کارپردازان انگلیس در ایران: ٤٠ - مهدِ عُلیا مادر ناصرالدین شاه قاجار


Share/Save/Bookmark

All-Iranians
by All-Iranians
01-Sep-2012
 

 

در این قسمت که قسمت سی و پنجم مجموعه ی کارپردازان انگلیس در ایران است به معرفی چهلمین کارپرداز یعنی مهدِ عُلیا مادر ناصرالدین شاه قاجار می پردازیم

٤٠ - مهدِ عُلیا

بنا بر لغت نامه دهخدا : مهد علیا لقبی بود که به مادر بزرگان و شاهان می دادند و از آن جمله است لقب خیر النسأبیگم دختر میرعبداﷲخان مرعشی حاکم مازندران مادر شاه عباس صفوی و لقب مادر ناصرالدین شاه قاجار. لقب مادر شاهان و زنان عالی رتبه ٔ خاندان سلطنتی که صاحب اقتداری بودند مانند مهد علیا گوهر شاد آغا و مهد علیا خانش بیگم دختر شاه طهماسب اول صفوی

جهان خانم نوه فتحعلیشاه، زن محمدشاه سومین پادشاه از سلسله قاجار، مادر ناصرالدین شاه، و مادر زن امیر کبیر صدر اعظم ایران بود. جهان خانم به چند عنوان آراسته بود، او را مهد علیا می‌خواندند. این عنوانی بود که نخستین بار به همسر سلطان محمد خدابنده داده شد. در دوران پادشاهان قاجار این عنوان به مادر فتحعلیشاه داده شد و از آن پس مادر شاه را در سلسله قاجار، مهد علیا نامیدند

مادر ناصرالدین شاه : جهان خانم مهد علیا (در واقع مهد علیای دوم ، چون مهد علیای اول ، ماه رخسار خانم مادر فتحعلی شاه بود)

در همان روزی که ملک جهان خانم مهد علیا با محمد میرزا (بعدها محمد شاه) عروسی‌ کرد سلیمانخان برادرش هم با دختر محمد قلی میرزا ملک آرا پسر فتحعلیشاه ازدواج نمود. مهد علیا به این برادر فوق العاده علاقمند بوده و به همین سبب ناصر الدین شاه که به سلطنت رسید او را به حکمرانی اصفهان فرستاد

مهد علیا ملک جهان خانم (١٢٢٠ - ١٢٩٠ق): زن محمدشاه قاجار و مادر ناصرالدین شاه که در فاصله ٔ مرگ محمدشاه تا ورود ناصرالدین میرزا در تهران به رتق و فتق امور پرداخت و در سلطنت ناصرالدین شاه نیز در کارهای مملکتی مداخله داشت . مشهور است که عزل و قتل میرزاتقی خان امیرکبیر به اشارت وی بوده است: لغت نامه دهخدا 

پس از آنكه محمد شاه در سن چهل سالگی درگذشت، میرزا آقاسی كه به شدت مورد تهاجم دشمنانش قرار گرفته بود، كوشید تا فرا رسیدن شاه جوان ،عباس میرزای نه ساله را به عنوان نایب السلطنه نزد خود نگهدارد، تا از این راه تحت حمایت او در امان باشد. اما لله ی (مربی ِ مرد طفلی از اطفال اعیان / مقابل دده که زن است) عباس میرزا (ملك آرا) كه تعلیمات و سرپرستی او را به عهده داشت، نپذیرفت و مكاتبات پی در پی آقاسی را بی‌پاسخ گذاشت. این تمهید آقاسی نه تنها نتیجه‌ای به همراه نداشت، بلكه شدت كینه ی مهد علیا و ناصرالدین شاه را نسبت به او افزایش داد، تا حدی كه مهد علیا با تحریك حاجی علیخان مراغه‌ای پدر محمد حسن خان اعتماد السلطنه مصمم گردید كه عباس میرزا را كور كند، اما اقدام به موقع شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله و جلب حمایت فرانت كاردار سفارت انگلیس در تهران وی را از سرنوشت بسیاری از شاهزادگان گذشته ی قاجار مصون نگه داشت. بدین ترتیب یكبار دیگر دشمنی‌های داخلی و رقابت های خطرناك قاجارها، یكی دیگر از نخبگان تاثیرگذار این دوره را ناخواسته به دامان انگلیسی‌ها سوق داد، چنانكه خطرات بالقوه زیادی را چنین تحت الحمایگی برای سلطنت ناصرالدین شاه به وجود آورد البته باید اذعان كرد كه با وجود چنین پناه آوردن بناچاری، ملك آرا فاقد عرق ملی نبود... خود عباس میرزا در این باره می‌نویسد: «والده ی اعلیحضرت، برادران خود اسدالله خان و سلمان خان را مامور فرمودند كه با چند نظام منتظر باشند، من كه از حرم بیرون آمدم، مرا گرفته، كور نمایند....‍اما نواب شاهزاده فرهاد میرزا....مستحضر شده به اسم اینكه می‌خواهد همشیره ‌های خود را ببیند‏، به  این اندرونی آمده با عمه ‌ها و والدین من گفتگو كرد و صلاح در آن دیدند كه دخالت به ایلچی دولت بهیه انگلیس بریم. نتیجه این شد كه مهد علیا كه حمایت انگلیسی‌ ها را برای خود و پسرش نیاز داشت، در برابر این حمایت سكوت اختیار كرد و بدین وسیله عباس میرزا موقتاَ از خطر رهایی پیدا كرد حادثه ای كه  مقدمه حمایت های بعدی انگلیسی ‌ها از عباس میرزا گردید. انگلیسی ‌ها در صدد بودند، عباس میرزا را به عنوان اهرم فشاری بالای سر ناصرالدین شاه نگاه دارند، همچنان كه روس‌ ها از بهمن میرزا به همین دلیل پشتیبانی می‌كردند

ملک جهان خانم ملقب به نواب علیه و مهدِ عُلیا (۱۲۲۰ - ۱۲۹۰قمری ، تهران) همسر محمد شاه و مادر ناصرالدین شاه قاجار بود. ملک جهان خانم دختر امیر محمد قاسم خان قاجار قوانلو (ملقب به ظهیرالدوله) و بیگم جان خانم (دختر دوم فتحعلیشاه قاجار) بود. در ۱۶ سالگی او را به عقد پسردایی‌اش محمدمیرزا که آن زمان ولیعهد بود درآوردند. او پس از آنکه پسرش شاه شد، مهد علیا لقب گرفت.
حاصل ازدواج او با محمدشاه، پنج فرزند به نام‌های سلطان ملک میرزا، سلطان محمود میرزا، کشور خانم، ناصرالدین میرزا و عزت الدوله بود که سه فرزند نخست در کودکی درگذشتند او در ۲۵ سالگی، پسرش ناصرالدین میرزا و در ۳۰ سالگی، دخترش، عزت ملک (ملک نسا خانم) را به دنیا آورد. محمد شاه با اینکه ناصرالدین میرزا را از ۵ سالگی به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود چند بار قصد کرد پسر دیگرش عباس میرزا (پسر خدیجه کردستانی که نسبش به شیخ‌های نقشبندیه می‌رسید) را ولیعهد کند. در سال ۱۲۶۴ ق که محمدشاه درگذشت، مهد علیا پسرش را که در تبریز بود به تهران فراخواند و خود نیز به کمک هوادارانش و سفارت انگلیس برای ۹۰ روز امور مملکت را به دست گرفت و آرامش شهر را حفظ کرد. او به عنوان ملکه مادر نایب السلطنه شورای سلطنت را تشکیل داد و حاج میرزا آقاسی وزیر محمدشاه را که هوادار عباس میرزا بود، عزل کرد. عباس میرزا و خدیجه کردستانی نیز که از جانب او احساس خطر جانی می‌کردند با کمک فرهاد میرزا معتمدالدوله به سفارت انگلیس پناه بردند و متحصن شدند.

در بعضی منابع ، بجای ۹۰ روز حکومت مهد علیا ، از حکومت ٤٤ روزه مهدعلیا در تهران نام می برند:

حکومت ٤٤ روزه مهدعلیا در تهران
بعد از مرگ محمدشاه قاجار در محله باغ فردوس، مهدعلیا بلافاصله میرزا آغاسی را طی نامه ای از صدارت عزل کرد تا آنجا که آغاسی از ترسش به حرم حضرت عبدالعظیم پناه برد و از فردای روز درگذشت شاه، وی عملا زمام امور مملکت را به دست گرفت و به مدت ٤٤ روز تا رسیدن پسرش ناصرالدین شاه به تهران، فرمانروای پایتخت بود و سفرا، نمایندگان خارجی مقیم تهران برای حل مشکلات با وی مذاکره و مکاتبه می کردند. وی با همکاری کشورهای روسیه و انگلیس و ترفندهای خاصش، توانست دست عباس میرزا نایب السلطنه و خدیجه خانم زن دیگر محمدشاه را از سلطنت کوتاه کند و آنها با کمک میرزا معتمدالدوله به سفارت انگلستان پناه بردند و در آنجا تحصن کردند. مشهور است که در این زمان وی در در های پشت پرده زنبوری می نشست و به گزارش های ماموران گوش فرا می داد و به رتق و فتق امور می پرداخت و علی قلی میرزا اعتضادالسلطنه را به پیشکاری خود انتخاب کرد.
مهدعلیا در این دوران دو چادر بر سر می کرد، یک چادر مشکی به نشانه سوگواری در مرگ شوهر و چادر دیگری به رنگ الوان به شادمانی از پادشاهی فرزند. با رسیدن شاه و امیرنظام (امیرکبیر) به پایتخت، مهدعلیا تصمیم داشت که میرزا آقاخان نوری را صدراعظم کند که ناصرالدین شاه، میرزا تقی خان را صدراعظم کرد و تیر مادر شاه به سنگ خورد و برای مدتی، حکومت تهران از دستش خارج شد

محمد شاه در شب شنبه چهارم سپتامبر ۱۸۴۸ میلادی فوت کرد. کاردار سفارت انگلیس با فرستادن پیکی این خبر را به ناصر الدین میرزا در تبریز رساند. میرزا فضل‌الله نصیرالملک پیشکار ناصر الدین شاه در مهیا نمودن مقدمات حرکت شاه به تهران درماند و میرزا تقی خان مامور به این کار شد. میرزا تقی با استقراض سی هزار تومان از یک تاجر تبریزی و تدارک نیروی نظامی کافی همراه شاه راهی تهران شد. شاه پس از شش هفته به تهران رسید. میرزا تقی خان برای حفظ شأن شاه جوان از آمدن چند تن از دوستان نزدیک شاه به تهران جلوگیری کرد و دلیل وی این بود که این افراد با ناصر الدین میرزا از کودکی مانوس بوده‌اند و احترام مقام جدید وی را رعایت نخواهند کرد. در این مدت مهد علیا در تهران مشغول هماهنگی با سفارت انگلیس برای به قدرت رساندن افراد مورد نظرش بود و میرزا آقا خان نوری که به قم تبعید شده بود را به تهران فراخواند. میرزا نصرالله صدر الممالک که خود را نامزد اصلی صدارت می‌دانست در منزل حاجی میرزا آقاسی منزل کرده بود و مشغول دسیسه چینی علیه میرزا تقی خان بود. اما شاه که به تهران رسید بلافاصله میرزا تقی خان را به مقام صدارت برگزید و لقب امیر کبیر را به وی اعطا کرد

شب شنبه ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ق ناصرالدین شاه بر تخت نشست و امیرکبیر را به صدارت اعظمی تعیین کرد.
اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او ادامه یافت. مدت صدارت امیر کبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی مؤسس دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران تأسیس شد. همچنین انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه از جمله اقدامات وی به‌شمار می‌آید

اقدامات امیر کبیر که به سود تودهٔ ایرانیان و به زیان شاهزادگان، دارایان، ملاها و اشراف بود خشم ‌آنها را برانگیخت و چون امیر جلوی دست‌اندازی مهد علیا را نیز در کارهای کشور گرفته‌بود آنها به گرد او جمع شدند. مهد علیا می‌کوشید تا میرزا آقاخان نوری را که در آن زمان وزیر لشکر بود جایگزین امیر کبیر نماید. پس شاه را انگیزاندند تا امیر را کنار بزند، اگرچه شاه جوان در آغاز پایداری نمود ولی از ۱۲۶۷ قمری میان شاه و امیر کبیر اندک‌اندک به هم ریخت و شاه دچار بدگمانی به صدراعظمش ‌شد و اختلاف نظر میان شاه و امیر بالا می‌گرفت

در این هنگام به خواست کاردار انگلیس مبنی بر دریافت اجازه ورود میرزا آقاخان نوری به تهران، با وجود مخالفت امیرکبیر، مهدعلیا بلافاصله دستور بازگشت میرزا آقاخان نوری را صادر کرد و میرزا آقاخان نیز با نزدیک شدن به مهدعلیا، با اشاره انگلیسی‌ها درصدد از میان برداشتن امیرکبیر برآمد. از طرفی افزایش اقتدار و محبوبیت امیرکبیر، شاه جوان را برآشفته ساخته بود، لذا درصدد خلع امیرکبیر برآمد و با اعمال نفوذ و فتنه‌گری مهدعلیا، میرزا آقاخان نوری به صدارت رسید. هرچند میرزا آقاخان نوری شرط قبول صدارت را قتل امیرکبیر عنوان کرده بود و مهدعلیا نیز دائماً خطر «خیانت» و «بازگشت به قدرت» امیرکبیر را به شاه گوشزد می‌کرد، اما ناصرالدین شاه حاضر به صدور فرمان قتل امیر نشد. مهدعلیا این بار به فتنه‌ای دیگر می‌اندیشید تا کار امیرکبیر را یکسره کند، از این رو در جشن عروسی سلطان خانم – یکی از ندیمه‌های مهد علیا – مقدمات شرابخواری ناصرالدین شاه را فراهم آورد و به شاه شراب زیادی خورانید و در همان حال مستی، حکم قتل امیرکبیر را با امضای ناصرالدین شاه صادر کرد

مهدعليا ، آميزه‌اي از دسيسه و دانش
«مهدعليا» مادر «ناصرالدين‌شاه» در تاريخ دوره‌ي قاجار، حضوري همه جانبه و انکار ناپذير داشته است. اگر شاه قاجار بر تخت سلطنت مي‌نشسته و به اميران و زيران خويش در رابطه با کارهاي مملکتي دستور مي‌داده است، «مهد عليا» در قصر خويش، دور از تاج و تخت رسمي شاهانه، سر رشته‌ي ناديدني و گاه حتي ناخواندني بسياري از کارها را در دستان خود داشته است ... نفوذ زنان درباري و خواجه‌سرايان حرم در امور مملکتي، بدون ترديد در ساختار سياسي کشور نيز تأثير داشته‌است. شوراهاي غير رسمي که در حرم با حضور زنان و سوگلي‌ها و به‌ويژه شخص «مهدعليا» مادر «ناصرالدين‌شاه» صورت مي‌گرفته، در بسياري مواقع نقشي مخرب داشته‌است... در اين ميان نقش «مهدعليا» در بسياري از دسيسه‌ها و دهن‌بيني‌هاي ويرانگر، بيشتر از هر زني به‌چشم مي‌خورد. «اميرکبير» وزير دلسوز و کاردان اين دوره، بارها از دخالت بي‌مورد او در کارهاي خطير کشوري، نزد شاه شکايت برده‌ بود

مهدعلیا زنی با کفایت بود. او بر ادبیات فارسی و به زبان عربی مسلط بود، با موسیقی و آواز آشنایی داشت و خط ریز و خط درشت می‌نوشت. به مطالعه دیوان شعرا و کتب تاریخ رغبت فروان داشت و کتابخانه خصوصی او را این دو نوع کتاب تشکیل می‌داد. مهد علیا به ساختن و نوسازی بناها مانند باغ مادر شاه در مرقد شاه عبدالعظیم، مدرسه حکیم باشی (یا مدرسه مهد علیا)، ساختن بارگاه و بقعه زبیده خاتون، تعمیر و اتمام مسجد امیرقاسم خان، پدرش (یا مسجد مادر شاه) توجه داشت. از مهد علیا چند سجع مُهر با عنوان‌ های «ملک النساء العالمین»، «عصمة الدنیا و الدین» و … باقی است.
مهد علیا در روزگار پادشاهی پسرش به نفوذ بالایی در کارهای کشور دست یافت. دختر مهد علیا، ملک‌زاده خانم ملقب به عزت‌الدوله با وجود ناخرسندی مهد علیا در ۱۳ سالگی در روز جمعه ۲۲ ربیع‌الاول از سال ۱۲۶۵ ق به همسری امیر کبیر درآمد و کینه او نسبت به امیرکبیر بیشتر شد. او در جناح مخالف امیرکبیر تمام کوشش خود را برای مبارزه با اصلاحات وی و براندازی‌اش صرف کرد. سرانجام امیر کبیر با دخالت او در سال ۱۲۶۸ در حمام فین کاشان به قتل رسید. پس از مرگ امیرکبیر، موجب صدراعظم شدن میرزا آقا خان نوری اعتمادالدوله شد و دخترش عزت ملک خانم را که سیاهپوش امیرکبیر بود به اجبار به عقد میرزا کاظم خان پسر آقاخان نوری درآورد.
برخی منابع اورا زنی منحط از لحاظ اخلاقی و روابط خصوصی می‌دانند. حتی میرزا تقی خان امیر کبیر نیز در هنگام آخرین ملاقات با وی او را روسپی خوانده‌است.
مهد علیا در سن ۷۰ سالگی در ۶ ربیع‌الثانی ۱۲۹۰ ق ، هنگامی که ناصرالدین شاه به سفر اروپا رفته بود در تهران درگذشت و در آرامگاه محمدشاه در قم دفن شد

نظریات متفاوت در باره‌ي مهدعليا
ملك جهان خانم مهدعليا كه در ١٦ سالگي با پسردايي اش محمدشاه ازدواج كرد به عنوان اولين زني شناخته شده كه به مدت ٤٤ روز و به روايتي ١٠٠ روز بر ایران حكمفرمايي كرد و از زنان بانفوذ و توانايي بود كه هرگز دارالخلافه را به چشم خود نديد. او از محمدشاه دو فرزند به نام هاي ناصرالدين و عزت الدوله داشت.. از نوشته مورخان اين گونه برمي آيد كه وي زني نازيبا، لاغراندام و تكيده اما بسيار شيرين سخن بود و در انجام فرايض ديني بسيار مصر بود و هر سال در ماه رمضان روزه مي گرفت. با همه اين تفاسير، تاريخ از او به عنوان زني بدنام، توطئه چين، دسيسه گر و جاه طلب ياد مي كرد كه در فن مكر زنانه بي بديل بوده است. شروع و آغاز دخالت وي در امور دولتي و خصوصي، در همان اوان ازدواجش با محمدشاه شكل گرفت، چراكه سستي اراده شاه و ناتواني او در اداره كشور، مريضي نقرس شاه و عقيده درويش مسلكي او باعث شده بود كه محيطي مناسب براي رشد و بروز خودكامگي ملك جهان خانم باز شود. او در دربار دم و دستگاهي بسيار گسترده و باشكوه داشت. مهدعليا با صدراعظم وقت ميرزا آغاسي سر ناسازگاري داشت و به دنبال بهانه و فرصتي بود كه خيلي سريع وي را از ميدان به در برد كه فوت محمدشاه به او امكان اين كار را داد

دوست‌علي‌خان معيرالممالک (نتيجه‌ي پسري مهدعليا) در باره‌ي اخلاق و رفتار او مي‌نويسد: « مهدعليا، به ظاهر زيبا نبود ولي از موهبات معنوي بهره‌اي بسزا داشت. بانويي پرمايه و باکفايت بود. ادبيات فارسي و قواعد زبان عربي را نيک مي‌دانست و خط درشت و ريز، هر دو را خوب مي‌نوشت. به مطالعه‌ي تاريخ و ديوان اشعار شعرا رغبتي وافر داشت و کتابخانه‌ي خصوصي او را، اين دو نوع کتاب تشکيل مي‌داد. گاهِ سخن، شيرين‌گفتار و به وقت محاوره، حاضرجواب بود. امثال و حکايات و اشعار بسيار، از بر داشت و ضمن گفتگو ، آنها را در جاي خود به‌کار مي‌برد»
فريدون آدميت در کتاب «اميرکبير و ايران» در اين مورد چنين آورده‌است: «مهدعليا بسيار باهوش، جاه‌طلب و تجمل ‌پرست و از زيبايي بي‌بهره بود. خط و ربطي داشت و به شيوه‌ي چليپا (خط منحني)، خوب مي‌نوشت. به‌علاوه در فن مکر زنانه، استاد بي‌بديلي بود. منش او را قدرت‌پرستي و جنون جنسي مي‌‌ساخت. زندگي او، پرورده‌ي آن دو عنصر بود»
کنت دوگوبينوي فرانسوي که در سال ١٨٦٠ ميلادي به سمت وزير‌مختار فرانسه به دربار ايران مي‌آيد در نامه‌اي به يک ژنرال اتريشي، در باره‌ي «مهدعليا» چنين مي‌نويسد: «نسبت به سوابق اخلاقي مادر ناصر‌الدين‌شاه حرف‌ها مي‌زنند. مي‌گويند حتي پسرش، ناصرالدين‌شاه، نتيجه‌ي معاشقاتي است که او با شاهزاده فريدون ميرزا داشته که دوماه قبل در مشهد فوت کرده‌است. مي‌گويند زني است خيلي باهوش و عاقل، داراي شم سياسي که کارهاي مهمي انجام داده‌است»

همسر وزير مختار انگليس در ملاقات با مهدعليا
«ليدي شيل» همسر «جاستين شيل» وزيرمختار انگليس در ايران در اواخر سلطنت محمدشاه و اوايل سلطنت ناصرالدين شاه، كتابي تحت عنوان «نظري اجمالي به زندگاني آداب و رسوم ايرانيان» نوشت. وي در كتابش درباره ديدارش با مهدعليا، وي را اين گونه توصيف مي كند: «مادر شاه لباس مجللي دربر داشت و جواهرات زيادي به خود آويخته بود. وي زن زيبايي است كه به زحمت ٣٠ ساله به نظر مي رسيد درحالي كه سن واقعي او بايد حداقل ٤٠ سال باشد. او خيلي باهوش است و در اغلب امور مملكتي دخالت دارد و در ضمن اداره امور اندرون شاه هم بر عهده وي است. مادر شاه، از من سوالات متعددي درباره ملكه انگليس (ويكتوريا) پرسيد ازجمله مي خواست بداند كه ملكه انگليس چگونه لباس مي پوشد و چند پسر دارد و مي گفت كه به نظرش آدمي خوشبخت تر از ملكه انگليس در دنيا وجود ندارد، چون شوهري فداكار و خانواده اي صميمي و قدرتي فراوان دارد. او از من خواست كه چگونگي انجام مراسم و تشريفات پذيرايي در انگلستان را براي او توصيف كنم و تصويري از ملكه به او نشان دهم. مادر شاه در ضمن درمورد وضع تئاتر در انگلستان هم خيلي كنجكاوي مي كرد»

 

تصاویر

مهد علیا
//www.qajarpages.org/mahdeolia.jpg

دست‌خط مهدعلیا
//www.kalam.se/foto/mahd-khat.jpg

عزت‌الدوله (زن امیر کبیر) : دختر مهد علیا
//pnubijar.ac.ir/blog/wp-content/2009/01/hamsaramirkabir-thumb.jpg

تصویر مهدعلیا که ناصر الدین‌شاه نقاشی کرده است
//www.noormags.com/view/fa/articlepage/143036?sta=%u0645%u0647%u062f%u0639%u0644%u06cc%u0627

کارپردازان انگلیس در ایران : قسمت ٣٢ - قسمت ٣٣  -  قسمت ٣٤

نظر شما چیست؟

xxxxxxxxxx


Share/Save/Bookmark

more from All-Iranians
 
anglophile

Dear Ladan

by anglophile on

Thank you for your query about my comment and my disapperance. I was equally disappointed when I saw my comment removed but not surpised.

Disappointed, because day and night comments appear on various blogs that use the most profane terms in relation to the Pahlavi family and are never removed or even flagged but when it comes to the Qajar dynasty, even an non-complimentary reference to their looks is not tolerated by the admin.

Not surprised because I know of admin's connections to the said dynasty. 

 

Morale of the story? When in Rome do as the Romans do.

Thanks again. 


Ladan Farhangi

Hovayda was also a relative of Mahd-e Olia

by Ladan Farhangi on

Mahde-Olia is Ambassador Sepahbody's maternal ancestor. She is also the maternal ancestor of the Hoveyda family (former Prime Minister Hoveyda and Ambassador Fereydoun Hoveyda).
//www.qajarpages.org/mahdeolia.html


P_J

Dear All-Iranians!

by P_J on

I would like you to look at this Wikipedia link:

//en.wikipedia.org/wiki/Mohammad_Mosaddegh

According to this Mossadegh's father came from the Bakhtiari tribe and not Qajar dynasty, and he is a great great grandson of Abbas Mirza, the crown prince.

Please, be informed, and have a great day/night!


Ladan Farhangi

What happened to Anglophile?

by Ladan Farhangi on

He/She made the first comment here on British Diplomacy. His post is gone and vanished. WHY? Anybody knows?


P_J

Dear All-Iranians!

by P_J on

That was definitely him. I had no idea of the date of his death, 1904!

As you correctly wrote Mahd Olia had dominated that part of Qajar era…I knew she was a very learned intelligent woman but her beautiful hand writing impressed me even more… it was great calligraphy.

Again thanks for GREAT HISTORY lessons!  


All-Iranians

Jenab-e P_J

by All-Iranians on

Thank you for your visit and for your input. Is this your great grandfather

حسین علی شیخ الاطبا (وفات ۱۹۰۴ میلادی) : پزشک مخصوص ناصرالدین شاه
//fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%E2%80%8C%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%AE%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%86_%D8%B3%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3_%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%86%D9%88%D9%86


All-Iranians

Jenab-e Farhangi

by All-Iranians on

Thank you for your visit and for your input. You may also like to view this: //www.qajarpages.org/mahdeolia.html


P_J

All-Iranians THANK YOU, for the Historical Accounts!

by P_J on

My great grandfather, Sheikh-ol-Ateba, was Mahd Olia’s personal physician!   Story is that as a physician, he was not too crazy about Mahd Olia’s voracious appetite for food, and often had told her so; once, out of frustration he makes an inappropriate snide remark that angers her.  Resulting in him, the Hakim Bashi, coming very close having his bot whipped.   

