Dariush Ejlali: Sows mouth in protest

Student in Yasouj

داریوش اجلالی در روز ٣٠ بهمن ١٣٩٠ طی عملی جسورانه با لب های دوخته و پاهای در غل و زنجیر در دانشگاه دولتی یاسوج مقابل دانشکده ی علوم انسانی اقدام به تحصن یک نفره کرده بود. گفته می شود پس از این اقدام اعتراضی این دانشجو، وی با حمله ی نیرو های انتظامی و امنیتی مواجه گردیده که به صورت وحشیانه ای پس پاره کردن زنجیر و کشیدن او بر روی زمین وی را به زور سوار خودرو کرده و از محیط دانشگاه خارج کردند که هنوز از وضعیت او اطلاعی در دست نیست.



23-Feb-2012
Share/Save/Bookmark

 
Zendanian

...

by Zendanian on

The name and the letter were copy paste form the site that is listed below, without any further editing.

//www.daneshjoonews.com/news/university/10961-1390-12-04-07-22-12.html

In Daneshjo News site his name is written both as Jalai, and Ejlali.

 

 


Mehrban

Zendanian aziz

by Mehrban on

It is very important to have his correct name.  In your last post Dariush's last name twice appears as Jalali and in the main video as Ejlali. Is it possible to verify Dariush's last name?  Many thanks for posting Dariush's letter.  


Zendanian

متن کامل بیانیه داریوش جلالی

Zendanian


متن کامل بیانیه وی که در اختیار دانشجونیوز قرار گرفته به شرح زیر است:

بسمه تعالی

ویرانه ای به نام...

دریادلان بهانـه ساحل گرفتند دیوانگان قیافه عاقل گرفتند

کشتیم عاقبت دل نا اهل خویش را ما را به جرم جانی و قاتل گرفتند

یک عده تا قلمرو فریاد می دویدند یک عده آه درد مفاصل گرفتند

دیگر به اجابت نمی توان امید بست درهای باز معجزه را گِل گرفتند.

اینجا دانشگاه است؛ همو که باید در آن «دانش» عرضه شود. اینجا دانشگاه است؛ همو که باید در آن «علم» تولید شود. اینجا دانشگاه است؛ همو که مکتب «دانشجو» می گویندش. اینجا دانشگاه است؛ همو که سرای «عالمان» می خوانندش. اینجا دانشگاه است؛ همو که باید در آن معیار سنجش، «علم و دانش» باشد. همو که باید مأمنی امن برای دانش و جویندگانش باشد. اما اینجا...

اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که طالبان دانش را به دارش می آویزند. اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که به جای ارج به دانش طلبان، «طالبان»، مقربان و مطلوبان این دربارند. اینجا دانشگاه یاسوج است؛همانجا که نه به قدر «دانش ات»، بلکه به اندازه ی «کرنش ات» منزلت می یابی. اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که عالمان در مضیقه اند و متهم و جاهلان در صدرند و مدعی! اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که دل دانش بریان است و چشم دانشجو گریان است. اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که عیب و نقص، عیان است و اما زبان و قلم ها نهان. آری اینجا دانشگاه یاسوج است سال یکهزار و سیصدو نود!

برادران و خواهران دانشجو! همه می دانیم که در چه جایی تحصیل می کنیم.همه می دانیم که در چه وضعیتی هستیم. همه می دانیم که غذای سلفمان چگونه است. و می دانیم به دانشجویان، که به قولی نخبگان این دیارند، چه نوع غذایی می دهند. همه می دانیم که در سرویس های بهداشتی اینجا، خبری از بهداشت نیست. همه می دانیم که سرویس ایاب و ذهابمان، تنها اسباب زحمت اند و مسبب ملال مان. همه می دانیم که در اینجا ساحت انسانیت چه قدر به تیغ توهین و جسارت خراشیده می شود. در اتوبوس ها برای تفکیک اجناس فرزندان آدم، هایل هایِ فلزیِ غیرقابلِ نفوذ نصب می کنند که اسب نرِ رمیده را چنین از مادیانِ ورپریده جدا نمی سازند!

همه می دانیم در اینجا هر شاخصی به کار آید جز «دانش» و «هنر» . همه می دانیم که آمار سرانه ی کتابخانه و اینترنت، در اینجا چقدر بغرنج است. همه می دانیم که در اینجا فضای سیاسی و فرهنگی چقدر محدود است. و «سرکوب» سکه ی دار الضرب مدیریت اینجاست. همه می دانیم که در این مدیریت بی سابقه ترین احکام محرومیت برای دانشجو در تاریخ این دانشگاه صادر شده است و ...

و خلاصه همه می دانیم که مسخرینِ بد منزلگهی هستیم. برادران و خواهران دانشجو! این همه را من و شما همه می دانیم اما شاید ندانید که چرا اینگونه اعتراض؟! چرا دهان بسته و پای به غل نشسته؟! چرا چنین می اعتراضم؟! پاسخ سؤالات در خود سؤال نهفته است. آری؛ اعتراض! از همین جا شروع کنم. دوستان من! من به این همه نارسایی ها معترضم. من به این همه اجحاف و ظلم معترضم. من به این توهین ها و تحقیرها معترضم. من به بی عدالتی و تبعیض معترضم. من چون آدمی زاده ام به نبود آزادی معترضم. من چون انسانم، به رفتار غیر انسانی معترضم. من چون دانشجوام، به صدارت بی دانشان معترضم. من چون می فهمم، «درد» می کشم. و این «درد» راز اعتراض من است.

اما چرا بدین شیوه معترضم؟ چرا با دهان بسته؟ چرا با پای در زنجیر نشسته؟ دهان خود را دوخته ام، چرا که فریاد تظلم خواهی ام را کسی نشنید. پای خود بسته ام چرا که دویدنم به جایی نرسید.

هر چه فریاد زدم کسی نشنید، گفتم شاید سکوتم را بشنوند.

هر چه دویدم کسی ندید، گفتم شاید به غل نشستنم را ببینند.

آری دوستان! من ترم شش هستم، ولی از این شش ترم، تنها سه ترمش را اجازه تحصیل داشتم. مرا به زندان انداختند و همه ی این احکام بدون طی کردن مراحل قانونی بود. و کنون باز به صورت غیرقانونی مرا محکوم به حکم تعلیق ساختند. وقتی بدون تفهیم اتهام، حکم می دهند. وقتی بدون توجه به اعتراضات، احکام را اجرا می کنند. وقتی همان قانون نیم بندِ حقوقِ دانشجویی را هم اجرا نمی کنند، شما برادران و خواهران بگویید: چه باید کرد؟ راهی پیش پای من بگذارید من دهان باز می کنم و زنجیر می درم و به همان راه می روم. من پا و دهانم بسته است، اما گوشهایم که می شنوند. در همین جریده قول می دهم اگر راه دیگر و بهتر به من گویید، حتما بدین اعتراض خود پایان می دهم. عزیزان! هیچ کس دوست ندارد که دهان خود به نخ بدوزد و پای خود به زمین! اما چه کنم که مقابل شمشیرهای آخته جوابی جز دهان دوخته ندارم. من آزادی خویش را امروز در دهان دوخته و پای بسته خود می جویم.

«من از آن روز که پای بست توام آزادم»

و این راه منتخب من است...

و اما سخنی نیز با مدیریت این دانشگاه.

همو که در فجر تصدی مدیریتش دماغ استادی می پخت ولی دمار از استادهای دانشگاه درآورد!

آقای ارژنگ!

من به خوبی از توان شما جهت برخورد با خویش آگاهم و می دانم که امروز در این دانشگاه، گاه، گاهِ توست و حکم از آنِ تو. اما چه کنیم برادر، که من و تو مخلوقیم. و به حکم مخلوق بودنمان مقیدیم. و به حکم تقیدمان در مقابل قانونِ مطلق هیچ کاره ایم. و قانون مطلق می گوید: "الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم"

پس ای اردوان، دوان دوان رو کنون که آبگینه شکستی!

که این گاه و دانشگاه تا ابد بر مرادِ تو نیست و این در همیشه بر این پاشنه نمی چرخد و روزِ «می گساران» نیز خواهد رسید.

در پایان باید بگویم من تا زمانی که به خواسته هایِ به حق خود و سایر دانشجویان، توجهی نشود، حتی اگر به زور و اجبار مرا از اینجا به بیرون برند، دست از اعتراض خویش نخواهم کشید.

خرم آن روز کزاین منزل ویران بروم راحتِ جان طلبم وز پی جانان بروم

داریوش جلالی

٣٠ بهمن ماه سال١٣٩٠


Fred

حملۀ وحوش

Fred


به محض اطلاع، وحوش اول کتکش زدن و بعد بردنش.

بی بی سی


Mehrban

Today is a horrible day here

by Mehrban on

With Dariush Ejlali's situation, the suicide of the Iranian refugee in the German camps and the death of the mother that camped out next to his son's grave for seventeen years.   And then there are those of us who defend IR.   Never call IR, Iran.  It isn't!


choghok

Just fruits of revolution and Islam

by choghok on

I think western world is really sorry it misses out of the fruits of islam and revolution.

My thought goes to this young man and all others in same situation. 


Zendanian

Defend and support Dariush Ejlali!

by Zendanian on

Sample Protest letter:

Dear friends on IC, please take a moment to send this protest letter or use your own version.

Writing and emailing a letter, for us outside of Iran would take only a few moments, but it could actually make the difference between life and death for our brave heros, only if we care enough to show the authorities that we are defending and supporting our political prisoners. Many thanks in advance.

 ========================================

Free Dariush Ejlali!

I (we) am (are) writing this to condemn persecution and harrasment of student activists in Iran.  Student activists in Iran are being
constantly harassed and arrested by the Iranian government authorities.


In particular, this letter is written to express my (our) serious
concern about the health and well being of Mr. Dariush Ejlali , a most brave young soul, who  as a last resort  had sewed his lips to protest the inhuman conditions faced by students in Yassoj College. 

Consequently Mr.Dariush Ejlali was violently removed from Yassoj College, in chains and taken to an undisclosed location.

I (we) demand the immediate and unconditional
freedom of this couragoues young man Mr. Dariush Ejlali, and all other political prisoners,
and call on the Islamic Republic of Iran to respect the right of all
Iranians to  organize, assemble and freedom of  association and
expression.

Name:

Organization:

Position:

Send Copy of your Protest Letters to:

info@leader.ir, info@judiciary.ir, dr-ahmadinejad@president.ir; iran@un.int; ijpr@iranjudiciary.org, info@dadiran.ir, office@justice.ir, support@irimlsa.ir; info@humanrights-iran.ir

 


Bavafa

Extremely Brave....

by Bavafa on

With so many brave Iranians, we don't need foreign troops in Iran, we need to support them in their path to freedom.My salute to this young and brave student.

'Hambastegi' is the main key to victory 

Mehrdad