وکیل نیستم و وکالت نخوانده ام. پزشک نیستم و پزشکی هم نخوانده ام ولی آرزویم
عدالت و سلامت انسان است. همین قدر می دانم که عدالت و سلامت، قلمروی
افراد خاصی نیست و مال و حق همه است. حق تو و حق من. حق خواهر من هم هست و حق برادر شهیدم و جوانمرگم. حقی برای همه.
بالا بروی و پایین بیایی، بخواهی یا نخواهی، زهرا باشی یا زیبا، بنی یعقوب باشی
یا بنی کاظمی، بنی بشر باشی یا بنی آدم، خواهر خودمی، همان زهرای کوچک
شاهرخی با چشمان تیزهوش که از همدان گذشت و وکیلش همدانی است و زنده بود و
زنده بود تا سرحدمرگ تا زمانی که به چنگ مأموران افتاد و در دو یا چند روز
پیکر بیجانش را در همدان به پدر یا به مادرش تحویل دادند و الان زهرا سکوت
کرده است و همه چیز حاکی از این است که خون زهرای بیگناهی که در سکوت
ریخته شد اکنون در نمایشی شورانگیز توسط وکلای همدانی به بایگانی تاریخ
روانه خواهد شد.
زهرا کاظمی علیرغم پاسپورت کانادایی اش در تهران بدون حکم جلب به صورت
غیرقانونی در حین عکاسی مقابل زندان اوین دستگیر شد و در زندان مورد شکنجه
و تجاوز قرار گرفت و سرانجام بر اثر ضربه های متعددی که به سرش وارد شده
بود دچار خون ریزی مغزی شد و درگذشت.
خانم شیرین عبادی، حقوق دان و فعال حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳ و همکارانش دفاع از پرنده قتل زهرا کاظمی را به عهده گرفتند و حتا خانم شیرین عبادی همدانی گفت: اگر ضرورت ايجاب کند پرونده قتل زهرا کاظمی را به يک دادگاه بين المللی ارجاع خواهيم کرد. ظاهراً هنوز ضرورت ایجاب نکرده که خانم عبادی وارد این مقوله بشوند و خود را به زحمت بیندازند.
به هر حال دادگاه قتل زهرا کاظمی برگزار شد و با خواندن گزارش این دادگاه می بینیم که بیشتر این وکیل متهم است که داد سخن می دهد و او همچون جمهوری قتل و سرکوب، حربه اش تفرقه و تجزیه و معنازدایی از کلمات و بی معنا کردن کردن کلمات و سفسطه و مغلطه است.
مدافعان قاتلان کلمات "قتل" را به "شبه قتل" و سپس به"ضربه مغزی" و سرانجام به "فوت عادی" سوق می دهند. از "شکنجه" حرفی به میان نمی آید و نباید بیاید چون شکنجه هیچ ربطی به فوت عادی ندارد و در ضمن از یاد نبریم که به کار بردن کلمه "شکنجه"
هیچ به نفع منافع ملی نیست. در این دادگاه که مدام نماینده دادستان و قاضی
دادگاه و وکیل متهم داد سخن می دهند ما هیچ دفاعی جانانه ای از سوی شیرین
خانم عبادی مالک جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳ نمی شنویم.
مهم ترین مسئله در این دادگاه نشان دادن حقیقت بود، به این معنا که در بازداشتگاه ها و زندانهای ایران با زندانی مانند اسیر جنگی و یا غنیمت جنگی رفتار می شود. بیشتر زنانی که دستگیر می شوند توسط بازجوهایشان مورد تجاوز قرار می گیرند و
گاهی طی دو سه روز شکنجه یک جایی در آن لحظات جان می بازند. در دادگاه
زهرا، خانم عبادی جز با مطرح کردن پرونده سازی برای زهرا کاظمی و جریانات
حاشیه ای و اینکه گفته اند او جوانی را در ایران اغفال کرده تا علیه رژیم
چه و چه ها کند دفاعی از پرونده نمی کند. شیرین خانم اظهار می دارد که
جمهوری دروغ با حقه از مادر مقتول حق صلح و سازش
را گرفته است و او وقتی پی برده آن وکالتنامه قلابی را عزل کرده ولی خودش
در جهت روشن شدن حقیقت تلاش چندانی انجام نمی دهد. در دادگاه اول متهم حتا
به دادگاه احضار نمی شود.
وکالت نامه و شاهد دروغین:
از نکات جالب دادگاه زهرا کاظمی اینست که جناح غالب و حاکم سعی کرده است
برای لوث کردن قتل زهرا سندی قلابی (گرفتن وکالت نامهاز مادر زهرا برای
صلح و سازش) و دوم شاهدی قلابی (جوان فریب خورده و اغفال شده توسط زهرا)
بتراشد. دادگاه در جلسه اول به نتیجه نمی رسد و به بعد موکول می شود.
در دومین جلسه دادگاه نمایشی، شیرین خانم شاهدان مشهوری را به دادگاه اظهار
می کند که علتش بیشتر جنجال آفرینی و نمایش است تا پیشبرد پرونده قتل
زهرا. در دومین جلسه دادگاه، خانم عبادی وکیل پایه یک دادگستری از قتل عمد
زهرا توسط شخص خاصی به نام محمد رضا الف حرف می زند و بحث بر سر اینکه زنی بیگناه در زیر شکنجه در زندان مورد تجاوز قرار گرفته و سرانجام کشته شده
است مطرح نیست بلکه ... پس از زمان تنفس متهم شروع به دفاع از خود
ميكند و ميگويد: "راستي چرا برخي دوستان
ميخواهند وزارت را مجموعهيي خشن معرفي كنند. حاشا و كلا كه چنين
باشد. شايد قياس به نفس ميكنند."
