شعر


Share/Save/Bookmark

nahidi
by nahidi
29-Apr-2011
 

چگونه میتوان نوشت

برای باور تو قصه ای؟

از اینهمه دلواپسی؟

بگو... بگو

چگونه میتوان گریخت؟

از آنهمه خاطره ها که پنجه تیز میکنند

برای سر بریدنم به لحظه لحظه های زندگی

،،،،،،،،،،،

بگو بمن عزیز در خاک خفته ام

کسی هنوز میزند درون خواب صدا ترا؟

که کفشهای گهنه را بپا کنی؟

کسی هنوز نازنینم سهراب

ترا به دشتهای سبز وعده می دهد؟

........

ز یاد من نمیرود که آن صدای پر صداقت

آن صدای سرد بی نشان

ترا بگور سرد خواند

و تو بپا کشیده بودی از هراس

کفشهای بی خیالی جوانیت

تو در تب خمار بسترت چه میدانستی؟

کسی برای رفتن ضیافت به خواب گور

بپا نمیکند کفشهای ... سرخ... زرد... یا بلور

برهنه پا به بستر حریم گور میروند

تو ناشیانه رفتی و رها شدی

از این صدای ناشناس در شبان خود

که ملتمس میگفت... کجا یی سهراب؟ بیا

.......

آه چه کسی بود صدا زد ناهید؟

من ترا دارم صد پیام خوش و هزاران نوید

کفشهایت را بپا کن و بیا

اما..... هیهات که این صدا نمیداند

من پابرهنه گم کردم سالهاست

کفشهای سرخ و مخملی کودکیم را

توی خاکی که نمی شناسمش دیگر

توی کتابها می گویند آریا

من نه آن سهرابم

گر مرا می طلبی

التماسم کن و گو

پیرهن از تن خود بر کن... سر برهنه... پابرهنه بیا

اوریل ۲۰۱۱


Share/Save/Bookmark

Recently by nahidiCommentsDate
نوروز
6
Mar 16, 2012
شعر
2
Sep 05, 2011
قفس درون
1
Jul 06, 2011
more from nahidi
 
nahidi

sorry

by nahidi on

مرا ببخش که مینویسم  ...و تو دلتنگ میشوی  ...نا ز نین  آزاده    

باید این دل بشکافم روزی تا ببینی که چه خون مردگی کهنه در آن جا  دارد

شاد زی 


Azadeh Azad

Powerful

by Azadeh Azad on

Dear nahidi,

I recited your poem a couple of times and felt so very sad, but I also felt that I needed to pronounce those words. I needed this beautiful poem. Thank you.

Azadeh


Monda

کابوس‌مانند

Monda


اما خط به خط واقعی‌ و تکان‌دهنده. 

 


Anahid Hojjati

Dear nahidi, what a beautiful poem

by Anahid Hojjati on

 

Thanks for sharing. These lines are very nice :

.......

آه چه کسی بود صدا زد ناهید؟

من ترا دارم صد پیام خوش و هزاران نوید

کفشهایت را بپا کن و بیا

اما..... هیهات که این صدا نمیداند

من پابرهنه گم کردم سالهاست

کفشهای سرخ و مخملی کودکیم را

توی خاکی که نمی شناسمش دیگر

 


Mehrban

کفشهای گهنه

Mehrban


Is one of the most pronounced in my repertoire of images of "life" in the Iran I knew.  Your use of it in your poem to me is a testament to the accuracy/strength of your poetic vision.


Mehrban

اشک

Mehrban



بگو بمن عزیز در خاک خفته ام

کسی هنوز میزند درون خواب صدا ترا؟

که کفشهای گهنه را بپا کنی؟

کسی هنوز نازنینم سهراب

ترا به دشتهای سبز وعده می دهد؟


Orang Gholikhani

Merci

by Orang Gholikhani on

ziba bood

Orang