یاد دارم زمانی٬ به خصوص در دوران انقلاب و جنگ٬ "سیاسی بودن" مفهوم کاملا متفاوتی با امروز داشت. آن زمان واژهء "سیاسی"٬ فردی را در ذهن آدمی مجسم می کرد که پی هر چیز را به تن خود مالیده و زندگیش را فدای آرمانها و عقایدش کرده است. جسم و روحش را برای استقامت در مبارزه٬ تحمل شکنجه٬ وفاداری به حزب و همرزمان آماده کرده و بعضآ در فعالیت های "تشکیلاتی" و "زیرزمینی" و مبارزات "خیابانی" تبحر پیدا کرده است.
واژه "سیاسی" چیزهایی تداعی می کرد از قبیل شورشهای خیابانی٬ بمب گذاری٬ خوردن سیانور پس از دستگیری٬ عملیات مسلحانه٬ عضو گیری٬ آتش روشن کردن شبانه در کوهستان٬ فرار از مرزهای ترکیه و پاکستان٬ شکنجه٬ اعتراف٬ اعدام٬ و صد البته چشمهای گریان مادران
اما امروز٬ کسی به جرم "سیاسی" دستگیر می شود که روزی ۱۸ ساعت پشت میز کامپوترش نشسته٬ در یک "ویندو" فیلم و یا موسیقی ای دانلود می کند٬ در ویندویی دیگر کارهای بانکیش را انجام می دهد٬ در ویندویی با دوستانش "چت" می کند٬ و در ویندویی دیگر وبلاگ می نویسد یا به اصطلاح کار "سیاسی" انجام می دهد: آن هم عجب کار سیاسی ای! روزی از لزوم برقراری رابطه بین مردم ایران و اسرائیل می نویسد٬ روز دگر عاشق و شیفتهء "آهنگرزادهء شیردل" می شود و از کرامات او می گوید! گاهی درس های دانشگاهی اش را در وبلاگش مرور می کند و از " پست استراکچرالیزم" سخن می گوید٬ و گاهی از محاسن ترکیب ژامبون و خربزه
وای بر آنانی که خود را آنقدر جدی گرفته اند که حسین درخشان را "جاسوس" این و آن می نامند! و صد افسوس که چشمان مادر او نیز امروز گریان است
وظیفهء انسانی ما تلاش برای آزادی اوست
Recently by Ali Nasri | Comments | Date |
---|---|---|
چرا "تحریم" انتخابات بی معنی است؟ | 133 | May 27, 2009 |