در زجر مروت، ای برادر، هیچ آهی نیست
در رسوایی این ملت، ای عزیزان، گذشتی مباشد
گر خداوند، طلبی بس محجوب، در درگاه الهی
ظلمتی در راه نباشد، ای دوستار، قدر مروت دان، خدایت به کنار
من عاشق امر تو ام، ای زیبا دل، فراهم ده
گر مولانا خدایت، س شکیبا، ای زنده رو، تا ابدیت
در مقصود، هیچ کسر نیست، ز این رفاقت، شوقم ده
ره من مال تو باشد، مقصود تو راهنمای من، در عشق و صفت، بر همگی
خدا را فراموشت مباش، و لیکن، در امر توحید
روزی گذرد، و روز دگر اید، ای عشق من، آئین من، بر من گیر، این فلسفه، تا ابدیت
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |