ایران و مسئله بهائیان، چالش بی فرجام


Share/Save/Bookmark

faryarm
by faryarm
27-May-2008
 

نگارش یافته توسط دبیرnegah.org

 

روز چهارشنبه، اول خرداد، حجت الاسلام محسنی اژه ای در حاشیه جلسه هیئت دولت در جمع خبرنگاران اعلام داشت که انفجار حسینیه ای در شیراز ارتباطی با دستگیری اخیر رهبران جامعه بهائی در تهران و مشهد نداشته است. اگر چه این گوشه از سخنان وزیر اطلاعات چندان مورد توجه رسانه های داخلی و خارجی قرار نگرفت، اما بطور قطع برای بهائیان ایران که به شدت نگران سرنوشت مدیران جامعه خود میباشند موجب دلگرمی نسبی بود. واقعیت این است که از دقایق نخست پس از انفجار 24 فروردین حسینیه ای در شیراز برخی افراد و گروهها، تلویحا یا صریحا، بهائیها را مسئول احتمالی این حادثه قلمداد کرده بودند. دستگیری بهائیان تنها چند روز پس از پذیرش دیر هنگام عمدی بودن حادثه شیراز از طرف مقامات جمهوری اسلامی، این ظن را در میان ناظران قوت بخشید که تلاشی برای ربط دادن این انفجار به بهائیها در جریان است. البته سخنان آقای محسنی اژه ای اکنون گمانه زنیها در این باره را تا حدودی تخفیف بخشیده است، اما بی تردید وقایع اخیر مسئله بهائیان ایران را در کانون توجه رسانه های جهان قرار داده است.

 

این نخستین بار نیست که حکومت مرکزی ایران تشکیلات اداری جامعه بهائی را هدف حمله قرار داده است. درواقع از سال 1899 میلادی، که گروهی از بهائیان گرد آمدند تا بشیوه ای انتخابی 9 عضو نخستین "محفل روحانی مرکزی" خود را برگزینند تاکنون هر دو یا سه دهه یکبار حکومت ایران به مقابله شدید با این تشکیلات برخاسته است. بهائی ها، بر اساس اعتقادات خود، طبقه روحانی ندارند و امور جامعه خود را بوسیله تشکیلاتی که اعضای آن بشیوه انتخابی برگزیده میشوند اداره میکنند. وظیفه این تشکیلات سامان بخشیدن به امورات دینی و فعالیتهای بهائیان در جهت آموزش و پرورش اطفال، کمک به نیازمندان، انتشار کتب، رفع اختلافات اعضای جامعه، و ترویج آموزه های دینی بهائی، و مدیریت وجوهات خیریه است.

 

نخستین حمله رسمی به این تشکیلات در سال 1934 میلادی، و به دستور رضا شاه آغاز شد. در آن سال اجتماعات بهائی ممنوع اعلام شد، اسناد ازدواج بهائیان بی اعتبار دانسته شد، تمامی مدارسی که تحت اداره ایشان بود تعطیل گردید، و بدنبال آن تعدادی از بهائیان از مناصب دولتی اخراج گردیده، به زندان افتادند، یا اجازه کسب خود را از دست دادند. حاصل این حمله که تا چند سال با شدت و ضعف ادامه یافت اعمال محدودیتهایی بود که جامعه بهائی هیچگاه قادر به رفع کامل آنها نشد.

 

موج دوم حملات علیه تشکیلات جامعه بهائی 21 سال بعد، یعنی در سال 1333 شمسی (1955 میلادی)، و بواسطه سخنرانیهای شدیداللحنی که در برنامه های رادیویی روزانه شیخ محمد تقی فلسفی برعلیه بهائیان ایراد شد آغاز گردید. بدنبال این سخنرانیها، بدستور محمدرضا شاه پهلوی ساختمان محل برگزاری جلسات تشکیلات بهائیان (حظیره القدس) مصادره گردید و گنبد آن توسط نیروهای ارتش و برهبری تیمسار باتمانقلیچ تخریب شد. طی مدتی کوتاه گروههایی از بهائیان در نقاط مختلف کشور قربانی آزار، شکنجه و قتل و غارت شدند. این بار، اما بهائیان که اکنون در بسیاری از کشورهای دنیا حضور داشتند و تشکیلات منسجم اداری خود را شکل بخشیده بودند موفق گردیدند تا با جلب توجه بین المللی نسبت به وضعیت وخیم همکیشان خویش در ایران مقدمات تخفیف فشارها بر علیه بهائی های ایران را فراهم آورند. البته این اقدامات نتوانست امکان احقاق حقوق اجتماعی بهائیان را فراهم آورد، اما مواجهه فیزیکی حکومت و روحانیت ایران با ایشان را متوقف ساخت. از این پس برای بیش از دو دهه وظیفه مبارزه با بهائیان عمدتا برعهده انجمن ضد بهائیت (که بعدها به حجتیه مشهور شد) قرار گرفت که در همان ایام مشخصا به قصد مبارزه با بهائیت توسط شیخ محمود حلبی تاسیس شده بود. این انجمن، که ظاهرا با سازمان اطلاعات وقت (ساواک) نیز در ارتباط بود، کوشید تا مبارزه فکری با بهائیان را سامان داده و گسترش بخشد. اگر چه این کوشش بستری مناسب برای پرورش اندیشمندانی چون عبدالکریم سروش و بسیاری از شخصیتهای فکری و اجرایی جمهوری اسلامی را فراهم آورد، اما شاید از نظر برخی روحانیون برای سرکوب بهائیان کافی نبود. در حقیقت بسیاری اکراه حکومت مرکزی برای از سرگیری مبارزه ای تمام عیار برعلیه بهائیان را نشان سرسپردگی شاه دربرابر ایشان تلقی کردند.

 

انقلاب اسلامی فرصتی مغتنم نصیب این گروه ساخت تا مقدمات سومین و شدیدترین موج حملات بر علیه تشکیلات جامعه بهائیان ایران را فراهم آورند. در سال 1980 تمامی 9 عضو محفل ملی بهائیان ایران ربوده شدند و هیچگاه از آنها اطلاعی بدست نیامد. بدنبال این اقدام بک بار دیگر بهائیان محفل ملی خود را تاسیس کردند، اما این مرتبه 8 تن از اعضای آن دستگیر و به همراه گروهی از اداره کنندگان تشکیلات محلی بهائیان در شهرهای مختلف اعدام شدند. این اعدامها عکس العمل شدید جامعه بین المللی را بدنبال داشت. بهائیان که اکنون تقریبا در تمامی کشورهای دنیا پراکنده بودند، به سرعت توجه انظار عمومی و نهادهای بین المللی را متوجه شرایط سخت پیروان این آیین در ایران کردند. حاصل فعالیتهای ایشان به زیر سوال رفتن هر چه بیشتر وضعیت حقوق بشر در ایران و ایجاد تردیدها درباب پایبندی جمهوری اسلامی نسبت به تعهدات بین المللی خود بود. بدنبال این اقدامات، آهنگ فتل و زندان بهائیان بتدریج تقلیل پیدا کرد، اما بهائیها از برگزاری انتخابات برای تعیین مدیران خود در سطوح محلی و ملی باز ماندند. این ممانعت موجب شد تا مرجع بین المللی بهائیان، موسوم به بیت العدل اعظم، از تعدادی از بهائیان، که بعدها جمع «یاران ايران» نام گرفت، بخواهد تا در مقام جایگزین محفل ملی در شرایط اضطراری آن زمان وظیفه اداره امور بهائیان ایران را برعهده گیرند.

 

با وجود بازداشتهای مقطعی اعضای جمع یاران ايران، فعالیتهای این جمع طی دهه های 1990 و 2000 میلادی همچنان ادامه یافت. به بیانی میتوان گفت که جامعه بهائی و جمهوری اسلامی ایران بر سر نوعی همزیستی به توافق و درک متقابل رسیده بودند. اکنون اما این نگرانی ایجاد شده که، بنا به سنت یک قرن گذشته جامعه ایران، دوباره مسوولین کشور در صدد تشدید مبارزات خود با این جامعه بر آمده باشند. اگر چنین باشد، میتوان با مراجعه به تجربه مواجهه های پیشین حدس زد که دور اخیر مبارزه نیز، همچون گذشته، برای جامعه بهائیان ایران دردناک و برای حاکمیت جمهوری اسلامی پرهزینه خواهد بود.


 

 

 

 


Share/Save/Bookmark

more from faryarm
 
default

To: Anonymously You say you

by bp2 (not verified) on

To: Anonymously

You say you have no sympathy for the Baha'i s, yet you believe we "should... see other people's problems as our own problems". Exactly what is it you are trying to convey. And what resources do you use in gathering your information which can be so erroneous as this "50 year old man" to whom you refer?


default

Anonymously, the degree of

by Anonymous! (not verified) on

Anonymously, the degree of disillusionment with religion is quite understandable at the present situation, given the extent of abuse of religious authorities of the uninformed masses.
Corrupt people will always take advantage and abuse anything by any means they can. This could be the religion of no religion which has the greatest potential of being abused.
As you are aware, free societies have their own demons to deal with, legalized drugs, immorality, promiscuity, prostitution, poverty.
It is easy to sit here and try to issue judgement on events of 1400 years ago with very little knowledge of the circumstances and the acknowledgment of the relativity of some of the rules.
One would need a time telescope to get back to the social norms of the 1400yag and explain things from that perspective.
Female off-springs were a shame to the family and were being buried alive. There are 2 major question and implication of this fact.
1)Why were they such a shame, just imagine the degree of all kind of abuse and murder of these infants?
2)what were the implications of sanctioning marriage at such a tender age? maybe abuse free at least they lived till 9?
Mohammad destroyed many of those evil doers, as many as he could, those who would not stop their evil practices.
Can you tell us some of the practices of the pagans of that time?
Were it not for Mohammad PUB, who knows if there was anything left from arabs or us, let alone great thinkers like yourself now questioning the wisdom you are not even willing to explore!
Just imagine yourself in one of the federal prisons here, they would not leave you alone in there, now multiply that code of conduct x -1400 ignorant years and tell me how the people of that time would fair in comparison to the early moslems?!
Inteligence is not there just to judge but to understand first, there is an order you know!


default

suffering from religions

by Anonymously (not verified) on

Why is Bahai's Issue so important for some of us? Everyday many Iranians get arrested, insulted, hanged etc. and nobody make a big deal of it. Bahais praise and believe in a 50 years old man(mohamad) who slept with a 9 years old girl. For that reason I do not have any sympathy with them. Religions never solve our problems, indeed it divide us!. We should beleive in humanitay and use our own brain to solve our problems and see other people problems as our own problems.


default

After 100 years of oppression

by Nokare Bahayee ha (not verified) on

After 100 years of oppression, let these people have their voices heard.

What, 10 or 20 articles in Iranian.com and you have had it?

How about joining the forces who demand equal rights for all Iranians, regardless of religion; like Cyrus the great proclaimed 2500 years ago? Instead of saying your are bored with this....or there is too much Bahai related stuff that could cause a anti sympathetic reaction.

Dude, there is more to life than living it happy go lucky and not caring about other human beings.


Tahirih

Dear Davarinia

by Tahirih on

As a Bahai , I am not  insulted by your comment,but want to bring to your attention that the 7 arrested bahai's are not free yet, and we should keep reminding people of it.They are not one day news items, they are someones loved one. How would you have felt if those ladies were your sister ,mother or daughter, in jail with no word of their condition or treatment in IRI notorious prison!

Respectfully,

Tahirih


default

Too much

by Davarinia (not verified) on

These days there are too many articles about Bahais.
This in fact might have adverse affect on people's sympathy. Just an observation, no insult intended.