تظاهرات مهندسی شده 22 بهمن، نشانه ای دیگر از شکست استراتژیک جمهوری اسلامی

Share/Save/Bookmark

Kazem Alamdari
by Kazem Alamdari
16-Feb-2010
 

کاظم علمداری

نگرانی ازاسطوره "اسب تروآ"

داستان آموزنده آخرین روز حکومت نیکلای چایشسکو، دهقان زاده فقیر و رئیس جمهور دیکتاتور رومانی در 21 دسامبر 1989 را حتما شندیده، یا فیلم آنرا دیده اید. درتظاهراتی که دولت ترتیب داده بود و اوسخنرانی می کرد، ظاهراً مخالفان در آن نفوذ کرده، نا گهان شعارهای دولتی تبدیل به فریاد های ضد چایشسکو شد. او لحظه ای هاج و واج ماند و سرانجام میکروفون را رها کرد و ازمحل گریخت. ارتش به سرعت به مردم پیوست و به فاصله کوتاهی چایشسکو درحالیکه درداخل تانکی قصد فرار داشت دستگیر و دو روز بعد همراه همسرش النا تیرباران شد. فیلم کوتاهی از واقعه

//www.youtube.com/watch?v=FulXoCKlVxo

در روزهای قبل از راهپیمایی22 بهمن امسال، کوشندگانی ازجنبش سبزدر برون مرز به طرفداران آن درایران پیشنهاد کرده بودند که این بارهمراه طرفداران حکومت درمیدان آزادی شرکت کنند، و درآنجا همانند روز قدس شعارهای خود را سردهند. این پیشنهاد بصورت داستان "اسب تروآ"، اسطوره یونانی، یعنی نفوذ کردن در صفوف مخالف در رسانه ها بازتاب یافت که در عین حال یاد آور سرنوشت دیکتاتوری چایشسکو بود. انتشار این ماجرا حکومت ایران را سخت نگران کرد. بطوریکه آنها برای مقابله با این برنامه پیشنهادی ساده، چاره را در آن دیدند که تعداد تظاهر کنندگان در میدان آزادی را محدود به افرادی کنند که ازصافی امنیتی رد می شوند؛ آنها را ساعت ها قبل از شروع برنامه با اتوبوس به میدان آزادی آوردند و درمحل سخنرانی احمدی نژاد مستقر کردند و دور آنها حصارامنیتی کشیدند، با عکس وشعارهای مورد نظرصحنه آرایی کردند و با مراقب ها ویژه مانع از ورود دیگران، حتی هواداران رژیم به آنجا شدند. این تظاهرات مهندسی شده، امری بسیار بی سابقه، نشان از نگرانی بی حد رژیم از وضعیت سیاسی خود دارد.

"رجا نیوز"، سایت غیرجدی و هوادار دوآتشه احمدی نژاد ماجرای ترس و نگرانی رژیم را درمطلبی زیر عنوان خنثی کردن "توطئه اسب تروآ"ی مخالفان آشکار کرد. اما بیش از آنکه مخالفان را بی اعتبار کند، نظام را بی اعتبار کرد و نگرانی حکومت را ازحضور مردم سبزدرجمع تظاهرات دولتی نشان داد. به نظرمی رسد حکومت گران بیش از آنکه مخالفان بدانند از سرنوشت خود نگران اند و دائما در حال کشف به اصطلاح توطئه اند. //news.gooya.com/politics/archives/2010/02/100380.php رجانیوز

ممکن است رژیم واقعیت تظاهرات مهندسی شده و نگرانی از شرکت خود جوش مردم در میدان آزادی را انکار کند، آنگاه باید پرسید خالی بودن میدان آزادی در هنگام سخنرانی احمدی نژاد را چگونه توضیح می دهند؟ آیا رژیم آنقدر پشتیبانی خود را از دست داده است که قادر نشد با آن همه اتوبوس که مردم را از نقاط دیگر به صحنه آورده بود، میدان آزادی که گنجایش حدود 200 هزار نفر جمعیت دارد را پرکند؟ باز ممکن است رژیم ایران خالی بودن نزدیک به 4/3 میدان آزادی را انکار کند. پخش فیلمی که صدا و سیمای جمهوری اسلامی از هلی کوپتر برداشته است، به عمد میدان آزادی را نشان نمی دهد، وبه جای آن جمعیت بی نام و نشان در خیابان های اطراف را نمایش می دهد. آیا این جمعیت بی نام و نشان پشتیبانان جنبش سبز نبودند. صدا و سیما تجمع میدان آزادی را از نزدیک نشان می دهد که بخش های خالی میدان در آن دیده نشود.

