار و درآمدش کاری داشته باشد؛ جوری که بهنود را که به حمله‌های کیهان مهدی نصیری عادت کرده بود به تحسین واداشته بود که در آن فیلم هم خودش می‌گوید. (اتفاقا آوینی قبل از کشته شدنش با کیهان هم بخاطر همین رفتار بچگانه‌اش حسابی درافتاده بود که ماجرایش طولانی است.)

روشی که بر اساس آن کیهان مخالفانش را نقد (یا بهتر بگویم ترور شخصیتی می کند) تمام قسمت‌های درست ادعاها و استدلال‌های درستش را هم از بین می‌برد. با این روش درست مثل چوپان دروغ‌گو آن قدر بی‌اعتبار شده است که حتی اگر راست هم بگوید، کسی آن را باور نمی‌کند. این نه تنها برای خود کیهان مضر است، بلکه دست هر منتقد مستقلی را هم که بخواهد با سند و مدرک این آقایان و خانم‌ها و رفتار و گفتارشان را نقد کند، می‌بندد.

کیهان یکی از معدود رسانه‌های غیر رسمی ایران بوده است که در دهه‌ی اخیر هرجا به نظرش از نظر سیاسی یا اقتصادی انحرافی از اصول انقلاب ایران دیده است، نقد کرده است. ولی بخاطر روش مخربش در ترور شخصیت مخالفانش نه تنها بی‌آبرو شده است، بلکه اتفاقا در موارد متعددی باعث سوء استفاده‌ی همان شبکه‌های قدرت و ثروت هم شده است.

مثلا ماجرای قتل‌های غیرقانونی مخالفان داخلی و خارجی که زیر مسوولیت مستقیم فلاحیان و ری‌شهری و در زمان ریاست جمهوری بزرگترین دشمن انقلاب ایران، یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی، رخ داده است را مردم بیشتر از چشم کیهان می‌بینند تا وزارت اطلاعات هاشمی رفسنجانی. آن هم تنها بخاطر ترورهای شخصیتی‌ای که کیهان در آن سالها درباره‌ی بسیاری از این قربانیان با بی‌رحمی و بی‌دقتی تمام انجام می‌داد.

اگر کیهان برای نقد مخالفانش از زندگی خصوصی آنها بیرون بکشد و تنها به گفتارها و رفتارهایی که در عرصه‌ی عمومی انجام می‌شوند بسنده کند و همینطور از اتهامات اغراق‌شده و بی‌سند و مدرک پرهیز کند، می‌تواند دوباره پس از سالها به یک روزنامه‌ی بسیار موثر و مورد اعتماد و حتی پرمخاطب تبدیل شود. بخصوص که تقریبا تنها روزنامه‌ای است که از نظر اقتصادی، بدون ترس، جلوی گسترش آرام سیستم سرمایه‌داری‌ در زمان رفسنجانی و خاتمی ایستاده است و سیاست‌هایی را که منجر به شکاف افزاینده‌ی طبقاتی (به عنوان بزرگترین خطر امنیتی جمهوری اسلامی) بی‌باکانه نقد کرده است.

هر چند جهتی که کیهان در آن گام بر می‌دارد کم و بیش به سمت پایداری و پیشرفت ایران در راهی است که بخاطرش انقلاب کرد، ولی اگر روشش را عوض نکند بیشتر به این اصول لطمه می‌زند تا اینکه کمکشان کند.


Share/Save/Bookmark

more from hoder
 
default

آقا برو درت تو

Binam Binami (not verified)


آقا برو درت تو بذار


default

Thank You Afshinco

by Nader Vanaki (not verified) on

Afshinco,

Thanks for the affirmation of the fact that Hossein Derakhshan is a general 'hezbeh baad' and basically the equivalent of a human chameleon. And thank you for the new word to describe the cycle of 'attack then kiss ass then attack again' which from this day it shall be called 'hoderism'. It has officially entered the lexicon of weblogs.


default

REPLY : FORGET ALL ABOUT THAT; WGHITE HOUSE IS BURNING; BUSHY

by Farbors Maleknasri M.D. (not verified) on

EMERGENCY NEWS : White House building on fire
Wed, 19 Dec 2007 19:02:47
A fire has broken out at a White House office building near the West Wing, where the office of US President George W. Bush is located.

The blaze appeared to be raging near the office of US Vice President Dick
Cheney in the Eisenhower Executive Office Building, but aides said Cheney had been with Bush in the West Wing when the fire began, AFP reported.

Authorities evacuated several hundred staffers from the venerable grey edifice, according to White House Spokesman Scott Stanzel, who told reporters that there were "no injuries that we are aware of."

US Secret Service Spokesman Darrin Blackford said that the Old Executive Office has been evacuated as a precaution.

There is no sign that the fire in the building was caused by a terrorist attack, a Fire Department Spokesman told Reuters.

I hope only it is not God`s KHASHM upon the poeple in white house. Greeting


default

Hoder wants to sell himself

by Afshinco (not verified) on

Hoder is incredible. He would sell anything, and side with anyone to get popularity. His analytical capability is zero. Its amazing. He came here to Israel, and sold himself to anyone who was willing to talk to him. He was on his knees. He came here twice, after the 2nd time, no one gave a damn, because they saw him for what he is. As soon as that happened, he turned anti Israel. How very hoder.


default

Who gives a shit what Keyhan

by PArviz (not verified) on

Who gives a shit what Keyhan says about anybody/anything?


Who gives a shit what Behboud says about anything/anybody?


Who gives a shit what Keyhan says about Behboud?


Who gives a shit about what you think of things Keyhan has accused Behboud of?


Now that we cleared that issue you can take Keyhan and Behboud with you (while you are at it take the mullahs too) and all of you can go to hell.


default

Hoder Yoder Making Noise Once Again

by Nader Vanaki (not verified) on

My man Hoder Yoder,
Just a couple of weeks ago you were picking on Massoud Behnoud for his poor interview skills and wearing blue jeans and sneakers to his interview with Ebrahim Golestan. What happened now? You feel bad now? I would too if I criticized a man who gave me credibility by writing about me. And ease up on the khali bandi since you could not even pick Ali Afshari from a police line up. You are not in a position to 'naghd' some one like Ali Afshari because when he was in Iran and risking his life by expressing his views (which do make sense in fact) you were living abroad in your cozy little hole. Somehow your 15 minutes of fame was years ago when you used to have a time slot on Seda va Sima and talked about computers. After that you have been searching for a subject-just to make noise.


default

What is the difference

by Ali (not verified) on

What is the difference between someone who accuses Hossein Derakhshan of being hired by this or that agency with no proof whatsoever and Keyhan who accuses Ali Afshari of being hired by Mosad without any proof also? I think it is the same mentality at two different ends!

Just stick to the content of the article in your criticism!!


default

Here we go again...

by Antibullshit (not verified) on

You, Behnoud, Keyhan and the rest of the gang are enemies of Iran and someday will be tried for treason...
Jaive_Iran


default

They know

by MM (not verified) on

Whoever has hired you knows well that nobody believes you. Humiliating the iranian blogger/internet community is their goal.


default

"Mardom-khar-farz-kon"

by MM (not verified) on

Sure... whatever... you are absolutely right.


default

Sugar daddy defense

by Anonymous? (not verified) on

Defending one's sugar daddy is a noble endeavor in some circles, more so when that daddy is an equal opportunity servant of whoever holds the purse string.