خاكِ پدران است كه دستِ دگران است

maziar58

:]

بعدن همان آقا در راه خانه بر حسب اتفاق با سر رفت افتاد در یک بشکه
اشغالی و شروع کرد به تقلا . قزوینی‌هایی‌ که از آنجا گذار میکردند به حیرت
افتاده بودند. یکیشان گفت: این ک*ن که هنوز به این خوبی‌ کار می‌کنه چرا
به اشغال دانی‌ انداختند؟

اکتابی

Ari & Red Wine Aziz ((::))

آری جان،

آن خریداران دونات‌های تهران هر روز این تابلو ادارهٔ راهنمائی را در
جادهٔ قزوین میبینند: دير كردن بهتر از هرگز نكردن است. "پليس راه
قزوين"

شراب سرخ جان،

اولا شرمنده از فراموش کاری خود که ماه مبارک مظفر را از بیخ
فراموش کرده و حرمت آنرا کوتاهی‌. خدا تمام دعا‌های شما را بر آورده کرده
(مخصوصا دو تای آخری را) و درد و بلایتان را به فرق سر دشمنان ایران زمین
دائما بکوبد، و شما و دوستیتان را برای ما حفظ کند که دوست دانا را نشناختن
کم از حماقت نیست.

میگویند دوست خوب مثل کرست میماند. از هر چیز به قلب نزدیکتر است. همیشه
تو را بالا نگاه میدارد و از آن چه هستی‌ بزرگتر نشانت میدهد. اما دوست بد
مثل شورت تنگ میماند. هر کاریش که میکنی‌ آخر تو ک*نت میرود.

stereotyping

قزوینی کامنتش دیلیت میشوند. پریسیدند مگر چه نوشتی‌؟ گفت هیچ، عصبانی‌ شدم همگی‌ را به منزل دعوت کردم.  

آخ گفتی‌ مجید آقا

یه ایرونی‌ (شمال غربی) مقیم آمریکا رو پلیس تو اتو بان میگیره و
بهش میگه: تصدیق، بیمه‌، ثبت ماشین. همشهری میزانه زیر زار زار گریه. افسر
راهنمایی میگه گریه ات واسهٔ چیه؟ همشهری میگه آخه جناب سروان من با این ۳
تا لغت نمیدونم چه جوری جمله درست کنم.

بدون ۳ تا لغت یا قانون مشخص ایرانیان دت کام مام گریه مون گرفته که چه
جوری جمله درست کنیم بذاریم تو چیزه کامنت و بلاگ. شاید این بی‌ اصولی هم
مثل اون لگد پلیس به در باجهٔ تلفن باعث بشه چیز ما بره تو چیز بلاگ و وردست شما دیلیت بشیم.

Oktaby

دونات......

یکی میره رستوران و همبرگر سفارش میده، تا شروع میکنه به خوردن میبینه یه مو وسطشه! اعتراض میکنه، گارسون اونو میبره آشپز خونه، طرف میبینه آشپز یه دست بیشتر نداره و گوشت همبرگر رو میذاره زیر بغلش و پهنش میکنه! میگه اَه حالم بهم خورد! گارسون میگه اینکه چیزی نیست، حالا وایستا ببین «دونات» رو چه جوری درست میکنه!

...

آخِرْ این چه وَضعَشْ است؟! مثلاً در ماه مبارک صَفر اَلمُظّفَر هستیم ! در این ماه مبارک،هر کَس دُعا خواند،هر کَس دست به عرق ،ورق و زَروًرق نزند،یک راست به جنّت رفته و عشق و صفا..تضمین و تکمیل و دیگر خروار خروار گوشت کبابی و کَمَر کمر زن زیبا و احیاناً باکره و بُطر بطر شراب شیراز و شاید گُرجی و جوی و بِرکه فراوان از عرقِ آتشینِ تبریزی و شاید راکیِ قفقاز و بزن و بکوب در زیر سایه حّق تعالی..درویشانه،ساقی و ساغَر به مصداق یک دیوانه...!

الهی که خداوند جناب آقای اُکتابای را برای ما حفظ نماید.

الهی که خداوند همه درهای بسته را باز و دختران دم بخت را خوشبخت و مردان کچل را پُر مو کند.

اِرادتمند تمامی حضرات بزرگوار هستیم.

شرابِ قرمز.

success story

هرچی‌ گفتیم تهران دونات فروشی نمیگیره گوش نکرد. دیروز میگفت اینقدر کارم خوب گرفته از قزوین میان بخرن.  

ghazvin

Rashtiyeh shab eeid mirrond bereh gilan

barfe sangini shoro mishe,mi isteh to kafe ...

ye ghazvini ke az ooza' ba khabar misheh migeh dakhoo jaan een baarf taa sobh edame dareh pasho biya manzel ghadam ro cheshm........

farda shab tu Rasht yaroo dastane baarf-o taarof qazvini ra taarif mikonh .

ke ey baba che sham-o aaragh mofassal tammam een jok hay qazvini chert ast....

baad goft faghat nemidoonam chera nemitonam beshinam !!        Maziar

آقا اکتابی جان جون.......

آخه مار گزیده از ریسمون سیاه و سفید میترسه!

به یارو گفتن با «ایده» جمله بساز، گفت این بی قانونی ایرانیان دات کام خوار ما رو  گ*ایده!

((::)) Majid

مجید جان چه خوب شد قبل از اینکه دیلیتت کنن خوندم.

راننده اتوبوس دو کیلومتری قزوین به مسافراش می گه :  بچه‌ها 

همه پاشن یک کپی از ک* نشون بگیرن سر دروازه اصلشو پاره می کنن 

Oktaby

خود سانسوری ( آخه میترسم دیلیت بشم)

یارو داشت تو باجّهء تلفن ترتیب بچّه هه رو میداد که یه دفه یه مأمور با لقد زد و در رو واز کرد، طرف گفت این چه وضع در واز کردنه بیشعور، از ترس چیزم رفت تو چیز بچّهء مردم!

دیوانه (:)

به قزوینیه میگن چرا ازدواج نمیکنی‌؟ گفت هنوز برادر زن دلخواهم رو که سنش هم مناسب باشه پیدا نکردم.

دیوانه, فکر کنم اون میخواد برادر زن دلخواهش رو تو درون پیدا کنه

Oktaby

چه انتخاب خوبی

قزوینیه میره پیش روانشناس میگه آقای دکتر این کودک درون که می گن کجاست؟

and

نصيحت آخوند قزويني به پسر جوان: تو که ک*ن به اين قشنگي داري چرا نماز نميخوني!؟

Oktaby

weird stuff that is as surreal-from Y. Jafari IOTD

شاهکار قضاوت در دستگاه قضایی ایران

 قرعه کشی بین مظنونین برای تعیین قاتل 

روزنامه “وطن امروز” نوشت: چندی قبل مردی در میدان انقلاب به قتل می رسد و در این میان دو نفر به عنوان مظنون دستگیر می شوند هر دوی آنها معتقداند که در نزاع شرکت داشته اما قتلی مرتکب نشدند اکنون بعد از گذشت ۲ سال و به دلیل مشخص نبودن قاتل ، قاضی شعبه ۱۱۵۶ دادگاه بعثت به قرعه‌کشی‌ای عجیب دست زد و برای شناسایی قاتل اصلی نام هر دو مظنون را روی ۲ کاغذ جداگانه نوشت و در حضور وکیل خانواده مقتول، به قرعه‌کشی دست زد تا مشخص شود چه کسی باید مجازات شود..

نظرات خوانندگان:

از این به بعد قرار است در پرونده‌های اختلاس “پالام پولوم پیلیش”، در پرونده‌های سیاسی “سنگ کاغذ قیچی” و در پرونده‌های ناموسی “آن مان نواران” و در پرونده‌های مربوط به مواد مخدر “لی لی حوضک” مجرمین را تعیین کرده و بدست عدالت بسپرد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روش دیگری هم هست که قایم باشک نام داره . مظنونین قایم میشن ، اولیاء دم چشم میگذارند هز مظنونی که اولین نفر پیدا شد همون قاتله 

Oktaby