Also, I was under the impression that Mossadegh was a great grandson of Abbas Mirza, the Crown Prince, on his mother side and Ashtiani, a non-Qajar, on his father side. Please, correct me if I’m wrong!

Again thanks!


Ladan Farhangi

Politically Influential Maleka Jahan Khanum (Mahd-e Olya)

by Ladan Farhangi on


All-Iranians

مصدق نبیره مهد علیاست

All-Iranians


 

مصدق، نوه ناصرالدین شاه قاجار و نبیره مهد علیاست. محمد مصدق از شاهزادگان دربار قاجار بود. مادرش شاهزاده نجم‏السلطنه ، نوه مهد علیا دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرت الدوله و پدر او میرزا هدایت الله آشتیانی وزیر دفتر ناصرالدین شاه از خاندان مستوفیان بود
//balatarin.com/permlink/2011/12/9/2831869
در آن زمان، مهمترین مشاغل کشور بعد از مقام سلطان، شغل مالیه بود و بالاترین مقام آن را مستوفی الممالک مینامیدند و این شغل را بطور رسمی میرزا حسن مستوفی الممالک در اختیار داشت ولی نامبرده بطور کامل همه کارها را به وزیر دفترش یعنی پدر دکتر محمد مصدق محول می نمود
//shazdehmosadegh.blogspot.ca/2012/07/blog-post_14.html


Ladan Farhangi

سوال از "انگلوفیل" و یا آنها که تاریخ می دانند

Ladan Farhangi


 

مهد علیا یکی از مادران خانواده ی قاجار بود، آیا بین او و دکتر مصدق هم که از خانواده ی قاجار بود، نسبتی وجود دارد؟ کمی شباهت بین آنها وجود ندارد؟


All-Iranians

Malek Jahan Khanom, Mahd-e Olia

by All-Iranians on

Jenab-e Ladan Farhangi   Thank you for your visit and for your  input. You may also like to view this: Malek Jahan Khanom, Mahd-e Olia
//en.wikipedia.org/wiki/Malek_Jahan_Khanom,_Mahd-e_Olia


All-Iranians

از مهدعلیای اینترنتی

All-Iranians


Jenab-e Anglophile  Thank you for your visit and for your diplomatic input. You may also like to view this !!!, just for laugh

از مهد علیای اینترنتی

یه انگلیسی، یه فرانسوی و یه ایرانی داشتن به زندگی آدم و حوا توی بهشت نیگا میکردن. انگلیسیه میگه: چه سکوتی، چه احترامی !! من مطمئنم که اینا انگلیسیند! فرانسویه میگه: اینا هم لختن، هم زیبا !! حتماً فرانسویند! ایرانیه میگه: نه لباسی، نه خونه ای ! فقط یک سیب برای خوردن! تازه ، فکر میکنن توی بهشتن!!! اینا صد در صد ایرانین
//friendfeed.com/mahdeolia/a26af97a?embed=1


Ladan Farhangi

محمدشاه به‌شدت از مهدعلیا نفرت داشت

Ladan Farhangi


... پیش از آن، محمدشاه که به‌شدت از مهدعلیا نفرت داشت و سخت به او ظنین بود، در بالادست کاخ محمدیه، جایی را به مهدعلیا اختصاص داده بود و همین امر موجب شد تا ارتباط مادر ناصرالدین‌شاه با انگلیسی‌ها و عوامل داخلی‌شان، به‌شدت حسنه شود. این صمیمیت موجب شد که انگلیسی‌ها در خیال خام، منتظر مرگ شاه باشند...
//noorportal.net/PrintArticle.aspx?id=54299