دعوت به مشاعره به نفع ایرانین دات کام


Share/Save/Bookmark

دعوت به مشاعره به نفع ایرانین دات کام
by Javad Yassari
15-Apr-2009
 

دوستان عزیزم.

زندگی ما ایرانیان در غربت ملغمه ای است از خاطرات و عشق و بیم و امید. دلمان همه روزه برای ایران می تپد اما خیلی از ما به آن راهی نداریم. از حکام ایران بیزاریم و دلمان می خواهد دستشان از ایران ما کوتاه شود، اما نمی خواهیم یک مو از سر مردم ایران کم شود. دلمان می خواهد از ایران بدانیم و با آن مرتبط بمانیم اما بسیاری از ما در زندگی هایمان در غرب بعضی وقتها هفته هفته یک ایرانی هم نمی بینیم. محل ملاقات ما، آنجا که می خوانیم و گوش می کنیم و حرف می زنیم و گریه می کنیم و میخندیم، سایت ایرانین دات کام است.

من دوستان بسیار عزیزی در میان شما پیدا کرده ام. فکر می کنم بعضی از شما را می شناسم. بعضی وقتها هم دلم برایتان تنگ می شود. زندگی پر سرعت و پر مخاطرهء دنیای امروز اما ما را به آن وا می دارد که بیشتر وقتها بخوانیم و برویم. از سوری خانم عزیز ممنونم که به یاد من بودند و به من یادآوری کردند که چقدر دلم تنگ می شود.

سایت ایرانین دات کام به گردن من یکی خیلی حق دارد. بعضی روزها چیزهایی که اینجا پیدا می کنم مرا می خندانند. بعضی وقتها می گریانند. بیشتر روزها اما، مرا به فکر وا می دارند. یاد می گیرم و شاد می شوم و می روم. اما اگر یک روز وقتی سر میزنم این سایت نباشد چه میشود؟ اگر در میان این بلبشوی اقتصادی جهان، دیگر امکان نشر این وبسایت برای آقای جاوید میسر نباشد من کجا بروم؟ حرفهای که را بخوانم و با که از و راجع به ایران حرف بزنم؟ چنان روزی مباد.

شاید به جا باشد که دعوت به مشاعرهء این بار را در راستای جمع آوری هدایا برای سایت ایرانین دات کام پیش ببریم و سهم خودمان را ادا نماییم. مشاعرهء این بار را پیشکش ایرانین دات کام می کنم. از حالا تا زمان برگزاری جشن ایرانین دات کام که متاسفانه افتخار حضور در آن را نخواهم داشت، برای هر شعری که دوستان در این بلاگ بنویسند، ده سنت به ایرانین دات کام خواهم داد. اگربعضی از شما نیز به من بپیوندید و قبول دعوت بنمایید، هدیهء ما چندین برابر خواهد شد.

در هر صورت، برای دوستداران مشاعره، هر چه بیشتر و بهتر در مشاعره شرکت کنید، عایدی سایت را بالاتر خواهید برد. این هم شعر آغازین این بارکه به آقای جاوید تقدیم می نمایم:

الا ای طوطی گویای اسرار

مبادا خالیت شکر ز منقار

سرت سبز و دلت خوش باد جاوید

که خوش نقشی نمودی از خط یار

سخن سربسته گفتی با حریفان

خدا را زین معما پرده بردار

بروی ما زن از ساغر گلابی

که خواب آلوده ایم ای بخت بیدار

چه ره بود این که زد در پرده مطرب

که می رقصند با هم مست و هشیار

از آن افیون که ساقی در می افکند

حریفانرا نه سر مانده نه دستار

سکندر را نمی بخشند آبی

بزور و زر میسر نیست این کار

بیا و حال اهل درد بشنو

بلفظ اندک و معنی بسیار

بت چینی عدوی دین و دلهاست

خداوندا دل و دینم نگه دار

بمستوران مگو اسرار مستی

حدیث جان مگو با نقش دیوار

(حافظ)

نفر بعدی لطفا "ر" محبت بفرمایید.

ج.ی.


Share/Save/Bookmark

more from Javad Yassari
 
bahar narenj

Welcome..

by bahar narenj on

And I don't know who wrote it?! :o)


bahar narenj

ایراندخت عزیز و مهربون

bahar narenj


تو نه این باشی نه آن

ای فزون وهم ها ,وز پیش پیش

روح با علم است و با عقل است یار

روح را با تازی و ترکی چه کار؟

 

روزتون خوش... تا امشب

 

 

 

 


IRANdokht

Bahar Narenj

by IRANdokht on

Thanks for the upbeat poem. I am trying to get out of my "Forough" mood and your cheerful poem was great  :o)

Thanks!! 

IRANdokht


IRANdokht

سلام بر بهار عزیز

IRANdokht


لبم با بوسه شيرينش از تو

تنم با بوي عطر آگينش از تو

نگاهم با شررهاي نهانش

دلم با ناله خونينش از تو

ولي اي مرد, اي موجود خودخواه

مگو ننگ است اين شعر تو ننگ است

بر آن شوريده حالان هيچ داني

فضاي اين قفس تنگ است, تنگ است

عصيان فروغ

 

 IRANdokht


bahar narenj

سلام به خوبان

bahar narenj


سر و برگ خزونم دادی‌ای گل

 نشون از بی نشونم دادی‌ای گل

 گشودی چشم مستت را به رویم

چه دنیایی نشونم دادی‌ای گل


 


Monda

سلام عزیز....سین بفرمایید

Monda


that was beautiful IRANdokht jan..and one more before client shows up!

از شاملو

هرگز نبوده  دست من 
 این سان بزرگ و شاد
احساس میکنم در چشم من
 به ابشر اشک سرخگون
خورشید بی غروب سرودی کشد نفس


IRANdokht

سلام ماندا جان

IRANdokht


 

دانی شب چیست بشنو ای فرزانه   خلوت کن عاشقان ز هر بیگانه
خاصه امشب که با مهم همخانه    من مستم و مه عاشق و شب دیوانه

IRANdokht


Monda

صبح شما بخیر....دال لطفا

Monda


از پروین اعتصامی

اندرین دفتر پیروزه  سپهر      
انچه را که ما نشمردیم شمرد
غنچه تا اب و هوا دید شکفت   
چه خبر داشت که خواهد پژمرد

 


IRANdokht

صبح همگی‌ بخیر

IRANdokht


این هم از فروغ

تا لبي بر لب من مي لغزد

مي كشم آه كه كاش اين او بود

كاش اين لب كه مرا مي بوسد

لب سوزنده آن بدخو بود

مي كشندم چو در آغوش به مهر

پرسم از خود كه چه شد آغوشش

چه شد آن آتش سوزنده كه بود

شعله ور در نفس خاموشش

شعر گفتم كه ز دل بردارم

بار سنگين غم عشقش را

شعر خود جلوه ئي از رويش شد

با كه گويم ستم عشقش را

IRANdokht


Hajminator

ابی جان، دوستان سلام

Hajminator


‫ت میگیریم، ت میدیم

تا چون كرمش كمال گيرد

اندرز ترا به فال گيرد

كان تخت نشين كه اوج سايست

خرد است ولي بزرگ رايست

سياره آسمان ملك است

جسم ملك است و جان ملك است

نظامی گنجوی


ebi amirhosseini

ملک الشعرا منوچهر جان؛ "الف" برای شما...

ebi amirhosseini


 

آن سرو که جایش دل غم پرور ماست

جان در غم بالاش گرفتار بلاست

 

از دوری او به ناخن محرومی

صد چاک زدیم سینه جایش پیداست

 

وحشی بافقی

 

 Ebi aka Haaji


Manoucher Avaznia

سوری جان سلام؛

Manoucher Avaznia


در دمکراسی نه دم از خون و گوهر می زنند
اینهمه به به به خون پاک و آن هورا چرا؟


Souri

به به عالی‌ بود

Souri


دست شما درد نکنه مجید آقا

چه شعر زیبا و در عین حال نشاط انگیزی بود

این شعرای ما واقعا نابغه بودند (و هستند)

با تشکر فراوان

شب همگی خوش


Javad Yassari

سلام بر آقا مجید عزیز

Javad Yassari


ضرر بزن دوست من، ضرر بزن! 

