بهزاد کاظمی ازمیان ما رفت
اتحاد / اتحاد
23-Apr-2011 (15 comments)

بهزاد کاظمی از کوشند گان آگاه، پرکار و خستگی ناپذیر جنبش سوسیالیستی بود. او بطور هم زمان در چند عرصه پیگیرانه و تا سر حد توان و گاه بیش از آنچه تن بیمارش اجازه می داد، فعالیت می کرد.

>>>
Mash Ghasem

ای داد بیداد

Mash Ghasem


طبق معمول به او سفارش کردم که به سلامتی خود بیشتر بپردازد. که دست تنها نمی توان جهان را عوض کرد، که این نسل نفرین شده و له و لورده شده ی ما وقتی هم برای یک لحظه نفس کشیدن معمول لازم داره، که لازم است یکی دو دقیقه در روز از لاک خود با این فشارهای روحی و جسمی بیرون آمد، که دیگر من و تو جوانکی برومند نیستیم، که ... برگشت و گفت: خود تو که لالایی میگی چرا خوابت نمی بره، و هر دو زدیم به خنده. صداش هنوز تو گوشمه، صدای نازنینش هنوز تو گوشمه!


Share/Save/Bookmark

 
Mash Ghasem

زندگی کوتاه و پربارش را جشن بگیریم

Mash Ghasem


در حالیکه از درگذشت بهزاد
عزیز در اندوه هستیم،  آرزوها، پایداری، و راه و رسم مبارزاتی او را گرامی
میداریم و از او الهام میگیریم.  بیاد داریم هنگامیکه بهزاد تلاَش برای راه
انداختن یک نشریۀ سوسیالیستی را (که بعدا” «سامان نو» نام گرفت) شروع کرد
با چه هیجانی نوید میداد که این نشریه، برای ا ول بار، همۀ نظرات و مواضع و
مکاتب سوسیالیسم را در بر خواهد گرفت.  بهزادی که ما از راه
دور، در مکالمات تلفنی و مکاتبات ایمیلی شناختیم، هم
از درد سکتاریسم درعذاب بود و هم از پراکندگی جنبش. باشد که به جای
عزاداری، زندگی کوتاه و پربارش را جشن بگیریم، به زیبائیهای زندگی او
بیندیشیم، و آن را تداوم ببخشیم.
ا– ش.

Mash Ghasem

Tasliat az Rahekargar

by Mash Ghasem on

p { margin-bottom: 0.08in; }

گرامی
با د یاد رفیق بهزاد کاظمی

٢٢
آوریل ٢٠١١، جنبش کارگری و سوسیالیستی
ایران، یکی از کادرهای
ارزنده،
فعال و سخت کوش خود را از دست داد
.

رفیق
بهزاد کاظمی، دیر ایامی در پی اتحاد چپ
کارگری ایران بو د و تلاشهایش در سامان
دادن یگانگی و همدلی چپ و گفتمان کارگری
در جنبش انقلابی مردم ایران، خود را در
همکاری و حضور فعال در
"اتحاد
بین المللی در حمایت از کارگران ایران
"،
بنیانگذاری و انتشار فصل نامه پژوهشهای
سوسیالیستی
"سامان
نو
"،
سازماندهی اتاق اینترنتی
"اتحاد
سوسیالیستها
"
و
بسیاری دیگر از کمپینها و فعالیت ها نشان
می داد
.

با
مرگ رفیق بهزاد، جنبش چپ و کارگری ایران،
یار

ثابت قدمی
را
از دست داد که در بیش از دو دهه در تلاش
تقویت گفتمان چپ در جنبش انقلابی مردم
ایران بود
.
سازمان
ما در گذشت رفیق بهزاد را به شریک زندگی
اش –اوا
-
و
به رفقایش در
"اتحاد
بین المللی در حمایت از کارگران ایران
"،
رفقای هیئت تحریریه
"سامان
نو"
و
همۀ فعالین جنبش کارگری
-
سوسیالیستی،
بستگان و دوستان او تسلیت می گوید،و برای
یادمان او همۀ فعالین چپ و کارگری را به
افزودن تلاش در جهت اتحاد بزرگ هواداران
آزادی و سوسیالیسم فرا می خواند
.
باشد
که در پی این تلاشها، نسل جوان چپ و
سوسیالیست در پیوند با جنبش کارگری ایران
فردای روشن و آزاد را رقم زنند
.
چنین
باد
!

کمیته
مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران

(راه
کارگر
)

26 آوریل


Mash Ghasem

اطلاعیه دبیرخانه حزب

Mash Ghasem


با نهایت تأسف با خبر شدیم که رفیق بهزاد کاظمی از
کادرها و چهره های شناخته شده جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران بعد از 12
روز بستری شدن بر اثر بیماری من
نژیت،
بعد از ظهر روز جمعه 22 آوریل در بیمارستانی در شهر لندن در سن 57 سالگی با
زندگی وداع  کرد.

 

رفیق بهزاد كاظمي از یاران و فعالین اتحاد بین
المللی در حمایت از کارگران در ایران بود و نقش قابل تقدیری در پیگیری و
براه اندختن کارزارهای بین المللی برای معرفی و جلب حمایت از جنبش کارگری
ایران داشت. بهزاد همچنین از مؤسسین و اعضای هیئت تحریریه نشریه پژوهش های
سوسیالیستی "سامان نو"  بود.

 

بدون شک در گذشت نابهنگام بهزاد ضایعه ای برای جنبش
کارگری و سوسیالیستی ایران است. ما در گذشت رفیق بهزاد كا
ظمي
را به شریک زندگی اش، بستگانش، به رفقای اتحاد بین المللی در حمایت از
کارگران ایران و دیگر رفقا و همرزمان او تسلیت می گوییم.

 


یادش زنده و گرامی باد


دبیرخانه حزب کمونیست ایران


2 اردیبهشت 1390


22 آوریل


Mash Ghasem

بخشی از نامه یک رفیق

Mash Ghasem


در کاهش اندوهتان رفقا!

مرگ نابهنگام بهزاد کاظمی موجب اندوه فراوان انسانهای آزادیخواه و برابری طلب زیادی در داخل و خارج از کشور شده است.  با توجه به روابط  بسیار گسترده و متنوع و تماس روزمره و شخصی بهزاد با طیف گسترده ای از فعالین حوزه های مختلف, سوگ دسته جمعی همگی تان  امری
قابل درک و طبیعی است. بهزاد بطور روزمره همه جا حضور داشت. به قول رفیقی
بهزاد یک حزب قوی اعلام نشده بود. با محافل کارگری, دانشجویی, فعالین جنبش
زنان, فعالین حقوق فرهنگی, انتشاراتی و غیرو در ایران در ارتباط بود. ده
سال یک ستون پایدار اتحاد بین المللی در حمایت از کارگران در ایران بود.
ستون اصلی نشریه سامان نو بود. بهزاد فردی پرکار در حوزه  تئوریک بود اما در عین حال در ابتدایی ترین فعالیت های عملی درگیر بود.  چند
سال بطور مداوم اتاق اینترنتی ایران سوسیالیست را اداره کرد و شاید
خیلی ها ندانند که این اطاق فقط اتاق نشر آگاهی و تبادل نظر نبود. نهادی
سازمانده بود که موجب ایجاد شبکه ای از روابط میان فعالین عرصه های مختلف
در داخل و خارج از کشور شد. بهزاد برای همه و از همه کمک و امکانات فراهم
میکرد. فعالین و محافل کارگری زیادی در داخل کشور بخش مهمی از امکانات خود
را مدیون تلاش های بهزاد اند. در سوگ فقدان بهزاد کاظمی فقط کسانی که با او
فعالیت مشترک سازمانی و نهادی داشتند در اندوه ننشسته اند. این نیز حاصل
ویژگی زندگی مبارزاتی بهزاد بود. این اندوه دسته جمعی قابل درک است. یکی از
رفقای نازنین اتحاد بین المللی امشب در جلسه
این نهاد  می گفت: مرگ بهزاد چند روز است مرا فلج کرده است. این احساسات انسانی طبیعی و قابل ستایش است.

