و چنین گفت خدای خدایان
by
Mahasti Shahrokhi 09-Sep-2008
حرف زدن از دموکراسی، در فرهنگ ایرانیان، حرف بزرگی است. ایرانیان قرن ها زیر سلطه ی استبداد و سلسله ها و سلطان ها زندگی کرده اند و ما در طول تاریخ، زبان روزمره مان همیشه از زبان نوشتاری مان آنقدر فاصله داشته که در واقع در بسیاری از موارد نتوانسته ایم از روی ترس و معذوریت ها و مصلحت ها، به آنچه اندیشیده ایم مجال کتبی شدن بدهیم.
همیشه به چیزی فکر کرده ایم و فکرمان را در نطفه کشته ایم و چیزی در دیگر را بر روی کاغذ آورده ایم. برای همین است که ساختار جامعه ی کنونی، تکرار رفتار و سنتهای پیشین و بر اساس اطاعت از بالاتر (رهبر - ریش سفید - قیم) صورت می گیرد و در این سیستم جمهوری خواهی، فقط یک نمایش است برای رأی گرفتن از مردم ناآگاه و اسیر و برده برای سلطان و یا همان رهبر همیشگی. در چنین سیستمی هر کس که به قدرت می رسد، دایره ی سانسور خود را دایر می کند و دیگران را ساکت می کند تا بتواند باز هم در صدر قدرت بماند.
خیلی غم انگیز است که سری به سایت یک طنزنویس شیرین سخن بزنی و ببینی او دارد به خاطر رباعی واره ی بامزه ای! از مدافع حقوق بشر و طرفدارانش رسماً پوزش خواهی می کند. فرهنگ پوزش خواهی و تواب سازی در میان مدافعان حقوق بشر (البته از نوع ایرانی اش) پدیده ایست که در برابرش سکوت می کنم و به نظاره می نشینم تا شاید مهناز پیدا شود و یا مهنازها به سخن بیایند و از حق خود دفاع کنند و اراده و اختیار خود را به دست این جان شیرین های فقط مسلمان ندهند.
body {background-color: white; font-family: "Tahoma"; font-size: x-small;direction: rtl}