After reading Jeesh Daram's Iran travel diary [1], I decided to send you a piece I have written about Iran vs. US.
ما ایرانیان عزیز که در اقصی نقاط دنیا سکنی گزیده ایم با آشنایی با جوامع غربی و نوع نگاه آنان به زندگی – توانسته ایم به عرصه های جدیدی دسترسی پیدا کنیم. بخشی از هم وطنان ما در ایران هم توانسته اند به بخشهای سرگرم کننده زندگی غربی مانند فیلم و سریال ها (از طریق دی وی دی دوبله شده و نه با تماشای کانالهای ماهواره ای انگلیسی زبان و دیگر زبانها) و شوهای رقص و غیره آشنا شوند بی آنکه بتوانند در آن کشور ها زندگی کرده و نوع زندگی اجتماعی و سیاسی آن کشور های دموکراتیک را تجربه کرده و حتی با آن نوع نگاه آشنا شوند. حالا با مقایسه ای کوتاه بین ایرانیان و آمریکاییان سعی در از بین بردن توهمات خود از خود می کنیم.
داخل ایران | آمریکا |
مردمی احساساتی | کمتر احساساتی – بیشتر منطقی |
خرافاتی (امام زمان – اسفند دود کردن – و...) | به مراتب کمتر خرافاتی (بیشتر در شهرهای کوچک) |
نوع حکومت (شاهنشاهی منصوب شده از طرف خدا – ولایت فقیه هم همان شاهنشاهی است) | چند حزبی و جمهوری |
۱۰۰ سال پیش ایران پر از بیماری های مختلف و مردمی بی سواد و کشوری واقعا عقب مانده و .... | ۱۰۰ سال پیش نیویورک ساختمان امپایر استیت داشت (۱۰۲ طبقه) |
مردم ما همه در باره همه چیز نظر دارند و زیاد به وجود متخصص اعتقادی ندارند | مردم کاملا با نظرات کارشناسی می روند و به خود اجازه نمی دهند در مورد چیزهایی که نمی دانند نظر بدهند. |
برای همین به رهبر قوی احتیاج است که آنان را هدایت کند | حتی اگر رهبر قوی هم نباشد(مثل جورج بوش) کارها جلو می رود چون کارشناسان قوی کار را می چرخانند – |
چون مردم احساساتی هستند راحت می شود آنان را عصبانی کرد و خونشان را بجوش آورد | معمولا زیاد خونشان بجوش نمی آید |
و از آنان خواست (با استفاده از خرافات) داوطلب شهادت شوند | سربازان آمریکایی نه فقط طرفدار شهادت نیستند بلکه سربازان حرفه ای و حقوق بگیرند |
و یا موقع تقلب در انتخابات (بخشی بزرگ از ) آنان را به خیابان ریخت و درخواست تغییر حکومت کرد | در انتخابات اینها هم تقلب می شود – اما هیچکس درخواست تغییر حکومت را نمی کند |
شاید چون ایرانیان تجربه زیادی در قانون مداری ندارند | و اینها قانون را سرلوحه خود قرار دادند |
و شاید هنوزمردم ایران رهبری ای بوجود نیاورده اند که نخواهد شاه شود. شاید مردم و نخبگان کمتر توانایی ساخت و هضم سیستمها و مکانیزمهای پیچیده ای چون کشورداری را دارند | اینها ۲۰۰ سال پیش منشور قانون اساسی و .. در آمریکا را داشتند و نخبگانی که فهمیدند باید به حقوق مردم وفادار باشند و یا اگر خواستند آرام آرام قانون را عوض کنند |
علم تا چند سال پیش از ایران رخت بسته بود و تازه دارد بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. | چون علم و پیچیدگی های آن را از ۳۰۰ سال پیش یاد گرفتند و بکار بستند |
و بنابراین کشور ما قابلیت طراحی و ساخت سیستم های پیچیده را کمتر دارا است | طراحی و ساخت سیستم های پیچیده مانند ساخت هواپیما و اتومبیل برای اینان کارهای ساده ای است |
مردمی اکثرا بسیار با هوش | مردمی باهوش متوسط |
ما توان طراحی و ساخت را در داخل ایران تازه داریم یاد می گیریم | اینان در ساخت ماشین بنز و شورلت و آپولو و اسپیس شاتل خبره اند. |
در خاتمه ما یک کشور رو به رشد خرافاتی/دینی هستیم که به علم کمتر آشناییم و تجربه های غیر از شاهنشاهی/ولایت فقیه خیلی کم داشته ایم. (شاید بشود گفت ما کشور جهان سومی هستیم) | اینها و همراهانشان (انگلیس – فرانسه – آلمان) همه صنعتی – با تجربه در تمرین دموکراسی و تولرانس – غیر دینی/حکومتی و خیلی کمتر احساسی هستند |
توقعات ما می بایست با مردم ما در داخل کشور همسو بوده و کمی جلوتر باشد.زمان نیاز است. | کشور ما آمریکا و یا اروپا نیست. توقعات ما از مردم داخل ایران هم نمی تواند مثل توقعات مردم اروپا و یا آمریکا باشد |
از کوزه همان طراود که در اوست. اگرچه ممکن است ما بعنوان افرادی که در خارج از ایران زندگی کرده و یا می کنیم از خیلی از جوانب جلو باشیم اما باید اجازه داد تا دیگر مردم ایران (در داخل) به ما برسند.
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/2009/nov-3