همراه
با اندوه فراوان به مناسبت پرپر شدن زودرس برگهایی از تاریخ زندگیم اما
برای من بهزاد مظهر رشک انگیز ستایش زندگی بود. بهزاد در سن 57 سالگی و
نابهنگام و زود ما را ترک کرد اما چنان با شوق و انرژی زیست و چنان پرکار و
مثمر ثمر بود که بسیاری از انسانهایی که چند دهه بیشتر از بهزاد عمر کرده
اند آرزوی عمری کوتاه تر اما
زندگی یکتای بسان بهزاد را دارند.


Mash Ghasem

یاد بهزاد کاظمی را گرامی می داریم

Mash Ghasem


 
زندگی و مبارزه اش را ارج می نهیم

بیست و دوم آوریل ۲۰۱۱ در بیمارستانی در تبعید، شعله ی جانی خموشید که
حرارت بی دریغش سالها گرمابخش جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران بود. پس از
۱۲ روز از انتقال رفیق کاظمی به بیمارستان و در حالیکه دیروزِ آن، مرگ
مغزی او توسط پزشکان اعلام شده بود، با انفصال ماشین های تنفسی از پیکر گرم
او، قلب او نیز از تپیدن باز ایستاد و او آرام شد. آرام و ساکن، پس از یک
عمر پویایی و تکاپوی بی وقفه.

بهزاد کاظمی، نامی که او برای زندگی سیاسی و مبارزاتی خود برگزید، در مولوی
تهران بر بالید و گرما، سادگی و صمیمیت مردم محله کودکی خود را تا پایان
عمر در دنیای بی مرز و وسیعی که در آن زیست، در جان و صدا و لحن خود حفظ
کرد.

بهزاد در سالهای خفقان رژیم سلطنتی برای تحصیل به انگلستان رفت و در آنجا
به فعالیت های سازمان یافته تر سیاسی پیوست. در روزهای انقلاب مردم ایران
به خیابان های تهران بازگشت و پس از سقوط استبداد سلطنتی او نیز همچون
بسیاری از سوسیالیست های انقلابی آن دوران، به مبارزه علیه استبداد تازه به
قدرت رسیده پرداخت. با سرکوب سازمان های انقلابی و مبارز توسط رژیم، او
نیز مانند دیگر جان به دربردگان از قتل عام های رژیم، مجبور به خروج از
کشور شد.

لندن بار دگر اقامت گاه او شد، اما این بار او همچون یک فعال سیاسی تبعیدی
با نامی جدید به یاد رفیقی جان باخته از گرایش سوسیالیسم انقلاب، به فعالیت
پرداخت. انقلاب، شکست خورده بود و بهزاد فعالیت دشوارتری را در برابر خود
می دید. او به ضروت فعالیت های سازمان یافته و هدفمند در دوران رکود برای
آنکه تجربه مبارزات مختلف اجتماعی از هم نگسلد، اگاه بود. در دو عرصه نظری و
عملی با تمام نیرو می کوشید؛ پژوهش می کرد، می اندیشید و همزمان برای
تحقق آنچه که باور داشت عمل می کرد. او با نشریات متعدد سوسیالیستی همکاری
داشت و همزمان در مبارزه و کمپین های جنبش سوسیالیستی و انقلابی بین المللی
و جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران، سهم و نقشی مهم و شایسته داشت.

فراز های برجسته زندگی سیاسی او در سالهای واپسین عمر، همکاری و حضور فعال
او در " اتحاد بین المللی در حمایت از گارگران در ایران"، بنیان گذاری و
انتشار فصلنامه پژوهش های سوسیالیستی "سامان نو" به همراه طیفی از
سوسیالیست های ایرانی و بین المللی و ایجاد فضای عمومی برای طرح مباحث و
نظریه ها از طریق اتاق اینترنتی " اتحاد سوسیالیست ها" بود.