از نکات جالب تر اظهارات متهم در دومین جلسه دادگاه است. او که بازجوي وزارت اطلاعات بوده، در جواب به خبرنگارانی که دورش جمع شدنده اند، گفت: "اگر
به قضيه اتهام من به صورت صنفي هم نگريسته شود مشخص ميشود كه
اصلا انگيزهيي براي قتل در من نميتوانسته باشد. چرا كه وزارت
اطلاعات به آن بلوغ و رشد رسيده كه در راستاي اهداف نظام با
مخاطبين خود ارتباط برقرار كند. از اين رو نيازي به اين برخوردها
نيست. من فكر ميكنم اين كار راه به بيراهه بردن است." وقتي
خبرنگار از متهم نظرش را در مورد تبرئه ديگر متهمان اين پرونده و
باقي ماندن وي به عنوان تنها متهم پرونده می پرسد او میگويد: "در اين مورد خيلي اشتباه كردند چون با بد كسي طرف شدهاند."
چشم جهانیان به سوی این دادگاه است و به همین منظور خانم شیرین عبادی نمایشی تدارک می بیند. نمایشی که علیرغم شاهدان مشهوری چون محسن آرمين (نماينده مستعفي مجلس ششم)، حسين انصاري راد (رييس كميسيون اصل 90 مجلس ششم)، جميله كديور و محمد حسين خوشوقت (رييس مطبوعات خارجي وزارت ارشاد)، پنج قاضي كه شامل قاضي ارجمندي، مقدس، اصغرزاده، حسینخاني و ذبحی هستند، مسعود كريمي، علي حاجكاظم، مصطفي اميرخاني، مهدي خاكباز و مهدي شكري،
رياست بيمارستان بقيه'اللهالاعظم و پرسنلي كه از مصدوم ديدن
كردهاند، حجتالاسلام يونسي (وزير اطلاعات) ، سعيد مرتضوي (دادستان
تهران)، محمد علي ابطحي (عضو كميسيون ويژه رياست جمهوري)، محسن
ميردامادي و احمد مسجدجامعی،
فقط در حد نمایش باقی می ماند. همچنان که اتهام قتل عمد او اتهامی است که
در نهایت می شود اتهامی واهی که بالاخره بین زمین و هوا می ماند و همه ی
فاجعه را لوث می کند. افرادی که بایست به عنوان متهم به دادگاه احضار شوند
به عنوان شاهد وکیل به دادگاه دعوت می شوند و دادگاه قتل زهرا تبدیل به
مجلس عروسی هفت شب و هفت روز همدانی ها که در آن بزرگان و عالیرتبه گان در
صدر می نشینند تبدیل می شود. همه چیز در این دادگاه بی معنا و لوس می شود.
دفاعیه خانم عبادی بیش از آنکه اصل را بر کشف حقیقت و پایه هایش را بر اساس اسناد و استدلال های قوی بنا کند به روشی همدانی تهیه شده و با دعوت از چهره های مشهور به دادگاه به عنوان شاهد و متهم کردن یک بازجوی شکنجه گر واواک به
قتل عمد، به دادگاهی بسیار شلوغ و مجازی و مردم فریب تبدیل می شود. آیا
واقعاً آوردن این افراد به دادگاه، به عنوان شاهدان پرونده، نیازی بود؟ و
آیا واقعاً یک وکیل حرفه ای و مشهور در سطح جهانی در چنین پرونده ای،
مسئله را به مسئله ای فردی و قتل عمد و مسئولان را به یک و یا دو یا سه
نفر کارمند معزول واواوک تقلیل می دهد و شخصی می نماید؟ دادگاه به نتیجه
نمی رسد، چون قرار نیست که به نتیجه برسد و قاضی و نماینده دادستان از
حقوق شهروندی و قانون مستقل کشور حرف می زنند و قاتلان بدون اجازه قاضی از
در بیرون می روند و می آیند.
از نکات جالب تر در دادگاه سوم، دفاعیه یکی از وکلای مادر مقتول و یکی از دستیاران خانم عبادی است. سيفزاده می گوید: چشم دنيا روي اين دادگاه است، بياييم و نگذاريم اين قتل به پاي نظام نوشته شود. در اين هنگام قاضي فراهاني پاسخ داد: ما بر وظايف خود واقفيم.
یعنی قتلی که یک نظام توتالیتر شکنجه گر و قاتل مسئول آنست قرار است با
توافقی دوجانبه بین موکلان و قاضی تبدیل به یک مسئله فردی تبدیل شود و در
صورت محکومیت قاتل و یا قاتلان زهرا، پول خونش و یا همان دیه لعنتی را
خواهند پرداخت و خلاص! و هیچ گناهی به پای نظام نوشته نشود!
وقتی گزارش سومین جلسه دادگاه را می خوانیم یادمان می رود که سیف زاده وکیل
مادر زهرا و یا زهرای مقتول است چون او بیش از هر چیز به نظر می رسد که
دفاعیه خود را بر پایه ارائه اثبات بیگناهی متهم استوار کرده است. سیف
زاده در تشريح فرضيهي سوم خود اظهار داشت: "شخصي ظاهرا از مأموران امنيتي قوهي قضاييه با حضور دو فرد ديگر، ضربه هولناكي به جمجمهي زهرا كاظمي ميزند. اين نظر پزشكي قانوني نيز وجود دارد كه مشخص شده در جمجمهي زهرا كاظمي آثار دو ترك وجود دارد. چرا ميخواهند كسي را متهم كنند كه متهم نيست؟ هرچند كه متهم حاضر در دادگاه جرمهاي زيادي انجام داده؛ او وضعيت جسمي زهرا كاظمي را گزارش نكرده، اعتراضات زهرا كاظمي را گزارش نكرده و نيز حالت وخيم او را. اينها همه جرم است اما نميتوان او را به عنوان قاتل به محاكمه كشيد." امروزه در برابر مواردی مانند قتل زهراها و یا سنگسار جعفر کیانی بحث قاضی خودکامه و قاضی مغرض و فرد متخلف
از سوی وکلای حقوق بشری پیش می آید و به این طریق دست نظام و قوه غذاییه
اش از هر گناهی شسته می گردد. هیچ بحث ناقص بودن و یا کور بودن قانون و یا
اعتراض به قانون مطرح نمی شود. نه از جانب وکلای مقتول و نه از جانب
دادستان و یا ریاست محترم قوه غذاییه. وقاحت همگی شان تا آن حد است که در
دادگاه تا آنجا پیش رفته اند که قتل زهرا را ناشی از قضا و قدر و سرنوشت
هم قلمداد کرده اند!
و جالب تر این که بر خلاف حرفهای خانم عبادی که وکیل مورد اعتماد مادر زهرا و فعال حقوق بشر و برنده جایزه جهانی صلح نوبل ۲۰۰۳ این ضرورت هنوز ایجاب نکرده
که شکنجه و تجاوز و قتل زهرا کاظمی که در زندان توسط مأموران عالیرتبه
امنیتی صورت گرفته به جایی برسد و لازم نیست این ماجرا به دادگاه های بین
المللی کشانیده شود و در نتیجه قاتلان به راحتی آزاد می شوند.
یادمان نرود از زمان دستگیری زهرا در روز دوم تیر سلامت کامل در حال عکاسی تا
زمان مرگش در زیر شکنجه که به مرگش در صبح ششم تیر در بیمارستان منجر شد
بیش از چهار روز فاصله نیست!
وقتی زهرای دیگری به قتل رسید، زهرای تیزهوشی که پزشک بود در ظرف دو روز، او در شهر همدان تبدیل به جسدی شد و با تهدید جنازه اش را تحویل خانواده اش
دادند. باز بوی کباب به گوشت شیرین خانم عبادی رسید تا از این قتل فجیع یا
از این نمد، برای خود کلاهی بسازند. پس شیرین عبادی و جمعی از وکلای حقوق
بشری اطلاعیه ای دادند. اعضای کانون مدافعان حقوق بشر از مرگ مشکوک دکتر «زهرا.ب» اظهارتاسف کردند و شيرين عبادی يکی از اعضای اين کانون اعلام کرد که حاضر به انجام هر کمکی به خانوادهء اين دختر است.
کسی نیست به این شیرین خانم همدانی بگوید که وکالت و دفاع از عدالت برای یک
فعال حقوق بشر یک مسئولیت و یک وظیفه است و باید این مسئولیت در وجود کسی
که جایزه صلح نوبل ۲۰۰۳ را به او داده اند تا حدی نهادینه شده باشد که
خودش داوطلبانه به دفاع از آنان برخیزد و اسم این کار را "کمک"
نگذارد. تعارف و عدم دریافت صحیحی از فعالیت های حقوق بشری نزد بسیاری از
وکلایی که این نوع دفاعیات را در ایران به عهده می گیرند و ادعای فعال
حقوق بشر بودن و یا فمینیست بودن را دارند به خوبی مشهود است. این افراد
هنوز پی نبرده اند که وقتی جایزه ای برای حقوق بشر به آنان اهدا می شود
برای خرید خانه و ماشین و مستغلات و ویلای شمال نیست بلکه آن پول باید در
جهت اهداف خیرخواهانه زیر نظر و نظارت ایشان و در کمال امانت صرف گردد
شاید که اوضاع تغییری کند.
خانم عبادی باید به خوبی بداند که او هیچ کمکی نمی تواند به زهرای اول و یا
زهرای دومی بکند چون آن زهراها مانند بسیاری دیگر که بی نام و نشان دستگیر
و شکنجه و تجاوز و سرانجام به شکل فجیعی به قتل رسیدند، اکنون در گورستانی
دفن شده اند. خانواده زهرای اول و خانواده زهرای دوم نیز دیگر هرگز
فرزندشان را نخواهند دید و این تعارف خنک همدانی هیچ معنایی جز یک تعارف
لوس نخواهد داشت. یک وکیل حرفه ای حقوق بشر در راه عدالت و کشف حقیقت می
کوشد و نهایت تمرکز خود را در خواباندن قائله و در نهایت کسب مبلغی به
عنوان دیه برای بازماندگان نمی گذارد.
شیرین خانم من برای دفاع از حقوق خواهر و یا مادرم احتیاج به نمایش ندارم. هیچ هم لازم نیست از من "کمک" بخواهند. سعی خودم را می کنم تا جایی که بتوانم. شاید برای این است که نه همدانی ام و نه اهل عبادت و نه خیلی شیرین.
و این بحث همچنان ادامه دارد...
Recently by Mahasti Shahrokhi | Comments | Date |
---|---|---|
رود خانه ای از شعر | 3 | Sep 10, 2012 |
محبوب و مردمی | 4 | Jul 31, 2012 |
در غیبت آن غول زیبا | 63 | Jul 23, 2012 |
Person | About | Day |
---|---|---|
نسرین ستوده: زندانی روز | Dec 04 | |
Saeed Malekpour: Prisoner of the day | Lawyer says death sentence suspended | Dec 03 |
Majid Tavakoli: Prisoner of the day | Iterview with mother | Dec 02 |
احسان نراقی: جامعه شناس و نویسنده ۱۳۰۵-۱۳۹۱ | Dec 02 | |
Nasrin Sotoudeh: Prisoner of the day | 46 days on hunger strike | Dec 01 |
Nasrin Sotoudeh: Graffiti | In Barcelona | Nov 30 |
گوهر عشقی: مادر ستار بهشتی | Nov 30 | |
Abdollah Momeni: Prisoner of the day | Activist denied leave and family visits for 1.5 years | Nov 30 |
محمد کلالی: یکی از حمله کنندگان به سفارت ایران در برلین | Nov 29 | |
Habibollah Golparipour: Prisoner of the day | Kurdish Activist on Death Row | Nov 28 |
Jahanshah Javid, Hezbollah in Disguise!
by Justice (not verified) on Wed Nov 28, 2007 06:32 AM PSTJahanshah Javid, Hezbollah in Disguise!
Hezbollah's Front Businesses in America!
Part one
//iranpoliticsclub.net/politics/shiite-season...
part two
//iranpoliticsclub.net/politics/shiite-season...
Re: Nangat bad Ebadi
by Kamangir on Sat Nov 17, 2007 04:28 AM PSTDear 'Irooni'
Thanks so much for the article you have pasted here. It explains the truth about Ebadi and international and EU's double standards.
Ba Sepas
Courage!
by Ajam (not verified) on Thu Nov 15, 2007 02:03 PM PSTThe interenet has provided a universal tool through which one can easily uleash a smear campaign against whatever carachter whose views one does not agree with. Of course it (to a lesser extent) has been done through more traditional media before, yet the invention of internet has made it possible with farther reach and lesser acountability. In such an atmosphere one (e.g. Ms. Ebadi) can easily be accused of collaborating with IRI in absolute absence of a shred of proof.
The criminality of Ms. Kazemi's murder at the hands of the IRI Thugs is a matter of no dispute. Yet question remains as to what exactly was Ms. Kazemi trying to accomplish by photographing in front of a prison of a regime who has shown no regards for human rights! Such adventurism would do little to help the plight of Iranian people in their strive for democracy rather than providing propogand fodder for those who seek to link such movements to foreign influence.
On the other hand, Ms. Ebadi's efforts in challenging the IRI draconian justice system from within has not gone unnoticed by people of Iran (if the greetings and support she receives in public appearances is any insication). Ms. Ebadi's record of struggle to save innocent lives and promote women's rights in the past two decades speaks for itself and no ammount of mud slinging could tarnish it. Of course there always remains the legitimate claim that she has not done enough to challenge an undemocratic and backward system which brings up the question as to why don't we (who know better) go there and show her and the entire world how it's done?!
R: Irooni
by Jahanshah Rashidian on Thu Nov 15, 2007 03:20 AM PSTاصولا اپوزیسیون داخلی هر رژیم توتالیتاریان از جنس خود رژیم است.
افراد مخالف با رژیم یا تصفیه میشوند و یا متواری.
خانم عبادی هم از این قانون مجزا نیست.
اختلاف چنین اپوزیسینیی با حکومت در جهت نوعی تبانی
بین رژیم و مردم و یا بین ظالم و مظلوم در جهت حفظ رژیم است
و انتضار دیگری هم نمیتوان داشت.
کماکان حمله خارجی و یا تحریم کور اقتصادی هیچ تضمینی برای
ازاد شدن مردم از زیر یوغ چنین رژیم توتالیتری نسیت. و هیچ معلوم
نیست اگر منجر به سقوط کل رژیم شود.
تنها راه ازادی, سازماندهی و ارتقا مبارزات مردم در اشکال متنوع
است. از اشکال مقاومت منفی تا دفاع مشروع و تا اعتصابهای سراسری
و تحریم انتخابات نمایشی, همه اشکال متنوع یک هدفند.
همزمان رژیم باید در محافل بین الملی قضائی و سازمان ملل محکوم
و غیره قانونی اعلام شود.
من فکر میکنم چنین سازماندهی میتواند رژیم را در نهایت ساقط
و اپوزیسین جعلی ان مانند عبادی, ملی مذهبیها, وجریاتات مختلف را
که خواستارحفظ رژیم هستند بی اثر کند.
What?!
by Ajam (not verified) on Wed Nov 14, 2007 11:01 PM PSTMr./Ms. Q1, I'm sorry but I can not understand what you're trying to tell me here! What exactly is the "racist remark" that I've supposedly made? And Why exactly should I "pack up and leave" for posting a comment here? Leave where? First of all, I do not leave in the U.S. and secondly, what makes you think I need your permission (or anyone else's for that matter) to stay or travel anywhere?!!!
Ha Ha HA, and Anonumouse 66 = HAJI AGHA
by aaj Sr (not verified) on Wed Nov 14, 2007 09:26 PM PSTHaji, your spelling, your writing style is very obvious; why are you afraid to write under your own name?. There is no one but you who writes like you and in every given opportunity unfairly bad-mouthing your host country, Canada.
What this article has anything to do with Canadian incident's that you are trying to report?
If you are so concerned, why not reporting the whole story? unless you want to please your masters in IRI Regime.
Isn't obvious that you are trying to please IRI, specially now that their relation is sour?
Canada has provided you health, accommodation, monthly pocket money(welfare) and continued given you allowance for public transportation, while you are holding Canadian citizenship; is it fare for you to unfairly critique her for pleasing the IRI Regime? (Granted, Canada has it's own flaws and there is room for improvements).
Through your discriminatory, tasteless, meaningless cartoons and comments, you make fun of Canadian civility and freedom while you are comparing her with the brutal Regime and praising IRI; isn't the right time for you to pack and go back where you came from (Sabzevar), now that people recognizing you as an IRI's agent?.
Haji, be a man and act like a man.
Nangat Bad Ebadi
by Irooni (not verified) on Wed Nov 14, 2007 07:22 PM PSTI have taken this article from another site without the permission of its writer. But since it shows the depth of Ebadi's lies I am pasting it here.
افاضات جدید شیرین عبادی
زمانی که نام شیرین عبادی به عنوان برنده جایزه صلح نوبل سال 2003 میلادی از طرف کمیته اعطاء جایزه صلح نوبل اعلام شد، بسیاری از فعالان سیاسی ، اعطاء این جایزه به ایشان را ، دارای دلائل سیاسی دانستند و عده ای دیگر نیز براین عقیده بودند که این نگاه بدبینانه است و این فرصتی است که می تواند مورد بهره برداری مردم ستمدیده ایران قرارگیرد و اینک این موقعیت ایجاد شده که ملت دردمند ایران ، توسط کسی که اکنون به برکت جایزه صلح نوبل دارای یک « چهره بین المللی » شده ، فریاد تظلم خواهی خود را به گوش افکار عمومی جهان برساند . اما دریغ و صد افسوس که از نامبرده انواع و اقسام صداها درآمد الا صدای دادخواهی ملت ایران .
ظاهرا و بنا به اظهار کمیته جایزه نوبل ، به دلیل فعالیتهای نامبرده در زمینه حقوق بشرو ترویج دمکراسی در ایران ، به ویژه حقوق زنان و کودکان ، به عنوان یک وکیل ، پژوهشگر و فعال حقوق بشر، این جایزه به وی اعطاء شده بود، ضمن اینکه کمیته مذبور اظهار امیدواری کرده بود که این جایزه بتواند به حمایت از آرمان حقوق بشر در ایران یاری رساند. اما کارنامه چهارساله ایشان بعد از دریافت جایزه نوبل ، همه چیز را نشان می دهد الا دفاع از حقوق حاکمیت ملت دربند ایران. سفرهای وی به کشورهای اروپایی مانند فرانسه و ایتالیا و ملاقات با مقامات بالای سیاسی کشورهای عضو اتحادیه اروپا با خواسته حمایت از جنبش اصلاحات ، تور سیاسی به ایالات متحده و سخنرانی در دانشگاههای مختلف وتلاش برای جلب مساعدت مقامات آمریکایی برای پذیرفتن رژیم آخوندی در بانک جهانی و اعطای وام به رژیم ملایان ، نمونه ای از این فعالیتها هستند. البته ایشان شدید برای نقض حقوق بشر به آمریکا تاخته اند واظهار تاسف و نگرانی شدید خود را نسبت به وضعیت زندانیان زندان گوانتانامو را هم در آمریکا اعلام کردند . آخر هر چه باشد خدارا شکر ما که در مملکتمان زندانی مثلا به نام اوین و بند 209 و زندانهای مخفی دیگرکه نداریم تا سرکار خانم در مورد آنها دغدغه خاطر و نگرانی داشته باشد .
من فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هستم و از آنجا که دانشجویی فعال در کلاسهای درس بودم ، این موقعیت برایم ایجاد شده بود که در دفاتر تنی چند از استادان از همان دوران دانشجویی به منظور کارآموزی و پرورش بهتر حقوقی ذهنم ، حضور یابم . طبیعتا در آن محیط ، دایره آشنایی من با فعالان حقوقی سرشناس وسعت می یافت. لیکن تا زمان ریاست جمهوری آخوند خاتمی و طرح پرونده نوارسازان و قتلهای زنجیره ای ، نام شیرین عبادی به عنوان یک چهره مطرح حقوقی به گوشم نخورده بود. بعد از پرونده نوارسازان و وکالت در پرونده قتلهای زنجیره ای که به هیچ جا هم نرسید ، شیرین عبادی دارای سوابق مثلا مبارزاتی شد. حالا پرونده ای که به هیچ جا نرسید چطور یک سابقه مبارزاتی برای شیرین عبادی جور کرد ، آن را از مابهتران می دانند و ما را از آن خبری نیست و نباید باشد. البته نباید بی انصافی نمود، زیرا ایشان زحمت بسیار کشیده اند و چند کتاب در مورد حقوق زن و کودک نوشته اند و به روشنگری مردم حتما بی اطلاع ایران پرداخته اند . مثلا اینکه زنان نصف مردان ارث می برند و یا دیه زنان برابر با دیه مردان نیست یا اینکه زنان از مردان کتک می خورند و قانون از آنان حمایت نمی کند و یا اینکه زنان برای حق حضانت فرزندان خود دچار مشکل هستند و امثال این موضوعات. بهرحال کسی در ایران این مسائل را نمی داند و یکی باید باشد که آنان را آگاه کند تا زنان بدانند که آنها هم حق دارند برابر مردان ارث ببرند و دیه شان برابر با دیه مردان باشد یا اینکه مردان حق ندارند آنان را کتک بزنند و یا حق دارند که حضانت فرزندشان را برعهده گیرند و غیره .
واقعیت اینست که شیرین عبادی ، زیبای خفته صلح نوبل در خوابی عمیق بود تا اینکه پرنس آخوند خاتمی بربالین وی حاضر شد و او را با بوسه های شیرین جامعه مدنی و جنبش اصلاحات از خواب بیدار کرد. آنگاه که در خرداد 60 سینه فرزندان بی دفاع وطن را آماج گلوله ها کردند ، زمانی که کودکان معصوم وبیگناه را سینه دیوار گذاشتند و گلوله های سربی داغ نثارشان کردند و مادران وپدران را به داغ آنان نشاندند ، هنگامی که زندانیان در زندانها زیر شکنجه جان می سپردند ، وقتی که فرزندان اسیر میهن در زندانها در سال 67 با قساوت قلبی بی نظیر کشتار شدند ، آن هنگام که ناله و ضجه های مادران داغدیده به فلک الافلاک می رسید ، آن زمان که فعالان سیاسی به دست حاکمیت تروریستی آخوندی در خارج از کشور ترور می شدند ، این زیبای خفته به دست جادوگران به خوابی عمیق فرورفته بود واین زیبای معصوم و دلسوز حقوق بشر از هیچکدام این وقایع اطلاعی نداشت تا بتواند برای احقاق حقوق این افراد انسانی که هموطنانش هم بودند ، مبارزه کند.
در هرحال ، اکنون همه این را می دانند که شیرین عبادی میوه تلخ و گندیده دوران آخوند دجال خاتمی است که با شعارفریبنده « جامعه مدنی » و « گفتگوی تمدنها » افکار عمومی و کشورهای اروپایی را فریفته بود و در واقع حق با آن فعالان سیاسی بود که اعطای جایزه به نامبرده را، دلا یل سیاسی می دانستند که البته ، این امردر همان زمان ، پس از اعطای این جایزه و بازگشت نامبرده به ایران ، برهمگان محرز گشت. بارها از ایشان مطالبی شنیدم که به لحاظ حقوقی ، بیان آنها توسط یک فرد دارای دانش حقوقی برایم بسیار بعید و بهت انگیز بود ، مطالبی که یا دلالت برعدم اطلاع آن فرد از مسائل حقوقی می کرد و یا حاکی از تلاش برای عوامفریبی بود که مسلما فرض عدم اطلاع از ایشان منتفی بود!
باری از سوابق شیرین عبادی و چگونگی دریافت جایزه نوبل و کارنامه خالی وی بگذریم . مسئله این است که نامبرده واقعا تصور می کند که با دریافت این جایزه ، نماینده ملت ایران شده است. وی پس از دریافت جایزه و بازگشت به ایران ، در مقابل افرادی که به فرودگاه برای استقبالش رفته بودند تا او را در دادخواهی ازملت ایران حمایت کنند ، آب پاکی روی دست همه ریخت و گفت که « من فعال سیاسی نیستم و فقط یک فعال حقوقی هستم .» صرفنظر از اینکه این حرف مهمل است ، ظاهرا ایشان این جمله خود را فراموش کرده و مرتب در سفرهایش به کشورهای خارجی تا آنجا که می تواند، درصدد جلب حمایت و کمک به نظام برمی آید. البته به احتمال زیاد نامبرده ، ایستادن در مقابل حکومت ظلم وجوررا، فعالیت سیاسی می داند و ایستادن در کنارحاکمیت و از منافع آن دفاع کردن را ، فعالیت سیاسی نمی داند .
اکنون نامبرده به فرانسه سفر کرده تا افکار عمومی را نسبت به آثار مخرب تحریمهای اقتصادی برحکومت ایران ، ببخشید برملت ایران ، روشن سازد. ایشان چنین گفته اند : « ما مخالف حمله نظامی به ایران هستیم . ضمنا فکر می کنیم که شما باید آقای سارکوزی را تشویق کنید تا به منافع ملی فرانسه بیشتر فکر کند. من از طرف مردم ایران اعلام می کنم که اگر به ایران حمله شود مردم مقاومت خواهند کرد و به آن جواب خواهند داد. ما نه تنها با بمباران یا حمله نظامی به ایران مخالفیم ، بلکه با مجازاتهای اقتصادی و تحریم اقتصادی ایران مخالفیم زیرا این کار صدمه زیادی به مردم می زند.»
این نوع حرفها مرا به یاد این کلام حضرت علی انداخت که : « کلمه الحق یراد به الباطل » که سخن حق می گویند اما از آن اراده باطل دارند.
مسلم آن است که هیچکس طرفدار جنگ نیست . هیچکس خواستار ضربه و صدمه زدن به مردم نیست .اما دقیقا به همین دلیل است که برای اجتناب از جنگ، می بایست راه تحریمهای اقتصادی را رفت. این سازش و مماشات با فاشیسم مذهبی است که در نهایت خود، راه به جنگ می برد همانطور که صلح با فاشیسم هیتلری ، به جنگ جهانی دوم انجامید. اینجا است که با سخن حق ، منظور باطل دارند.
اینان ، همانطور که رهبری مقاومت در پیامشان خاطرنشان ساختند، قصد آن دارند که با « استفاده ابزاری » از جنبش صلح طلبی جهانی ، آن را به جنبش صلح و سازش با فاشیسم مذهبی آخوندی تبدیل کنند.
شیرین عبادی و همپالکی هایش باید بدانند که دوران این عوامفریبی ها گذشته است . آنان که دردانشگاهها شعار « مرگ بردیکتاتور » می دهند ، تمامیت این نظام را نفی می کنند .
و اما برای من جای سئوال است که چگونه خانم عبادی در کشورهای خارجی مثل فرانسه که منافع ملت خودش را در نظر نمی گیرد ،این همه وقت و انرژی صرف می کند تا به آنها از عواقب وخیم جنگ برای ملتهایشان هشدار دهدولی یک صدم همین وقت را در مملکت خودش ، ایران صرف نمی کند تابه سردمداران حکومت هشدار دهد که سیاستهای جنگ طلبانه شان را کنار بگذارند و به فکرمنافع ملت باشند. چگونه است که در مجامع دانشجویی در درون کشور حضور نمی یابد و چنین سخنانی برزبان نمی آورد؟!
از این گذشته ، آیا ایشان شعار فتح قدس از راه کربلا می گذرد را فراموش کرده است ؟ آیا نمی داند که ماهیت وجودی سپاه آخوندی، صدور انقلاب اسلامی از نوع آخوندی آن است؟ آیا این گفته مکرر سردمداران نظام را نشنیده که «ولایت فقیه واقعی در ایران مستقراست و این ولایت مسئول جهان اسلام است و یکی از اهداف آن توسعه می باشد. » یا اینکه معنای این گفته پرنس محبوبش ، آخوند خاتمی را که می گوید « وقتی استراتژی امنیت ملی جمهوری اسلامی را تدوین می کنیم باید به بسط نگاه کنیم ،» را نمی فهمد؟! آیا این سیاست توسعه طلبانه ملایان حاکم بر ایران نیست که موجب برافروختن شعله های جنگ می شود ؟! آیا ایشان مدارک مستند و قاطع دخالتهای رژیم آخوندی در عراق از طریق تسلیح شورشیان و تامین مالی آنان و حمایت از عملیات تروریستی در عراق را که منجر به کشته شدن افراد بی گناه و زنان و کودکان عراقی می شود را نمی بیند یا آنکه به صلاحش نیست که ببیند؟!