فیلم هوایی رژیم از تظاهرات[MUST SEE | Part 1 | Bahman 22 2010] Helicopter over Tehran 5 Million Dawn

افزون بر آن، انتشارعلنی تصویرهای هوایی از میدان آزادی توسط شرکت انترنتی "گوگول" در هنگام سخنرانی احمدی نژاد، خالی بودن میدان آزادی را آشکارکرد. تصاویر دیگری که گوگول از حوالی میدان آزادی منتشر کرد، نشان داد که شاید بیش ازچندهزاراتوبوس درخیابان های اطراف میدان آزادی پارک شده اند، که آشکار می کند بر خلاف گذشته رژیم برای گرد آوردی جمعیت مورد نظر خود، افراد را از مناطق دیگر به اینجا منتقل کرده است. امری که در گذشته درچنین ابعادی سابقه نداشت. عکس‌های ماهواره گوگل از جمعيت ۲۲ بهمن + استقرار اتوبوس‌های دولتی را در زیر ببینید.

//news.gooya.com/didaniha/archives/2010/02/100390.php

//culturallogic.blogspot.com/2010/02/blog-post_11.html

//culturallogic.blogspot.com/2010/02/blog-post_11.html

//www.youtube.com/watch?v=-Sfa35M1bkI

//google-latlong.blogspot.com/2010/02/view-into-tehran.htmlÂ

لینک زیر فیلم کوتاهی است ازمیدان آزادی درزمان سخنرانی احمدی نژاد. این فیلم مردم پراکنده ای را نشان می دهد که بی توجه به سخنرانی احمدی نژاد سرگرم کارهای خودند.//news.gooya.com/didaniha/archives/2010/02/100418.php

دعوت کنندگان به راه پیمائی

اما در تظاهرات 22 بهمن نه تنها هوادران رژیم، بلکه پشتیبانان جنبش سبز نیز فعالانه درآن شرکت داشتند. افزون بر خامنه ای، سران جنبش سبز موسوی، کروبی، خاتمی نیزاز مردم خواسته بودند که درراه پیمایی سالگرد انقلاب شرکت کنند. ولی دولت با چند حرکت، کوشید که حضور نیروهای سبز را در تظاهرات از بین ببرد تا آنرا به نام خود مصادره نماید. نخست با اعمال زور و خشونت اجازه ه نداد که سران جنبش سبز درراه پیمایی شرکت کنند. دوم، با تهدید های پی در پی در روزهای پیش از 22 بهمن و خط و نشان کشیدن سران سپاه علیه کسانی که شعارهای غیر دولتی بدهند؛ و سوم با امنیتی کردن تظاهرات و سرکوب خشنوت بارکسانی که نشانی از سبزبودن باخود داشتند طرح حذف جنبش سبز را مهندسی کرده بود. برای نمونه در زیر به فیلم سرکوب وحشیانه کسی که لباس سبز بر تن داشت، و عکس ضرب و شتم علی کروبی، پسر آقای مهدی کروبی بنگرید.

//news.gooya.com/didaniha/archives/2010/02/100489.php

//news.gooya.com/didaniha/archives/2010/02/100347.php

سیاست مصادره راه پیمائئ توسط رژیم شبیه به آن بود که در مسابقه ای دست و پای رقیب را ببندند، به چشم او خاک بپاشند و او را بزنند و پایش را چلاق کنند، آنگاه دست خود را بعنوان برنده بالا ببرند و به خودشان تبریک بگویند و جشن بگیرند. این یک تراژدی غم انگیز برای رژیمی است که کوشید با تهدید و سرکوب وسانسور، ودروغ پردازی و نمایش های وارونه هوادران سطحی و سرخورده خود را به وجد آورد. وجدی که عمر چند روزه دارد، و باز در روی آن پاشنه ای خواهد چرخید که پیش از 22 بهمن چرخید.