و شراب شما چه خوردن دارد!  اینک می نوشم به یاد و به سلامتی شما دوست عزیزم!

ساقی ار باده ازین دست بجام اندازد

عارفان را همه در شرب مدام اندازد

ور چنین زیر خم زلف نهد دانه خال

ای بسا مرغ خرد را که بدام اندازد

ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف

سرو دستار نداند که کدام اندازد

نفر بعدی لطفا دال عنایت بفرمایید.


Majid

دستور تهیه شراب

Majid


اینم از ضرر ما به آقا جواد در راستای خدمت به جهانشاه

راستش چون این دستور تهیه شراب از منوچهری دامغانی هست و حدود هزار سال قدمت داره من فکر کنم باید کمی‌ بیشتر بیارزه 

 

 

بدهقان کدیور گفت انگور

مرا خورشید کرد آبستن از دور

 

کما بیش از صدوهفتاد و سه روز

بُدم در بستر خورشید پر نور

 

میان ما نه عقدی نه نکاحی

نه آیین عروسی بود و نه سور

 

نبودم سخت مستور و نبودند

گذشته مادرانم نیز   مستور

 

شدم آبستن از خورشید روشن

نه معذورم، نه معذورم، نه معذور

 

خداوندم نکال عالمین کرد

سیاه و سرنگونم کرد و مندور

 

من از اول بهشتی وار بودم

رخ من بود چون پیراهن حور

 

خداوندم زبانی روی کرده ست

سیاه و لفجن و تاریک و رنجور

 

گماریده ست زنبوران بمن بر

همی درّد بمن بر پوست  زنبور

 

همی خواهم من ای دهقان که امروز

بگیری خنجری مانند ساطور

 

به خنجر حنجر من باز  بُرّی

نشانی مر مرا بر پشت مزدور

 

بکوبی زیر پای خویش  خُردم

دو کتف من بسُنبانی چو شاپور

 

به چرخشت اندر اندازی نگونم

ز پشت و گردن مزدور و ناطور

 

لگد سیصد هزاران بر سر من

زنی، وز من بدان باشی تو مأمور

 

بیندازی عظام و لحم و شحمم

رگ و پی همچنان و جلد مقشور

 

بگیری خون من مانند لاله

چو قطرهء  ژاله و چون اشگ مهجور

 

فرو ریزی به خمّ خسروانی

نظر داری در او یک سال   محصور

 

مگر  باری ز من خشنود گردد

بود در کار من سعی تو مشکور

 

پس آنگاهی برون آور ز خمّم

چو کفّ دست موسی در کُه طور

 

بیاد شهریارم نوش گردان

ببانگ چنگ و موسیقار و طنبور

 

 


Souri

Shab shoma khosh Mr Yassari

by Souri on

It was really enjoyable. Hope we will continue until you will have $100 for IC. I  wish you a very great week too. Thanks for the great video

I had posted also another very beautiful song of Homyaoun, here it is. The lyric is from Simin Behbahani

نه بسته ام به کس دل
نه بسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من

ز من هر آن که او دور
چو دل به سينه نزديک
به من هر آنکه نزديک
از او جدا جدا من

نه چشم دل به سويي
نه باده در سبويي
که تر کنم گلويي
به ياد آشنا من

ستاره ها نهفته
در آسمان ابري


دلم گرفته اي دوست
هواي گريه با من
هواي گريه با من

//www.youtube.com/watch?v=VZDJCexCSws&feature...


Javad Yassari

این هم شین شما و حالا نوبت ت است

Javad Yassari


شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت

فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر

کنایتیست که از روزگار هجران گفت

 

شب شما خوش و امیدوارم هفتهء بسیار خوبی را آغاز نمایید.  اگر بیهوش نشدم باز هم بر می گردم!


Javad Yassari

سوری خانم

Javad Yassari


خارج از نوبت برای شما یک شعر مولانا و تصنیفی را که همایون شجریان خوانده است به شما تقدیم می کنم.  امیدوارم شب بسیار خوبی داشته باشید.  شین هم خواهم داد!

