"سینما پارادیزو" شاهکار جوزپه تورناتوره در زمرهٔ فیلمهایی بود که سالهای سال در صدد دیدن آن بودم. زمانی که در ایران بودم، نقد فیلمها در معدود نشریات مجاز آن زمان ( دههٔ هفتاد)، بخصوص مجلهٔ "فیلم"، یکی از دل مشغولیهای محدود من بود. در آن زمان فیلمهای بسیاری بود که نقد آنها را خوانده بودم و در مورد آنها مطلب و اطلاعات جمع کرده بودم، ولی دیدن خود فیلمها، در جایی که ارتباطات فرهنگی بسیار ضعیف بود و تقریبا هیچ فیلم با ارزش خارجی اکران نمیشد، امکان پذیر نبود. در نتیجه هر سال بر تعداد فیلمهایی که تحسین بین المللی را بر انگیخته بودند افزوده میشد، بیآنکه کسی در ایران قادر به دیدن آنها باشد. در آن برهوت محرومیت فرهنگی، البته بودند کسان اندکی که بعضی فیلمهای مطرح را بصورت زیرزمینی و قاچاق ردو بدل میکردند، البته در نسخههای ویدئویی با کیفیت پایین. با اینحال من حتی به آنها هم دسترسی چندانی نداشتم.بعد از مهاجرت به غرب و بعد از گذشته این همه سال،با درگیر شدن به زندگی روزمره و سایر مسولیتهای انکار ناپذیر، به نوعی دیگر امکان دیدن این فیلمها کمتر فراهم میشود. با اینحال، آخر هفتهها با پرسه زدن در مراکز اجاره فیلمها، میتوان شماری از این فیلمهای نام- آشنا را جسته و گریخته پیدا کرد. اگرچه در امریکای شمالی اکثرا ژانر هایی که تبلیغ میشوند با سیستم ارزشگذاری اروپایی تفاوت دارند، با اینهمه میتوان معروفترین آنها را یافت.چند روز پیش تصادفا چشمم به سینما پارادیزو افتاد و فیلم را سرانجام دیدم، فیلمی بود بسیار قوی و جذاب برای کسانی که فیلم را نه فقط برای سرگرمی، بلکه به عنوان یک وسیله ارتباطی بشدت تاثیر گذار مینگرند. کاش در وجود ما یک آلفردو زنده میشد تا تکههای سانسور شدهٔ زندگی مان را به هم متصل کند و مفهوم واقعی زندگی را برایمان معنا کند...
Recently by persian westender | Comments | Date |
---|---|---|
مغشوشها | 2 | Nov 25, 2012 |
میهمانیِ مترسک ها | 2 | Nov 04, 2012 |
چنین گفت رستم | 1 | Oct 28, 2012 |