دیروز در بلاگ من، جنـون و دیوانـگی [1]، که راجع به اقای نور بود، یک سری اطلاعات تازه پیدا شد که خیلی ها نمی دانستند! من مجبور شدم که این بلاگ امروز، عقـده ناجـی بشریت داشتن (Messianic Complex) ، را بنویسم به امید این که اینطور مزخرفات را در فکر برادران و خواهران ایرانی ما راه داده نشود.
* * *
ای خداوندا، بس به من گو، که من ناجی بشرم، و یا نه
ایا در خواب و خیالم، تو به من گو، که من ناجی بشرم، و یا نه
ای باب پیامبر، تو امام زمانی، بس بمن گو، ای راست مرد
پس بهاء الله چه شد، من نمی دانم، که من ناجی بشرم، و یا نه
همه گویند، که من دیوانه ام، ای خداوند، من بس ندانم
این خیالات است، و یا جنون، من نمی دانم، که ناجی بشرم، و یا نه
ای خداوندا، به من عقلی ده، که بفهمم، کاین واقعیت، بس چیست
من مریضم، لیکن این نمی دانم، پس به من گو، که من ناجی بشرم، و یا نه
بر سر انجام کار، این دنیای من، دنیای بس دگریست
لیکن تو به من گو، ای برادر، من نم دانم، که من ناجی بشرم، و یا نه
Recently by مسعود از امریکا | Comments | Date |
---|---|---|
مولـوی - "چه تدبیر ای مسلمانان که من خود را نمیدانم" | 19 | Feb 21, 2010 |
گر مولانا خدایت، ز این ره عشق، فراقت باشد | 17 | Feb 17, 2010 |
بوستان در یک دست، گلستان در دست دگر، ز این دیوان شمس در قلب، رها باش ای برادر، بس رها | 20 | Feb 16, 2010 |
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/node/61316