For dAyi Hamid Ganjineh [1]
جدّی میگی نیما ؟
بالأخره حمید جان؟
رفتی؟
باشه.
ما هم دیر یا زود میایم!
خوشحالم که اون شب سیگارتو کشیدی،
(اگرچه که خیلی بده)
امّا برای تو دیگه بد نبود!
لندن،
جلوی خونهی دائی جان،
کنج حیاط،
و کنج حیات!!
گفتی «میگن روحیه داشته باش،
آخه مگه روحیه، کلید داره؟
که بزنی روشنش کنی؟ ...»
امّا تو کلیدشو زده بوده،
روشنش کرده بودی.
رفتی حمیدجان؟
بالأخره؟
باشه. گلایه ازت نمیکنم،
و به کسی تلفن نمیزنم که تسلیت بگم،
نه به همسرت،
نه به دائی جان و همسرش،
نه به رضا و مهوش ...
همینجا تسلیت هامو میگم،
بیش از اینش را
نمیکشم!
بیشتر غمگینشان میکنم.
آه، چه یکشنبهی احمقی.
به امید دیدار!
هادی خرسندی
--------------------
9 سپتامبر2007
Viist asgharagha.com [2]
Links:
[1] //legacy.iranian.com/main/main/singlepage/2007/dayi-hamid
[2] //www.asgharagha.com/