Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

کابوس

پاسدار ریشو از مدارکم سوال می‌‌کرد و ایراد می‌‌گرفت

Balatarin
Share/Save/Bookmark

کابوس
by Shazde Asdola Mirza
20-Aug-2012
 

پنج و نیم صبح، به عادت معمول و به صدای زنگ ساعت، بیدار شدم … ولی‌ شیطون گولم زد و با فشاری بر دکمه "اسنوز"، دوباره به خواب رفتم.

از تهران سر درآوردم و اداره گذرنامه.

پاسداری ریشو با لهجه دهاتی و قیافه‌ای ضمخت، پشت میزی ایستاده بود و مدارکم را بررسی‌ می‌‌کرد. همه چیز روی میز بود … شناسنامه، پاسپورت، کارت ملی‌ و برگ پایان خدمت.

با لهجه غلیظ حرف می‌‌زد، و من درست نمی‌‌فهمیدم که چه می‌گوید. همینقدر دستگیرم شد که دوباره در سینما رکس آتش سوزی شده و خیلی‌‌ها مرده اند.

ناگهان، در بزرگی‌ پشت سرمان باز شد و گاری گاری، توده‌‌های سرخ و سیاهی پیچیده در نایلون را به داخل آوردند.

چشمانم به قطار گاریها خیره ماند. دقت کردم و متوجه شدم که هر کدام از آن بسته ها، جسدی سوخته و کباب شده است. هر کدام تا خورده و بر خود فرو بسته ... گلوله شده و مانند چمدانی که در فرودگاه پلاستیک پیچش کنند.

پاسدار ریشو از مدارکم سوال می‌‌کرد و ایراد می‌‌گرفت. نمی‌‌توانستم درست بفهمم و جواب دهم. همینطور خیره نگاهش می‌کردم؛ که چگونه دانه دانه کاغذ‌هایم و کارت‌هایم را زیر و رو می‌‌نمود، و به نگاهی شکاک بازرسی میکرد.

بالاخره، قطار گاریها و اجساد نایلون پیچ شده، به پایان رسید. با تعجب دیدم که خدمتکار پیر یکی‌ از دوستان قدیم فامیل، داشت آخرین گاری را هل می‌‌داد و به پیش می‌‌برد.

کلفت سپید موی، مرا شناخت و سلام گفت. بعد هم، به نظاره صحنه بازرسی مدارک، جلو آمد.

پیرزن به گویش دهاتی، با پاسدار ریشو احوالپرسی کرد. سپس به من اشاره نمود و افزود: "می‌ دونی برادر فلانی هستند و فامیل بهمانی؟"

رفتار پاسدار ریشو عوض شد. زهر خندی زد و مهر سبز "خروج مکرر" را بر صفحه پاسپورتم فرود آورد.

راه افتادم که بروم - اما همانگاه، دوباره به لهجه عجیبش چیزی پرسید، که نفهمیدم.

خدمتکار پیر توضیح داد: "یعنی‌، گرسنه هستید؟ چیزی میخورید؟"

سپس بدون آنکه منتظر جوابم بماند؛ پاسدار ریشو، گوشه یکی‌ از بسته‌های نایلونی را باز کرد و تکه‌ای گوشت کباب شده از ناحیه گردن بیرون کشید، و به من تعارف نمود.

ساعت دوباره زنگ زد. دیگر هرگز دکمه "اسنوز" را فشار نخواهم داد.

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by Shazde Asdola MirzaCommentsDate
The Problem with Problem-Solvers
2
Dec 01, 2012
I am sorry, but we may be dead.
18
Nov 23, 2012
Who has killed the most Israeli?
53
Nov 17, 2012
more from Shazde Asdola Mirza

Source URL (retrieved on 12/06/2012 - 06:07): //legacy.iranian.com/main/2012/aug-46

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |