گر رخش و رستم، ز بی باکی، در بر افراسیاب
همتش کن، ای ایرانی، گذارت به کنار، چو پهلوانی، در خاک کیان
در ماه رخ ایران، ز این سرزمین، در گرایش ایزدی
این خاکش اباد، خون جوانان، در ان فدا شده، این سرزمین کیان
ز این عشق وطن، خاک پاک فردوسی، ز این مجلس امر
هیچ گناهی نبوده، نه برزخ و نه فردوس، ز این دلیران، ایران ازاد
هیچ کم و کسر، نداشته باش، ای هم وطن، جز عشق به میهن
خدایت در دلت، پروردگار میهنت، غرورت نه پایمال، همتت بس عظیم
فردوسی را در بر، شاهنامه در قلب، میهن در فدای جان
هیچ غم بر دل مگیر، ایرانت ازاد، غرورت سر به جا، در عشق به هم وطن، و خاک پاک ایران
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |