از هر دری می نگری، دری دگر، در جلویت باز
کاین ره گر باشد درست، و ان ره دگر گمراه، ای پروردگار، کدام ره، باشدت باز
از عقل و خرد، هر رهی بود، پر ز امید
و لیکن ای دوست، هر رهی گر باشد مستقیم، ممکن است تله ای، ای پروردگار، کدام ره، باشدت باز
در اغوش مادر، پرورده شده ام، در ره ایمان
و لیکن ای برادر، گر تو نیابی ان ره ایزدی، هیچ پیشرفت نباشد، ان بدان، ای پروردگار، کدام ره، باشدت باز
در سخن این دل، باشد بس انتظارات، در ره عظمت
و لیکن ای مرد محبت، قدمت را راست کن، هیچ کج مرو، بس دان، راه تو باشد راه الهی، ای پروردگار، کدام ره، باشدت باز
در اخر سخن، این ایمان، بس شود پیدا، بر ان کس، و بر همه چیز
این راه من نباشد، ای دوست، و لیکن گر ایزد گوید، باشد ره من، ای پروردگار، کدام ره، باشدت باز
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |