شعر از : فخرالدین عراقی
******
ز دو ديده خون فشانم، ز غمت شب جدايي
چه کنم؟ که هست اينها گل خير آشنايي
همه شب نهادهام سر، چو سگان، بر آستانت
که رقيب در نيايد به بهانهي گدايي
مژهها و چشم يارم به نظر چنان نمايد
که ميان سنبلستان چرد آهوي ختايي
در گلستان چشمم ز چه رو هميشه باز است
به اميد آنکه شايد تو به چشم من درآيي
سر برگ گل ندارم، به چه رو روم به گلشن؟
که شنيدهام ز گلها همه بوي بيوفايي
به کدام مذهب است اين به کدام ملت است اين؟
که کشند عاشقي را، که تو عاشقم چرايي؟
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که برون در چه کردي؟ که درون خانه آيي؟
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز ديدم
چو به صومعه رسيدم همه زاهد ريايي
در دير ميزدم من، که يکي ز در در آمد
که : درآ، درآ، عراقي، که تو خاص از آن مايي
Recently by ebi amirhosseini | Comments | Date |
---|---|---|
Simin Daneshvar: Influential author has died | 22 | Mar 08, 2012 |
ایران 1973 | 5 | Oct 18, 2011 |
حافظ | 1 | Oct 12, 2011 |