باكشورم چه رفته است


Share/Save/Bookmark

Zendanian
by Zendanian
23-Mar-2011
 
‫با كشورم چه رفته است‬
‫                                         كه زندان ها‬
‫از شبنم و شقایق سرشارند‬
‫و بازماندگان شهيدان‬
‫انبوه ابرهای پریشان سوگوار‬
‫در سوگ لاله های سوخته میبارند‬

‫با كشورم چه رفته است‬
‫                                      كه گل ها هنوز سوگوارند‬

با شور گردباد‬
‫آنك‬
‫        منم كه تفته تر از گردباها‬
‫در خارزار بادیه می چرخم‬
‫تا آتش نهفته به خاكستر‬
‫آشفته تر ز نعره ی خورشيدهای “تير“‬
‫از قلب خاك های فراموش سركشد‬
‫تا از قنات حنجره ها‬
‫       فوج خشم و خون‬
‫روی غروب سوخته ی مرگ پركشد:‬

‫این نعره ی من است‬
‫این نعره ی من است كه روی فلات می پيچد‬
‫و خاكهای سكوت زمانه ی تاریك را می آشوبد‬
‫و با هزار مشت گران‬
‫بر آب های عمان میكوبد‬
‫این نعره ی من است كه می روبد‬
‫‫‬‫خاكستر زمان را از خشم روزگار‬
‫‫ بعد از تو ا...ی‬
‫ای گلشن ستاره ی دنباله دار اعدامی‬
ای خسرو بزرگ‬
‫که برق و لرزه در ارکان  خسروان بودی‬
‫ای آخرین ستاره‬
‫خونين ترین سرود‬
‫در باغ ارغوان‬
‫ در ازدحام خلق‬
‫در دوردست و نزدیك‬
‫ من هيچ نيستيم‬

‫جز آن مسلسلی که در زمينه ی یک انقلاب میگذرد‬
‫و خالی و برهنه و خونالود‬
‫سهم و سترگ و سنگين‬
‫در خون توده های زمان می غلتد‬
‫تا مثل خار سهمناک و درشتی‬
‫- روئيده بر گریوره های گل سرخ-‬
‫آینده را‬
‫بماند‬
‫در چشم روزگار‬
‫یادآور شهادت شوریدگان خلق‬
‫بر ارتش مهاجم این نازی‬
‫این تزار‬
‫ای خشم ماندگار‬
‫ای خشم‬

خورشيد انفجار‬
‫ای خشم‬
‫تا جوخه های مخفی اعدام‬
‫در جامه های رسمی‬
‫آنک‬
‫آنک هزار لاشخور،ای خشم‬
‫مثل هزار توسن یال افشان‬
‫خون شيهه بسته است بر این ویران‬
‫دیگر ببار‬
‫ببار ای خشم‬
‫ای خشم چون گدازه ی آتشفشان ببار‬
‫روی شب شکسته ی استعمار‬
‫اما دریغ و درد که "جبریل"های "او"‬
‫به شهپر سپيد‬
‫از هر طرف فرود میآیند‬
‫و قلب عاشقان زمان را‬
‫با چشم وچنگ و دندان میخایند‬
‫و پنجه های وحشت پنهان را‬
‫با خون این قبيله می آلایند‬
‫با این همه شجاع‬
‫با این همه شهيد‬
‫با کشورم چه رفته است‬

‫با کشورم چه رفته است
‬‫که از خاک ميهن گلگون‬
‫از کوچه های دهکده‬
‫از کوچه های شهر‬
‫از کوچه های آتش‬
‫از کوچه های خون‬
‫با قلب سربداران‬
‫با قامت قيام‬
‫انبوه پاره پوشان‬
‫انبوه ناگهان‬
‫انبوه انتقام‬
‫نمی آیند‬
‫چشم صبور مردان‬
‫دیری ست‬
‫در پردههای اشک نشسته ست‬
‫دیری ست قلب عشق‬
‫در گوشه های بند شکسته ست‬
‫چندان ز تنگنای قفس خواندیم‬
‫کز پارههای زخم گلو بسته ست‬
‫ای دست انقلاب‬
‫مشت درشت مردم‬
‫گلمشت آفتاب‬
‫ با کشورم چه رفته است.


-------------------------------------

آوازهای بند - سعید سلطانپور

Share/Save/Bookmark

more from Zendanian
 
Soosan Khanoom

Beautiful .........

by Soosan Khanoom on

Beautiful ......... it is passionately beautiful ..... written from the heart 

Thanks for sharing