او بسیار زود از میان ما رفت. باخاموشی او جنبش سوسیالیستی و کارگری ایران
یکی از یاران توانمند خود را از دست داد. او هنوز طرح های نو برای روزها و
سال های آینده داشت و در کنار همه این ها پژوهش های ناتمام اش بر جای
مانده است. او دهه های تاریک را با عزمی استوار پیمود و با برامد نسلی جوان
از سوسیالیست های انقلابی، امید به فردای روشن را می شد در چشم ها و لبخند
هایش دید.

او در تلاش برای حفظ سنت های انقلابی سوسیالیستی در دوره شکست و پیوند این
سنت ها با مبارزات انقلابی جدید و به این گونه پیشروی به سوی آینده
سوسیالیستی، نقش برجسته ای داشت. او در این تلاش تنها نبود اما ویژه و
متمایز بود.

از خاموشی ناگهانی او سخت در اندوهیم. این چهره یگانه را بزرگ می داریم و در یادمانش پرچم های سرخ بر می افرازیم.

امضا

بهرنگ آبکناری، باقر ابراهیم زاده، عسل اخوان، سعید آرمان، حسن آزاد،
مجتبی آزاد، جواد اسکوئی، صدیق اسماعیلی، علی اشرافی، مرجان افتخاری، سعید
افشار، امیر امیری، صادق اندواری، گردانا اندواری، ابرایم آوخ، جمشید
باروتی، سوسن بدیعی، سیروس بینا، یونس پارسا بناب، امیر پیام، هژیر پلاسچی،
حمید پورقاسمی، علی پیشگاه، امید پیوندی، مجید تمجیدی، صادق تهرانی،
پیمان جعفری، نظام جلالی، بهروز جلیلیان، ، امیر جواهری، ناصر جوهری، حمید
جهانبخش، حسن حسام، علی حسینی، تراب حق شناس، فرزانه حیدری، فری حیدری،
ایرج حیدری، بهروز خباز، نادر خلیلی، گلنار خواجه نوری، اسماعیل خویی،
سیروس دست داران، علی دماوندی، فیروزه راد، ایوب رحمانی، تهمینه رستاخیز،
علیرضا رضایی، فضل اله روحانی، تقی روزبه ، رضا رئیس دانا، صفورا رئیسی،
پیروز زورچنگ، گل کو سعادت، بیژن سعید پور، هدایت سلطان زاده، میلاد سین،
عباس شاد لو، پیام شاکر، مسی شریفی، فتحی شمس، آذر شیبانی، سارا صالحی
راد، سودابه فراز، بهروز فراهانی، فرهاد فردا، الماس فرضی، برزو فولاد وند،
فرهنگ قاسمی، سیامک قبادی، بهرام قدیمی، پری قدیمی، بهروز عارفی ، ستاره
عباسی، هما علیزاده، رضا غفاری، مهدی کیا، علی مبارکی، حشمت محسنی، امیر
محسن محمدی، اکبر محمدی فر، جلیل محمودی، میترا محمودی، سلماز مرادی، میلاد
مرادی، فریبا مرزبان، احمد مزارعی، آوا مقدسی، بهروز مقدم، منصور موسوی،
اردشیر مهرداد، مینو میرانی، کورش ناظری، ناهید ناظمی، نادر ناظمی ، نوشین
ناظمی، زهره ناظمی، جمیله ندایی، پریسا نصر آبادی، حامد نظری، شیوا نظری،
حسین نقی پور، سیاوش نیکی، جمال واعظی، وحید ولی زاده،

اعضا و همکاران هیئت تحریریه سامان نو

تحریریه نشریه خیابان

تحریریه نشریه دانشجویی بذر

گروه پروسه

کمیته جوانان بلژیک

www.K- en.com کمونیستهای انقلابی

سازمان زنان هشت مارس (ایران- افغانستان)- انگلستان


Paykar

Very sad news.

by Paykar on

My sincere condolences to his family and friends....Yaadash gerami.


Paykar

Masoud

by Paykar on

It's been a long time.


Mash Ghasem

Behzad Kazemi Long-time IASWI Activist Dies At 57

by Mash Ghasem on

Behzad
Kazemi

Long-time IASWI Activist Dies At 57

 

 

The news is very painful and heartbreaking: our beloved comrade and colleague
Behzad Kazemi (Alireza) has passed away. On Sunday, April 10, 2011, Behzad
was hospitalized in London
after what seemed to be a brain stroke. Though Doctors' initial diagnosis was a Brain Stroke, later on they
said it was a case of Meningitis,
and the infection has spread to his entire brain, causing it to stop functioning completely. On Friday
afternoon 22 April 2011, while being visited in the hospital by his partner and
friends and comrades, Behzad Kazemi passed away. He was 57.

 

Behzad Kazemi was an informed labour and socialist activist,
indefatigable in his quests,
organizing various projects. He was simultaneously involved in many campaigns, always
worked to the best of his abilities and at times went beyond what his ailing body could permit.
Behzad was an integral part and participant in IASWI for many years, and played an
outstanding role in campaigns and activities in support of workers in Iran. He and some
other comrades also
created a Socialist Journal of Research
(in
Persian) called “Saamaan No," which has been regularly published for the
past three years. He was also a founder and a coordinator of the invaluable “Socialists’
Unity" Pal-talk.

 

His loss has profoundly saddened all of us. We know there are hundreds
of others in different countries that share our grief and pain. We pay
condolences to Behzad’s partner, Eva, to all his fellow labour and socialist
activists, and all his friends and relatives.

 

His memory will always be with us, his path shall have many travellers.

 

Memorial information will be provided later on. For further information
please contact:
ettehad_ma@yahoo.co.uk
 

 

Behzad Kazemi Presente!

 

 

International Alliance in Support of Workers in
Iran (IASWI)

April 22, 2011

info@workers-iran.org

//www.etehadbinalmelali.com

//www.workers-iran.org  



divaneh

My Condolences

by divaneh on

Thanks Mash Ghasem for this heartfelt tribute. My condolences to you and all those who loved him.


Roozbeh_Gilani

Iranian working men just lost a very good friend...

by Roozbeh_Gilani on

My condolences to his family,  friends and entire Iranian working class movement.

And thank you rafigh ghasem for this moving post. 

"Personal business must yield to collective interest."


Masoud Kazemzadeh

Condolences

by Masoud Kazemzadeh on

My condolences to his loved ones and friends.


Mash Ghasem

بگذارید این وطن دوباره وطن شود.

Mash Ghasem


In loving memory of Behzad. He considered himself a student of  both Shamlou and Hughes.

---------------------------------------------------------------------------------------------

لنگستن هیوز

بگذارید این وطن دوباره وطن شود.
بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.
بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آن‌جا که آزاد است منزلگاهی بجوید.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش‌داشته‌اند.ــ
بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود
سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بی‌اعتنایی نشان دهند نه
ستمگران اسبابچینی کنند
تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.
(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را
با تاج ِ گل ِ ساخته‌گی ِ وطن‌پرستی نمی‌آرایند.
اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زنده‌گی آزاد است

و برابری در هوایی است که استنشاق می‌کنیم.

(در این «سرزمین ِ آزاده‌گان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)

بگو، تو کیستی که زیر لب در تاریکی زمزمه می‌کنی؟
کیستی تو که حجابت تا ستاره‌گان فراگستر می‌شود؟

سفیدپوستی بینوایم که فریبم داده به دورم افکنده‌اند،
سیاهپوستی هستم که داغ برده‌گی بر تن دارم،
سرخپوستی هستم رانده از سرزمین خویش،
مهاجری هستم چنگ افکنده به امیدی که دل در آن بسته‌ام
اما چیزی جز همان تمهید ِ لعنتی ِ دیرین به نصیب نبرده‌ام
که سگ سگ را می‌درد و توانا ناتوان را لگدمال می‌کند.