ای عاشقان ، ای عاشقان ، من از کجا ، عشق از کجا

ای بیدلان ، ای بیدلان ، من از کجا ، عشق از کجا

گشتم خریدار غمت ، حیران به بازار غمت

جان داده در کار غمت ، من از کجا ، عشق از کجا

ای مطربان ، ای مطربان ، بر دف زنید احوال من

من بیدلم ، من بیدلم ، من از کجا ، عشق از کجا

عشق آمده است از آسمان ، تا خود بسوزد بد گمان

عشق است بلای ناگهان ، من از کجا ، عشق از کجا

” مولانا “


Souri

Beautiful poem of Sayeh (yes again!! don't laugh at me :-)

by Souri on

گریز

از هم گریختیم
و آن نازنین پیاله دلخواه را دریغ
بر خاک ریختیم
جان من و تو تشنه پیوند مهر بود
دردا که جان تشنه خود را گداختیم
بس دردناک بود جدایی میان ما
از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم
دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت
اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت
و آن عشق نازنین که میان من و تو بود
دردا که چون جوانی ما پایمال گشت
با آن همه نیاز که من داشتم به تو
پرهیز عاشقانه من ناگزیر بود
من بارها به سوی تو بازآمدم ولی
هر بار دیر بود
اینک من و تو ایم دو تنهای بی نصیب
هر یک جدا گرفته ره سرنوشت خویش
سرگذشته در کشاکش طوفان روزگار
گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش


Javad Yassari

شعر زیبا مال کی بود سوری خانم؟

Javad Yassari


و این هم یک طنز عاشقانه از حافظ

 

دوش میگفت بمژگان درازت بکشم

یارب از خاطرش اندیشهء بیداد ببر


Souri

Very nice!! Thanks

by Souri on

و آن عشق نازنین که میان من و تو بود
دردا که چون جوانی ما پایمال گشت
با آن همه نیاز که من داشتم به تو
پرهیز عاشقانه من ناگزیر بود
من بارها به سوی تو بازآمدم ولی
هر بار دیر بود


Javad Yassari

این هم عاشقانه ترین شعر باباطاهر عریان

Javad Yassari


نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شب گیرم خیالت را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو


Souri

R and please give an N

by Souri on

راز سرسبزی حلاج این است
ریشه در خون شستن
باز از خون رستن


Javad Yassari

به به سوری خانم. متشکرم!

Javad Yassari


مکارم تو بافاق می برد شاعر

ازو وظیفه و زاد سفر دریغ مدار

چو ذکر خیر طلب میکنی سخن اینست

که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار

غبار غم برود حال خوش شود حافظ

تو آب دیده ازین رهگذر دریغ مدار


Souri

Mim for you

by Souri on

من اگر خارم و گر گل چمن آرایی هست

که از آن دست که او میکشدم میرویم

دوستان عیب من بیدل حیران نکنید

گوهری دارم و صاحب نظری میجویم


Javad Yassari

شب خوش خانم ایراندخت

Javad Yassari


بله من هم خسته هستم سوری خانم اما نگران این بلاگ هم هستم!  می خواهم هدیهء آبرومندی برای سایت بشود.  امیدوارم دوستان به داد ما برسند!  من هم تا یک ربع دیگر مرخص می شوم.

دیدهء بدبین بپوشان ای کریم عیب پوش

زین دلیریها که من در کنج خلوت میکنم.


Souri

Shab khosh Irandokht jaan

by Souri on

I don't work tomrrow (I don't work since a while :O)

But I think Mr Yassari shoud be tired too, after his trip.


IRANdokht

Shabeh shoma khosh

by IRANdokht on

I have to bow out for the night.

Good night and thanks for all the beautiful poems

See you tomorrow

:o)

IRANdokht


Souri

Ye for you

by Souri on

یک روز دلم بستر توفان ها بود
گهواره مهر پرور جان ها بود
امروز کویری است عطشنک افسوس
آن دل که طربخانه باران ها بود


Javad Yassari

و یک غمگین از حافظ

Javad Yassari


وصال دوستان روزی ما نیست

بخوان حافظ غزلهای فراقی