دیشب بالاخره پرسپولیس مرجان ساتراپی را در سینما دیدم. ولی راستش به نظرم تأثیر مخرب این فیلم بر روی افکار عمومی آمریکا و اروپا از تمام فیلمهای ضد ایرانی که تا حالا دیدهام بیشتر است. چرا؟ چون فیلمی خوب، خوشساخت، صمیمانه و باور کردنیست.
درست است که ساتراپی در فیلم آدمهای عادی دور و بر خودش را (عادی البته از دید ساتراپی یعنی مردم مرفه و غیرمذهبی شمال شهر تهران) خیلی انسانی و چندوجهی نشان میدهد و با ظرافت دردها و شادیهای آنها را به تصویر میکشد. (با مرکزیت شخصیت مادربزرگ که برای ساتراپی، به عنوان قطبنمای اخلاقی، در واقع جانشین خدای کمفایدهی فیلم میشود).
اما تأثیر مخرب فیلم در نگاه ساتراپی به مردم «عادی» دور و برش نیست؛ بلکه در نگاه گزینشی و مطلقگرای او به هر کسیست که «خودی» (یعنی دوست یا فامیل ساتراپی) نیست. مثلا تظاهرکنندگان ضد شاه در زمان انقلاب یا سربازان ایرانی در جنگ عراق، از دید بصری، سراپا سیاه و بیصورتاند، بدون کوچکترین نقطهی سفید.
ولی از این بدتر تصویر کاملا اهریمنی و غیرانسانیست که ساتراپی از هر کسی که به شکلی به حکومت «سیاه» جمهوری اسلامی ربط دارد میدهد: آدمهایی با حداقل ممکن فضای سفید در فیگورشان، زنانی چادری و اخمو با صورتهایی عین همدیگر و مردانی ریشو و اخمو، همه با اسلحه و باز هم همه دقیقا شکل همدیگر.
دوگانهی «مردم فرهیخته/ دولت شیطانی» که ساتراپی بر اساس آن روایتش را میسازد دقیقا مطابق پیام تازهی بوش و رفقایش در اروپا هم هست. چطور شده است که ساتراپی با آن همه ادعاهای ضدآمریکایی و ضد سارکوزیاش موبهمو پیام اصلی آنها را دربارهی ایران تکرار میکند؟
بوش میگوید که تاریخ غنی و فرهنگ پویای ایران را میستاید، ولی میخواهد ایرانیان را از شر حاکمانشان آزاد کند. حاکمانی که از دید بوش تمام آزادیهای ایرانیان را نقض کردهاند و ثروت ملی ایران را برای کمک به تروریسم و افراط گرایی و ساختن بمب اتمی به باد میدهند. سارکوزی هم دقیقا همین مضمون را چند بار تکرار کرده است که مردم ایران بافرهنگ و باشعورند، ولی جمهوری اسلامی حکومتی تروریست و سیاه است.
ساتراپی خوب میداند که دوگانهی «ملت فرهیخته/حکومت شیطانی» را بوش و سارکوزی برای آن ساختهاند تا افکار عمومی جهان را قدم به قدم به سمت راهحلی برای نجات دادن این مردم خوب از چنگ این حکومت اهریمنی آماده کنند. حالا یا از راه حملهی نظامی یا حملهی اقتصادی که یک سال است رسما شروع شده است.
تصویری که مرجان ساتراپی از حکومت امروز ایران میسازد این شکلیست: دولتی که دخترهای معصوم و بیگناه را در لباسهای سیاه زندانی میکند و آنها را به کتک زدن خود وامیدارد، دولتی که یک میلیون نوجوان بیگناهش را با وعدهی کلید پلاستیکی بهشت و دختران باکرهاش به فنا میدهد، حکومتی که پلیسش زنها را بهخاطر دویدن در خیابان دستگیر میکند و هر جا زنی دست مردی را لمس کند سر میرسد، دولتی که جوانهای منتقد بیگناهش را بی هیچ دلیلی در زندان تیرباران میکند، و آخر سر هم حکومتی که پلیسش جوانها را از ترس دستگیر شدن در میهمانی به کام مرگ میفرستد (بر خلاف کتاب، فیلم هیچ اشارهای به حمایت غرب از استفادهی عراق از بمب شیمیایی نمیکند).
این تصویر یک طرفه و سیاه دقیقا چیزیست که آمریکا و اروپا سالهاست از حکومت ایران نشان میدهند و صرف جدا دانستن مردم فرهیختهی ایران از این حکومت شیطانی در اصل هدف امپراتوری آمریکا که سرنگون کردن این حکومت مستقل است، تفاوتی ایجاد نمیکند. آن پیام «مردم وحشی/حکومت شیطانی» دیگر سالهاست (از زمان فیلم «بدون دخترم هرگز») که دیگر در بارهی ایران کاربردش را از دست داده است.
ولی «پرسپولیس» دقیقا به اندازهی همین خوشساختتر و باور کردنیتر بودنش نسبت به «بدون دخترم هرگز»، بیشتر به نفع ماشین پروپاگاندای امپراتوری آمریکاست. چون تحریفها و گزینشها و اغراقهایش در واقعیت ایران، (که هرگز به وضعیت امروز آن اشارهای نمیکند) بر خلاف دروغهای اغراقآمیز و آزاردهندهی «بدون دخترم هرگز» تماشاچی را از خود نمیراند. این را به زودی با آغاز نمایش «پرسپولیس» در آمریکای شمالی و کمپین تبلغیاتیای که پیرامون آن از طرف شرکت سونی پیکچرز به راه خواهد افتاد، خواهیم دید.
Recently by hoder | Comments | Date |
---|---|---|
راه گلشیفته را باز نگه داریم | 18 | Oct 13, 2008 |
عدم خشونت خوب است، ولی فقط برای ما؟ | 10 | Sep 17, 2008 |
آمریکا را در همین اتاق تاریک نگه داریم | 12 | Aug 11, 2008 |