Published on Iranian.com (//legacy.iranian.com/main)

من گرفتم تو نگیر

من گرفتم تو نگیر
by Literary Critic
31-Oct-2011
 

شکوائیه گویایی از شاعر بذله گوی ایرج میرزا که خواستم با دوستان شریک شوم. اگر شما هم شکوه‌ای دارید خجالت نکشید مجلس خودمانی است.

زن گرفتم شدم اي دوست به دام زن اسير … من گرفتم تو نگير
چه اسيري كه ز دنيا شده ام يكسره سير … من گرفتم تو نگير
بود يك وقت مرا با رفقا گردش و سير … ياد آن روز بخير
زن مرا كرده ميان قفس خانه اسير … من گرفتم تو نگير
ياد آن روز كه آزاد ز غمها بودم … تك و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با زنجير … من گرفتم تو نگير
بودم آن روز من از طايفه دّرد كشان … بودم از جمع خوشان
خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير … من گرفتم تو نگير
اي مجرد كه بود خوابگهت بستر گرم … بستر راحت و نرم
زن مگير ؛ ار نه شود خوابگهت لاي حصير … من گرفتم تو نگير
بنده زن دارم و محكوم به حبس ابدم … مستحق لگدم
چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير … من گرفتم تو نگير
من از آن روز كه شوهر شده ام خر شده ام … خر همسر شده ام
مي دهد يونجه به من جاي پنير … من گرفتم تو نگير

Balatarin
Share/Save/Bookmark

Recently by Literary CriticCommentsDate
حالا که دیگر مرغ طوفان نیست
4
Aug 06, 2011
Iran, a reflection: نگاه
2
Jul 22, 2009
more from Literary Critic

Source URL (retrieved on 12/07/2012 - 18:44): //legacy.iranian.com/main/blog/literary-critic-1

 
© Copyright 1995-2010, Iranian LLC.   |    Archives   |    Contributors   |    About Us   |    Contact Us   |    Advertise With Us   |    Commenting & Submission Policy   |
|    Terms   |    Privacy   |    FAQ   |    Archive Homepage   |