برای تکمیل برنامه های مهندسی شده، نه تنها همه شرکت کنندگان را هوادار رژیم معرفی کردند، بلکه خبرگزاری دولتی فارس، رقم بی سابقه 50 ملیون شرکت کننده را نیز به آن اضافه کرد. با این رقم ناشیانه ظاهرا دیگر مخالفی در ایران باقی نمانده است. بنابراین، منطقا رژیم نباید بر اجرای یک رفراندم که در اصل 59 قانون اساسی برای رفع وضعیت بحرانی پیش بینی شده است، تردید کند. از آن گذشته با حضور 50 ملیونی جمعیت چرا حدود 75 در صد میدان آزادی خالی بود؟ چرا صدا وسیمای جمهوری اسلامی تصویرهوایی از میدان آزادی نشان نداد و تنها خیابان ها را به تصویرکشید که مردم بی نام ونشان در آن حضور داشتند؟ آیا آن جعیت بی نام و نشان سبزها نبودند؟

واقعیت چیست؟

برای گریز ازوضعیت بحرانی و شکننده کنونی، رژیم سخت نیاز دارد که نشان دهد مردم هنوز پشتیبان نظام ولایت فقیه اند. در واقعیت امر، طبیعی است که چنین نیست. مگردر فاصله تظاهرات عاشورا و 22 بهمن خواست های مردم را بر آورده کرده اند که نا گهان وضعیت به سود رژیم برگردد؟ واقعیت این است که پس از تقلب در انتخابات، سرکوب ها و دستگیری ها، دادگاه های نمایشی، وتیراندازی به مردم بی سلاح، و بالاخره اعدام دو زندانی سیاسی و تهدید به اعدام بیشتر به جرم شرکت در تظاهرات، بیش از پیش مردم از نظام اسلامی فاصله گرفته اند. نمی نوان باور داشت که دولت کنونی و رهبرش، بیش از 10 در صد حامی داشته باشد. نگرانی رژیم برای برگزاری تظاهرات مهندسی شده به همین دلایل است. واقعیت این است که پس از این فجایع، اکنون آنها به نمایشی نیاز داشتتند که ادعا کنند علی رغم این همه جرم و جنایت نه تنها مردم از آنها نبریده اند، بلکه محبوب تر نیزشده اند و دیگراثری ازجنبش سبزباقی نمانده است. آیا این خود فریبی است، یا مردم فریبی؟ همانگونه که گفته شد بخش بزرگی از جمعیت روز 22 بهمن نه مدافع حکومت فقاهتی، بلکه مخالفان آن بودند که صرفا برای بزرگداشت سالگرد انقلاب و اعلام همبستگی با یکدیگر به خیابان آمده بودند. سرکوب های خونین، و تهدید های جدید سران سپاه مانع می شد که مردم با نشان سبزحضور پیدا کنند، و نکردند. رژیم این ملاحظه کاری مردم و پرهیز از خشونت و درگیری را به غلط به حساب پیروزی خود گذاشته است. با این ارزیابی های نادرست و خود فریبی، آنها چاله های بزرگ تری برای خود حفرمی کنند. این به مانند آن می ماند که دیوانه ای اسلحه ای را به روی کسی بگیرد وهشدار دهد اگر به خدا بودن او باور کند، از مرگ حتمی نجات می یابد، و چون کس از ترس جان چنان کند، ابله خواهد گفت، نگفتم اذعان به خداوندی من ترا از مرگ نجات می دهد!

واقعیت این است که رژیم برای اهداف خود به تظاهرات مهندسی شده ای متوسل شد. بدین منظور دو برنامه مشخص در دو جبهه خود، و جنبش سبزطراحی نمود. در جبهه حکومتی، بسیج تمام امکانات رژیم برای شرکت دادن هواداران خود و کسانی که وابسته به کمک های مالی دولت اند، و یا حتی با یک وعده غذا به صحنه آورده شده بودند، انجام شد. نقل و انتقال مردم از مناطق دیگر به صحنه اصلی نمایش، یعنی میدان آزادی زیر نظر ارگان های ویژه سپاه تدارک دیده شد و دستگاه های تبلیعاتی سعی کردند همه چیز را به سود رژیم نمایش دهند. در جبهه جنبش سبز، اما، با دستگیری های تازه، و بالا بردن هزینه شرکت در تظاهرات با نام ونشان سبز، سعی کردند انگیزه شرکت اینگونه مردم را به حداقل برسانند. با ستایش شرم آورآیت الله جنتی از دستگاه قضایی برای اعدام دو زندانی سیاسی و درخواست اعدام های بیشتر و در پی آن اظهارات رئیسی، معاون دستگاه قضایی، مبنی بر اعدام قریب القوع 9 تن دیگر، کوشیدند تا ابعاد ترس و وحشت را بالاتر ببرند. فلج کردن بیش از پیش ارتباط های انترنتی در روزهای پیش از22 بهمن نیز به این طرح اضافه شد.

در روز تظاهرات نیروهای نظامی و امنیتی با ظاهری عادی در میان جمعیت پراکنده شدند تا به مجرد مشاهده نشانه هایی از حرکت اعتراضی آنرا در نطفه خفه کنند. آقایان موسوی، کروبی، خاتمی و خانم زهرا رهنورد با اعلام قبلی به خیابان آمدند. ولی بی درنگ با یورش نیروهای امنیتی روبرو شدند. به سوی کروبی گاز اشک آور پرتاب کردند، اتومیبل حامل خاتمی را تخریب نمودند، خانم زهرا رهنورد را مورد ضرب و شتتم قرار دادند و مانع ازحرکت موسوی شدند. و همانگونه که در بالا اشاره شد، علی کروبی را به وحشیانه ترین وضع کتک زدند. آنها برآن بودند که بهر قیمت اجازه ندهند تجمع سبز شکل بگیرد تا وانمود کنند همه تظاهرکنندگان طرفداردولت بودند. آیا این صحنه سازی وخشونت ها و رسوایی ها را می توان پنهان کرد؟ آیا این اعمال خود اعتراف بلند به شکست نیست؟

//news.gooya.com/didaniha/archives/2010/02/100402.php حمله به کروبی

پیام رهبر

تظاهرات مهندسی شده با پیام خامنه ای تکمیل شد. درپایان تظاهرات، رهبر با ارسال پیامی موفقیت نیروهای دولتی در ممانعت از حضور آشکار سبزها را تبریک گفت. این پیام یاد آور پیام صحه گذاردن بر ریاست جمهوری احمدی نژاد بود. پس از آن نوبت به دستگاه تبلیغاتی رژیم می رسید که درغیاب هرگونه رسانه مخالف، و خبرنگاران مستقل و بستن حد اکثر ارتباطات انترنتی مردم برای جلوگیری از رد و بدل کردن اطلاعات، آنچه خود دوست داشتند را بعنوان واقعیت ها و رخدادهای روزمنتشر نمایند. آنها حتی به خبرنگارانی که برای پوشش دادن تظاهرات دعوت شده بودند اجازه ندادند جز صحنه هایی از سخنرانی احمدی نژاد را گزارش کنند. آیا این اقدامات چیزی جز اعتراف به شکست است، و تا کی می توان این روش را ادامه داد؟

"تسخیرقله های رفیع پیشرفت"

درحاشیه تظاهرات مهندسی شده، ادعای دست یافتن به قله های رفیع پیشرفت توسط احمدی نژاد، و اینکه ایران هفدهمین اقتصاد جهان است، و در 5 سال آینده به رده دوازدهم ارتقا خواهد یافت نیز شگفت انگیز بود. بکارگیری شاخص درآمد نا خالص ملی برای یک اقتصاد نفتی و نادیده گرفتن شاخص های مهم و اساسی زندگی مردم برای عوامفریبی و ناشی ازبی اطلاعی است. ثروت ملل در تولید و صادرات است، نه فروش مواد خام، مثل نفت. وضعیت اقصادی جمهوری اسلامی بسیار اسفناک و شکننده است. در سالی که گذشت افزون بر تورم 25 درصدی و بیکاری 15 درصدی، کاهش تولید، ورشکستگی بانک ها، شاخص کلیدی، یعنی ارزش صادرات غیرنفتی ایران به ادعای دولت، فقط 18 میلیارد دلار بوده است. درحالیکه کشورهایی مانند کره جنوبی 420 میلیارد دلار، تایوان 360 میلیارد دلار و ترکیه 140 میلیارد دلار صادرات داشته اند. همه این کشورها درزمان انقلاب 57 عقب مانده تر از ایران بودند، وامروز بسیار پیشی گرفته اند. بطوریکه میزان صادرات کشوری مانند کره جنوبی 23 برابر میزان صادرات ایران بوده است. هیچ یک از کشورهای نامبرده مانند ایران نفت و گاز برای صادرات ندارند، برعکس آنها مجبورند سالانه میلیارد ها دلار برای خرید این کالای استراتژیک پول بپردازند.

قابل توجه رهبران جمهوری اسلامی، همه این کشورها برخلاف ایران با دولت آمریکا روابط بسیار نزدیک و همه جانبه دارند و نه تنها آمریکا قادرنیست ازآنها سود جویی کند، بلکه برعکس، آنها از رابطه خود با آمریکا بسیار سود برده اند. همانگونه که بیش از یک ملیون ایرانی در این مملکت سود های فراوان برده اند. جمهوری اسلامی چون برای بقای خود احتیاج به دشمن خارجی دارد، مدام از آمریکا بعنوان دشمن یاد کرده، مردم ایران را ازمزیت رابطه عادی با جهان محروم کرده ونام آنرا به دروغ استقلال نهاده است. استقلال ایران زمانی فراهم می شود که مردم بتوانند حکومت دل خواه خود را آزادانه انتخاب کنند، نه آنکه با کشورهایی مناسبات سیاسی و اقتصادی نداشته باشند. مگر کشورهای مورد اشاره در بالا در روابط گسترده خود با آمریکا، استقلال خود را از دست داده اند؟ این کشورها مستقل اند، زیرا مردم می توانند آزادانه حکومت دل خواه را انتخاب کنند، نه آنکه با آمریکا رابطه ندارند. با اینگونه تبلیغات کاذب، جمهوری اسلامی به خرد و توانایی مردم ایران برای دفاع از منافع ملی و سرزمین خود در مناسبات با آمریکا توهین می کند.

احمدی نژاد علیرغم ژشت های صلح طلبانه ای خود در روزهای قبل از 22 بهمن، بی آنکه بداند، و یا شاید آگاهانه، نا گهان در سخنرانی 22 بهمن خود زبان تهدید بکار گرفت و از توان رژیم ایران برای ساخت بمب اتم سخن گفت. سیاستی که غرب و تمام کشورهای منطقه را باز بیشترعلیه ایران تحریک می کند. سیاستی که کره شمالی سال هاست در پیش گرفته، ولی چیزی جز فقر نصیب مردم خود نکرده است.

