خيلي به مغز ناقصم فشار آوردم اما.........
>>>
بيا بداد من برس
زمان آن رسيده که با خود روراست باشيم
تا نشکند آينه در طاقچه مان
کتيبه هاي ناشناخته را رها کنيم
>>>
آه اي زادگاه بيمار
من در تو ذره ذره ذوب خواهم شد
>>>
کليد گنجينه رويا هاي شيرين
>>>
هر چه با قوم و غريب ساز جدائي خواندم
خلوتي ساختم و با غم خود وا ماندم
>>>
خوانند مرا يک پرده نشين
ا ي دست رها
اين پرده بدر...من را تو ببين
>>>
شعر من
هق هق خواب معصومانه کودکي است
که تو را نيمه شب از خواب بيدار کند
>>>
فصل روئيدن و عاشق شدن بلبل
با عطر گل سنبل و گرمي آتش آريا رسيد
>>>