ایشان در جایی دیگر می گوید جنگ خارجی علیه ایران موجب سرکوب جنبشهای آزادیخواهانه مردم می شود ، آیا وی می تواند توضیح دهد که بعد از جنگ هشت ساله که برای خمینی « موهبت الهی » بود تا راحت به سرکوب آزادیخواهان بپردازد ، به علت کدام حمله خارجی ، هرحرکتی در درون کشور سرکوب شده است ؟! آیا در این سالها، بریدن زبانها و شکستن قلمها ، قتلهای زنجیره ای روشنفکران ، شکنجه های وحشیانه در زندانهای قرون وسطایی ، تجاوز به دختران در زندانها، به بند کشیدن اندیشه ها، سرکوب دانشجویان در قیام دانشجویی سال 78 ، سرکوب اخیر اعتراضات مردمی نسبت به جیره بندی بنزین و اعدام جوانان تحت عنوان اراذال و اوباش ، همه به علت حمله قدرت خارجی به ایران بوده است ؟!
نه ، خانم عبادی همه اینها در ذات و ماهیت درندگان حاکم برایران است. چه جنگ باشد و چه جنگ نباشد . مردم روزبه روز فقیرترمی شوند ، چه تحریم اقتصادی باشد چه نباشد. که فقرمردم علتی فراتر از تحریم اقتصادی دارد. فقر مردم از حاکمیت نکبت باراین نظام ناشی می شود قبل از آنکه از تحریم اقتصادی ناشی شود. ای کاش ، شما هم ذره ای از شرافت اخلاقی آن زن مبارز برنده جایزه صلح نوبل ، « آنگ سان سوچی » را داشتید که سالها زندان و حبس خانگی کشیده و می کشد و با دیکتاتوری نظامی حاکم برکشورش ، سازش نمی کند ، از عافیت خود گذشته و در جایگاه یک فعال حقوق بشربا حمایت از مردمش، هنوز هم به مبارزه ادامه می دهد. به راستی چگونه می شود که فعال حقوق بشربود و نسبت به این همه جنایت و رذالت در حق انسانها سکوت کرد؟!
شرمت باد ای عروسک دست ملایان
شرمت باد از خون فرزندان ایران
شرمت باد از پیکرهای شلاق خورده جوانان
شرمت باد از زندانیان شکنجه
شرمت باد از فروش دختران وپسران ایران درخانه های فساد
شرمت باد از خودفروشی زنان فقر
شرمت باد از نگاههای حسرت بار کودکان گرسنه ولخت
شرمت باد از کارتون خوابها و بی خانمانها
شرمت باد از دست خالی پدران و غصه های دل مادران
شرمت باد از تاراج ثروت خلق محروم ایران
شرمت باد که مایه شرم و ننگ هرحقوقدان و فعال حقوق بشر هستی .
Canada also kill a guy what's the different
by ha ha ha (not verified) on Wed Nov 14, 2007 06:55 PM PSTwhy we can not have justice over this case in Canada 4 members of the RCMP are
tasering and death of Robert Dziekanski at Vancouver International Airport has now been released.
RCMP canada kill a russan man in vancouver
by Anonymous66 (not verified) on Wed Nov 14, 2007 06:50 PM PSTCTV news The video of the tasering and death of Robert Dziekanski at Vancouver International Airport has now been released.
and no one punish or rested
Iran or Canada all same stupid system
I am sorry to see all this hatred!
by Shayan (not verified) on Wed Nov 14, 2007 06:26 PM PSTI usually do not write or respond to articles online. But after reading the article and the responses to it, I felt very sad. This is a small example of how far most of us are from civility. We can express our views and ideas freely, because we live in a free country. Please let's learn from civilization that we live in. We can express our views with respect and without hatred. When we learn to be civil, then, we maybe able to get our country back. But the way I see it, it may take a very long time. Shayan
Taking Pictures of Evin?
by Mehdi on Wed Nov 14, 2007 05:14 PM PSTAnd what did she expect? Did she expect to be given a Nobel Prize for that? Anybody with half a brain realizes that it is an act of antagonism and aggression to take pictures of Evin, especially while holding the passport of a foreign country. Just what was shy trying to do? Could it be that she was just trying to rise to fame? Or are we supposed to believe that she was trying to bring a whole nation out of ignorance? That's just a stupid act, if you ask me. True, she didn't deserve to die for it, if that is what happened, but nevertheless a stupid act, with no possible positive outcome. And you expect Shirin Ebadi to make thinsg right now, in that environment? Good luck! If you are looking for justice, do not bother searching the hallways of the so-called justice department - not even in the US. Have you not heard of the O.J. trials? What could you expect from a court in Iran?
Having said that though, we have to admit that the regime has improved significantly since the first few years. I mean, earlier, they wouldn't even bother with a trial - fake or real. No matter how bad the justice system is in Iran, at leaast there is something. Oh, I know what kinds of couter-comments I am going to get for this! Yes, you can sleep better tonight, if it makes you feel any better, I admit it, I am an agent of the IRI.
Ajam (ur nerve to come up
by Q1 (not verified) on Wed Nov 14, 2007 11:31 AM PSTAjam (ur nerve to come up with such a Racist remark)
what are the similarities btw Iran and U.S.? If it's like Iran why don't you pack and move back there? maybe you can get you next pay chcek over there instead of IRI mailing it to you overhere.
The point
by Ajam (not verified) on Wed Nov 14, 2007 10:35 AM PSTWith all due respect Ms. Sahrokhi, while considering Ms. Kazemi's murder a heinous act committed by IRI, I wonder how she would be treated if she were caught photographing in front of one of many U.S. secret prisons holding countless suspects without a formal charge! Would her Canadian passport come to her help? Quite the contrary, she would be finger-printed and photographed at the point of entry to begin with for having been born in Iran, let alone after getting caught!
So, what does having a Canadian passport have to do with legality of one's activities in a foreign land? Moreover, didn't the U.S. senate just sanction TORTURE by approving Musakey's nominaion?!
Ayatollah Ebadi that is......
by Antibullshit (not verified) on Wed Nov 14, 2007 10:18 AM PSTAyatollah Ebadi is there to protect the Nezam. She might be groomed by Democrats/Labor Party to play Bi Nazir Butho's role in Iran. Time will tell....
پری بلنده! آخی
XcErT (not verified)Wed Nov 14, 2007 07:52 AM PST
پری بلنده! آخی تو چقده باهوش و با منشی جیگر. از خودت مایه بذار ببینیم چقده حلاجی! شیرین عبادی چند دفعه زندون بوده؟ همه می دونیم که شاهرخی زندون هم بوده.
راستیت نکنه تو خودت شیرین عبادی هستی خوشگله آخوند پسند.
من به خانم
پری (not verified)Wed Nov 14, 2007 07:03 AM PST
من به خانم شاهرخی برای وکیل مدافع بودن امثال زهرا کاظمی ها رای می دم. خانم شاهرخی که جلوی کامپیوتر می شینن، تخمه می شکنن و از این و اون میگن، تشریف ببرن یه کار اساسی انجام بدن. من هم با لقب چریک اینترنتی برای ایشان موافقم
Who's fooling who?
by Kamangir on Wed Nov 14, 2007 02:20 AM PSTDo you remember when months ago, Khatami was invited to an Italian university and was filmed 'shaking hands' with an Italian female student? They made a big fuss about it in Iran, up to the point he claimed the film was fake. Now, Mrs. Ebadi goes to Eyrope, shakes hands with everyone, including the gentlemen who gave her the 'Nobel' prize, and she does so without the 'hijab' and she gets away with it. Mrs. Ebadi is part of the regime apparatus, she wouldn't be alive if otherwise. There're many questions as per why she got the nobel prize.
Please read the report below
by Kamangir on Wed Nov 14, 2007 02:08 AM PSTYou have to read the report below about the IRI prisons, to have an idea of what's going on in Iran, specially with women:
//www.peiknet.com/1386/05aban/23/PAGE/evin3.htm
shrin ebaadi
by Dariushagha (not verified) on Wed Nov 14, 2007 12:47 AM PSTSHE IS A PURE FAKE. SHRIN IS NOT SWEET AT ALL.
ONLY BULL SHiITING PEOPLE. HAMDASTE DOZA. THAT'S ALL.
Ebaadi sister of Khatami
by Irroni (not verified) on Tue Nov 13, 2007 04:25 PM PSTThank you so much for writing this article. ms. Ebadi knows damn well that there is absolutely no freedom or justice in Iran. She should have condemned the regime many, many years ago. her part, like that of Khatami is to make the regime look tolerant.
Who in Iran does not know that until the mullahs are in power there will never be peace and justice. Didn't 18th of Teer happened during Khatami, at the end didn't he call the students enemy and called for all to support the "Nezaam".
Abedi, Kia Rostami and all other so called liberals, artists in iran are nothing but stooges that only help to give the regime the benefit of the doubt.
Ebadi khejalat bekesh. if there is a real commitment to justice, come outside of iran and tell the world that this regime , in its entirety is nothing but a religious dictatorship. But you won't, your job, like that of Kiarosstami is like lipstick to beautify the face of this regime. nangat baad.
What the hell have you ever done for any of your so called clients?
Ms. Edadi Should be Put on Trial
by Haj Hossein (not verified) on Tue Nov 13, 2007 04:22 PM PSTMs. Ebadi, the ex-layer and present-day politician, should be put on trial for her irresponsible comments whenever she opens her mouth. Like other Iranian females such as Azar Nafisi, she is in the service of Neocons jut gaining fame.
To Anony
by to Anony (not verified) on Tue Nov 13, 2007 01:47 PM PSTاین یارو که به نویسنده این مطلب طعنه زده خودش جقدر چریک کاغذیه اه اه ببخشید چریک اینترنی هست. طرف جرات نداره با اسم و رسمش کامتت بگذاره هارت و پورت زیادی کرده که چرا یه نویسنده به این معروفی می خواد از حق آزادی بیانش استفاده کنه. شیرین عبادی عابد و معبود یه عده خرالله هست که این یارو
Anony
از همون قماشه. برو باباجون خدا روزیت رو جای دیگه بده یا یه اسم و رسمی که شاید ازش خجالت نکشی و بتونی با اون اسم اصلیت وقتی جربزه پیدا کردی کامنت بذاری.
اگه چریک وب لاگ
Anony (not verified)Tue Nov 13, 2007 01:21 PM PST
اگه چریک وب لاگ نویس ما یک صدم شجاعت شیرین عبادی را داشت و به جای مبارزه ی اینترنتی در جلوی کامپیوتر در خارج از کشور می رفت تو ایران با این جانورها درگیر می شد باز می شد به حرفاش توجهی کرد اما...
شیرین خانم همدانی دیگه چه صیقه ایه؟؟ مسخره کردنه شیرین عبادیه به خاطر همدانی بودنش یا چی؟؟؟ نکنه همدانی بودن هم شده فحش
Merci
by J.Rashidian (not verified) on Tue Nov 13, 2007 12:44 PM PSTBon article!
Mm. Ebadi était dans le coup!
Je crois que le procès etait truqé et arrangé tout carrément pour les abus publicitaires du régime.
Cordialement
JR
Ebadi
by J.Rashidian (not verified) on Tue Nov 13, 2007 12:36 PM PSTTrès bon article! Je crois pas à la sincérité de Mm. Ebadi.
Le procès était truqué et arrangé pour carrément des abus publicitaires.
Cordialement
JR