Leurence's Anatomy
by
bababozorg 02-Sep-2007
متهم
وقتی در تنهایی خودم در اندیشه گم سرکش روزگار به انسان فرو رفته بودم ، بازیچه شدن کور در باد را به یاد آوردم....!!
به کدامین سوی این طغیان ها می توانستم پاسخی روشن برای بقا و ماندن بیابم..!!
.... ومعلوم نبود که این سرکشی از آن کیست... و برای چیست!!
مات و مبهوت به صفحه شطرنجی حائل مکانم می نگریستم وجز سیاهی و سپیدی ، رنگ دیگری نمی یافتم.
خسته و دل آزرده در لاک خودم فرو رفتم و در خیالی بارانی منت تجسم رنگین کمانی زیبا و قشنگ را کشیدم.... اما
....اما افسوس که از پس این پرده ، واژه رنگها همچنان گنگ و نامفهوم بود....!!