من جوانی هستم سرشار از امید و اقتدار، که گرفتار آمده‌ام
در زنجیره‌ی بی‌پایان ِ دیرینه سال ِ
سود، قدرت، استفاده،
قاپیدن زمین، قاپیدن زر،
قاپیدن شیوه‌های برآوردن نیاز،
کار ِ انسان‌ها، مزد آنان،
و تصاحب همه چیزی به فرمان ِ آز و طمع.

من کشاورزم ــ بنده‌ی خاک ــ
کارگرم، زر خرید ماشین.
سیاهپوستم، خدمتگزار شما همه.
من مردمم: نگران، گرسنه، شوربخت،
که با وجود آن رویا، هنوز امروز محتاج کفی نانم.
هنوز امروز درمانده‌ام. ــ آه، ای پیشاهنگان!
من آن انسانم که هرگز نتوانسته است گامی به پیش بردارد،
بینواترین کارگری که سال‌هاست دست به دست می‌گردد.
با این همه، من همان کسم که در دنیای کُهن
در آن حال که هنوز رعیت شاهان بودیم
بنیادی‌ترین آرزومان را در رویای خود پروردم،
رویایی با آن مایه قدرت، بدان حد جسورانه و چنان راستین
که جسارت پُرتوان آن هنوز سرود می‌خواند
در هر آجر و هر سنگ و در هر شیار شخمی که این وطن را
سرزمینی کرده که هم اکنون هست.
آه، من انسانی هستم که سراسر دریاهای نخستین را
به جست‌وجوی آنچه می‌خواستم خانه‌ام باشد درنوشتم
من همان کسم که کرانه‌های تاریک ایرلند و
دشت‌های لهستان
و جلگه‌های سرسبز انگلستان را پس پشت نهادم
از سواحل آفریقای سیاه برکنده شدم
و آمدم تا «سرزمین آزاده‌گان» را بنیان بگذارم.

آزاده‌گان؟
یک رویا ــ
رویایی که فرامی‌خواندم هنوز امّا.

آه، بگذارید این وطن بار دیگر وطن شود
ــ سرزمینی که هنوز آن‌چه می‌بایست بشود نشده است
و باید بشود! ــ
سرزمینی که در آن هر انسانی آزاد باشد.
سرزمینی که از آن ِ من است.
ــ از آن ِ بینوایان، سرخپوستان، سیاهان، من،
که این وطن را وطن کردند،
که خون و عرق جبین‌شان، درد و ایمان‌شان،
در ریخته‌گری‌های دست‌هاشان، و در زیر باران خیش‌هاشان
بار دیگر باید رویای پُرتوان ما را بازگرداند.

آری، هر ناسزایی را که به دل دارید نثار من کنید
پولاد ِ آزادی زنگار ندارد.
از آن کسان که زالووار به حیات مردم چسبیده‌اند
ما می‌باید سرزمین‌مان را آمریکا را بار دیگر باز پس بستانیم.
آه، آری
آشکارا می‌گویم،
این وطن برای من هرگز وطن نبود،
با وصف این سوگند یاد می‌کنم که وطن من، خواهد بود!
رویای آن
همچون بذری جاودانه
در اعماق جان من نهفته است.

ما مردم می‌باید
سرزمین‌مان، معادن‌مان، گیاهان‌مان، رودخانه‌هامان،
کوهستان‌ها و دشت‌های بی‌پایان‌مان را آزاد کنیم:
همه جا را، سراسر گستره‌ی این ایالات سرسبز بزرگ را ــ
و بار دیگر وطن را بسازیم!

 

//www.shamlou.org/index.php?q=quotes/1&page=1

پندارنیک

یادش گرامی

پندارنیک



vildemose

dear mash

by vildemose on

Nice tribute. RIP. Sorry for your loss.