پایان سخن

تظاهرات مهندسی شده روز 22 بهمن، علی رغم بهره برداری های کوتاه مدت، در دراز مدت برای رژیم اعتراف آشکار به شکست است. قدرت حاکم با شدت بخشیدن به سرکوب ها و برنامه های مهندسی شده و سلطه مطلق بر رسانه های ملی توانست تظاهرات 22 بهمن را به نام خود مصادره کند. ولی این بیش از آنکه عوامفریبی باشد، خود فریبی است. سرکوب، ابزار کار این پروژه، تنها شکاف عمیق میان مردم و حاکمیت را می پوشاند، نه بیش. مطالبات با سرکوب برطرف نمی شود و اثرات نمایش های مهندسی شده دولتی کوتاه مدت است. رژیم برای نشان دادن مقبولیت خود، راهپیمایی سالگرد انقلاب را از سرشت طبیعی و خود جوش همیشگی خود خارج کرد وآنرا زیر سیطره کامل نیروهای امنیتی و سپاه برگزار نمود. آیا کسی به یاد دارد که در سالگردهای انقلاب، سپاه، نیروهای امنیتی، دستگاه قضایی برای شرکت مردم در راهپیمایی شرط وشروط تعیین کنند، و خط ونشان بکشند و تهدید کنند، و مردم را کتک بزنند، ومانع شرکت نخست وزیر، رئیس جمهور و رئیس پیشین مجلس شوند؟ این ها نشانه ها ی شکست رژیم نیست؟ با این سیاست آنها نشان دادند که دیگر به مردم اعتماد ندارند، همانگونه که مردم دیگر به آنها اعتماد و اعتقادی ندارند. پرسش اساسی این است که رژیم با سرکوب خونین مردم، سانسور و وارونه کردن واقعیت ها و نمایش های ساختگی چقدر می تواند دوام بیاورد؟

اما شکست پروژه مهندسی شده رژیم به معنای پیروزی جنبش سبزدر 22 بهمن نبود. با توجه به خشونت های غیر قابل تصوری که رژیم برای بقای خود علیه مردم بکار می گیرد، جنبش سبز باید شیوه های دیگر ادامه مبارزه مدنی و پرهیز از خشونت را ازنظر دور ندارد. شیوه های که لزوما نیازبه حضور گسترده مردم در خیابان نباشد. شیوه های دراز مدت تر و کم هزینه تری که انگیره مشارکت را بالاتر ببرد. درعین آنکه نباید به اندرزهای کسانی که خواهان پایان بخشیدن به حضور مردم در خیابان هستند، گوش داد. رمز پیروزی تا به کنونی جنبش سبز در حضور گسترده و فعال پشتیبانان آن در خیابان ها بوده است. حضوری که رژیم را به بحران کشیده است. حضوری که بدون آن ممکن نبود به بحران درونی رژیم پی برد. حضوری که پس از 2 خرداد 76 به نادرستی انجام نگرفت و انفعال را بر جامعه تحمیل کرد وبه راست گرایان فرصت داد که بار دیگر خود را باز سازی کنند و مانع شگل گیری جنبش اصلاحی در آن زمان شوند. بی شک ادامه کمبود سازماندهی هزاران کوشنده و ملیون ها پشتیبان جنبش سبز نمی تواند مفید باشد. حضورارزنده شبکه های ارتباطی و مناسبات افقی، ضرورت ایجاد تشکیلات حزبی و جبهه ای را منتفی نمی کند. سازماندهی گسترده حزبی یا شبه حزبی با رهبری و چارچوب مشخص و پذیرفته شده ای که خواست های امروزین مردم ایران را نمایندگی کند جزو اصول اولیه پیروزی جنبش ها ی اجتماعی و مدنی است. رمز پیروزی در اتصال جزیره های پراکنده قدرت مردم است. تشکیلات حزبی و جبهه ای ابزار این اتصال وپیوند اند. جنبش سبز با فریادهای خود رهبری کنونی را به رسمیت شناخته است. آنها باید نقش خود را بی تعارف به عهده گرفته و اجرا کنند. این یک وظیفه ملی، انسانی و تاریخی است. مخالفان رژیم، و منتقدین جنبش سبز نیز به جای نفی رهبران کنونی آن، باید به بدیل سازی و سازماندهی و تشکیل احزاب رقابتی خود بپردازند و دست از منفی بافی های مخرب و نا سالم بردارند، که انتقاد و عیب جویی کار دشواری نیست. آنچه دشواراست ساختن است که جنبش سبز پا به پله های اولیه آن نهاده است. بدون این باز نگری ها جنبش سبزتضعیف خواهد شد و مسبب بان آن نمی توانند از سرزنش تاریخ بدور بمانند.

پایان

‏دوشنبه‏، 2010‏/02‏/15

Share/Save/Bookmark

Recently by Kazem AlamdariCommentsDate
Mission impossible
2
Jan 11, 2010
پراگماتیسم و تحول دمکراتیک
2
Sep 14, 2008
more from Kazem Alamdari