رخنه، نفوذ، جاسوسی
goftogoo / Majid Khoshdel
15-Aug-2011 (3 comments)

در کلیه ترورهای خارج کشور ردّ عوامل فاسد ایرانی مقیم خارج را می توان گرفت. در مورد کشتار میکونوس آنقدر دلیل و مدرک وجود دارد، که دیرباوران را نیز به باور قطعی رساند.

درپیوند با موارد جاسوسی نیز عوامل انسانی مقیم خارج یک پای ثابت اند. در تجربه انوش «محمد جعفری» در هلند، ایرج صدری و حمید خرسند در آلمان، چند نمونه در سوئد و یک نمونه در انگلستان و... ردّ پای ایرانیان مقیم خارج کشور به وضوح دیده می شود. عده ای از این افراد هنوز در صحنه سیاسی ایران حضوری پررنگ دارند. اینکه «چرا ایرانیان مقیم خارج قادر نبودند، موارد رخنه، نفوذ، جاسوسی را شناسایی کنند»‌ پرسشی ست که پاسخی ساده باید داشته باشد.

>>>
recommended by Mash Ghasem

Share/Save/Bookmark

 
Masoud Kazemzadeh

thank you

by Masoud Kazemzadeh on

Dear Mash Ghasem,

Thank you for the post.

Masoud


MM

MG - interesting interview

by MM on

how do these ex-MEK members support themselves?

Thanks for the excerpts.


Mash Ghasem

جاسوسی رژیم اسلامی در بین فعالان سیاسی و اجتماعی مقیم خارج

Mash Ghasem


پرسش
من این بود: طبق تجربه تان چه تعداد از عناصر تشکیلاتی ای که به ایران سفر
کرده اند، امکان همکاری اطلاعاتی آنها با رژیم اسلامی بوده؛ چون ما نمی
توانیم، به هر کس که به ایران سفر می کند، بگوییم جاسوس.

-
من می توانم در رابطه با طیفی از عناصر جدا شده از مجاهدین که به ایران می
روند، اظهارنظری عمومی کنم. این افراد به دلیل اینکه نمی توانند، گذشته
مبارزاتی خودشان را انکار کنند، مجبور می شوند به ضدّ آن دوران عمل کنند و
با حقانیت دادن به رژیم به شکلی خودشان را توجیه کنند. این عناصر با توجه
به آشنایی با کارکردهای تشکیلاتی، و اطلاعاتی که از مناسبات تشکیلاتی
دارند، می توانند نفرات مناسبی برای رژیم باشند. کمااینکه عده ای از اینها
در کشورهای مختلف اروپایی همین نقش را به عهده دارند.

*
با اینکه مسئله جاسوسی رژیم اسلامی در بین فعالان سیاسی و اجتماعی مقیم
خارج موضوعی بیست ساله است (یعنی طرح این پرسش تا حدودی در زمان حال
موضوعیت ندارد) اما به نظرتان چطور می شود، ضریب امنیتی اجتماعات ایرانی را
بالا برد، بی آنکه بخواهیم به افراد مختلف تهمت جاسوسی بزنیم؟

-
این مسئله قبل از هر چیز برمی گردد به سازمانهای سیاسی ما در خارج کشور، و
اینکه آنها چگونه حصارهای امنیتی را ایجاد کرده باشند. البته من معتقدم،
نیروهای سیاسی مخالف رژیم به دنبال همدلی برای پیدا کردن امکانی که یک حصار
عمومی برای حفاظت از جریانات سرنگونی طلب باشد، نبوده اند...

* به چه دلیل؟

-
به دلیل مخالفت شان با یکدیگر. با این حال من فکر می کنم هر نیروی سیاسی
سرنگونی طلب با مرزبندی با رژیم؛ با رعایت پرنسیب های انسانی می تواند
تضادِ وحدت اش با نیروهای سیاسی سرنگونی طلب را حفظ کند و از این طریق راه
نقوذ رژیم و آسیب رساندن به جمع نیروهای سیاسی را سدّ کند...

* با شناختی که از جامعه سیاسی ایرانی در خارج کشور دارید، اظهارنظرتان را عملی و منطقی می بینید؟

- که این کار را بکنند؟

* بله!

-
فکر نمی کنم. الان فکر نمی کنم، این مسئله در دستور کار جریانات سیاسی
مخالف رژیم باشد. به نظر من دروازه های این جریانات بیش از حد بی در و پیکر
است؛ چرا که آنها به دنبال نفر نیرو، و به دنبال تعادل قوا در بین خودشان
هستند. برای همین کمتر به مسائل امنیتی توجه می کنند.

* بنابراین باید منتظر موردهای رخنه و نفوذ و جاسوسی در بین این جریانات سیاسی باشیم؟

-
الان تا حدودی شرایط سیاسی عوض شده. من فکر می کنم تهدیدات رژیم در داخل
ایران خیلی بیشتر از خارج باشد. من فکر می کنم، پروژه اخیر رژیم فریبی بیش
نبوده؛ برای اینکه نشان دهد در موضع قدرت است. همچنین این پروژه برای بی
اعتماد کردن مردم و مبارزات آنها بوده. من فکر می کنم، این کار تبلیغی
بیشتر برای مصارف داخلی بوده تا خارج کشور.

*
در اینکه فیلم نیمه تخیلی «الماس فریب» برای مصرف داخل ساخته شده بود، من
تردیدی ندارم. اما متأسفانه واقعیت دیگری در جامعه سیاسی ما هست، که آن بی
در و پیکری اغلب سازمانهای سیاسی مخالف رژیم اسلامی ایران در خارج کشور
است.