Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

ریشه کن

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Manoucher Avaznia
by Manoucher Avaznia
09-Sep-2008
 

دستان تو مرا

از ترکه های سیب

مجنون بریده اند

شاید زنند به رنگ

آن کهنه توت را

پیوند سیب سرخ.

 

پاهای خرد من

همراه اشک چشم

و هق هقی خفه

و آه مادرم

در پای زور تو

باری، دویده اند

تا قلعه های دیو

برپا بنام حق

اما برای دیو؛

شاید مگر ترا

شه توت تازه ای

زاید ز روی من

رونق همی دهد

بازار کهنه را.

 

باری، ستممدار؛

دانی در آن سرای

چسبیده بر درخت

بر من چه رفته است؟

در تیره های شب

در گرد روز ها 

در قلب مادرم

تیری نشسته است؟

 

دانی چه زخمها

بر ریشه ام نشست؟

اندیشه ام بسوخت

از ظلم آن کشیش

زیر نگاه تو

در دود آه ها؟

 

بازار تو مگر

دلال زخمهاست؟

بازار دردها ست؟

 

گرمای خانه

والا پدر بدم.

مرغی که خیزدش

در هر سحر بدم.

با بردن منت

شوری به خانه مرد.

یک شعله در گذشت.

سیر فسانه مرد.

فرهنگ من گسست.

یک جسم بی روان

بر جای من نشست.

 

اینسان چرا کنون

این روح جن زده

در پیکری غمین

نه سیب سرخ و نه

توت سپیدروی

بیرون فکنده ای:

رگبار طعنه ها

باران به سر مرا ست؟

 

چشمان تو ندید

این اشک و آه من

روز سیاه من

در آن سرای زشت

کاستاده او به پا

با ظلم دولتی

با نام کدخدا؟

 

بازار تیره کار

بازار برده دار

کی تخته می کنی

باری، ستممدار؟

 

این وعده های پوچ

مانند خنده ات

بر روی سرخ ما

از رنگ و بوی خوش

دیگر فتاده اند.

 

اکتبر 2004

اتاوا

 

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by Manoucher AvazniaCommentsDate
زیر و زبر
6
Nov 11, 2012
مگس
-
Nov 03, 2012
شیرین کار
-
Oct 21, 2012
more from Manoucher Avaznia

Source URL (retrieved on 12/08/2012 - 02:52): //legacy.iranian.com/main/blog/manoucher-avaznia-82

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |